سخنی با اساتید شرکت کننده در “کارگاه توانمندسازی و دانش افزایی اساتید فقه و اصول””
❇️خدمت شما اساتید معزز عرض سلام و ادب دارم و نکاتی را متواضعانه به عرض میرسانم؛
🔹نکته یکم: برادران من؛ حقیقت اسلام، تسلیم شدن در برابر حقیقت است همان گونه که هست و دیدن امور است همانطور که می باشند. با این حال اغلب ما در توهم”اندیشیدن” هستیم و خیال میکنیم که “فکر” میکنیم و صد البته نمیدانیم که دیگرانی برای ما “فکر” کردهاند و ما تنها تکرار کننده افکار آنها هستیم.
بهراستی اگر من یا شما چند قرن پیشتر به دنیا میآمدیم و در آغوش اندیشه امثال ملّا امین استرآبادی(ره)، یا فیض کاشانی(ره) یا محمدتقی یا محمدباقر مجلسی(ره) تلمّذ میکردیم، همانباورهایی را داشتیم که امروز داریم؟ چه تضمینی دارد که آن روز هم یک اخباری تند رو نبودیم و اصول را بدعت عالمانی چون علامه حلی(ره) به حساب نمیآوردیم؟ چرا آن نسل همگی اخباری شدند و نسل ما همگی اصولی؟! نباید روی این مطلب بیشتر بیندیشیم؟ آیا فکر نمیکنید برای این است که جای “حقایق” با “اشخاص” در ذهن ما جابجا شده است؟ اگر زمان مجلسی و فیض و غیره بودیم، آنها سمبل حقیقت بودند و تالی تلو معصوم(ع) و امروز هم امثال شیخ انصاری(ره) و نائینی(ره) و غیره نمادهای حقیقتند و تالی تلو معصوم(ع). تنها چیزی که میتواند ما را از این بن بستها رها سازد و اجازه آزاداندیشی به معنای واقعی کلمه بدهد، باور این است که “بزرگان هم به اندازه بزرگیشان اشتباه میکنند.”
🔹نکته دوم: به باور حقیر، اصولیگری حتما حق است و فهم دین باید منضبط و ساختارمند باشد و از منطق روشنی تبعیت کند. منطقی که قابل ارائه و بحث و گفتگو باشد.
🔹نکته سوم: اصول فقه موجود در سه ساحت نیازمند تحول است تا منزلت حقیقی خود را در فقه شیعه بازیابد. این سه ساحت از این قرارند:
◾️ساحت اول: اصلاح روشها: مستحضرید که تمام مسائل و علوم را نمیتوان با یک روش بررسی کرد. سنخ شناسی موضوعات مسائل از اهم مسائلی است که اغلب مورد غفلت قرار میگیرد. موضوعات عقلایی غیر از عقلی و آنها نیز غیر از امور تعبدی است. عمده مسائل اصول را حتی اگر عقلی ندانیم، دست کم عقلایی هستند و مسائل عقلایی بستر نزول آیات و صدور روایاتند. و ثمره غفلت از آن، بدفهمی در ادله نقلی و پیچ و تاب خوردن مسائل و پیدایش قیل و قالهای زائد و کاذب در اطراف مسائلی است که اغلب از ضرورتهای حیات هستند و علی القاعده نباید فهم آنها تا این اندازه دشوار باشد.
کتاب “نظام معرفتی فقاهت” به طور خاص به این مهم پرداخته و امارات و اصول عملیه را از این منظر حل و فصل کرده است.
◾️ساحت دوم: توسعه اصول و قواعد: اصول فقه موجود در استنباط فقهی دست کم در سه عرصه کمبود دارد؛
۱. تبیین ارتباط مبانی کلامی با مسائل فقهی اصولی: مستحضرید که میان فقه و اصول -یعنی بخش عملی دین- با مبانی نظری و عقیدتی آن هماهنگی تام وجود دارد و گرچه کشف این ارتباط در همه جزئیات ممکن نیست اما همان مقدار ممکن بسیار راهگشاست. زیرا هم نظام فکری منسجمی به فقیه میبخشد و نیز قواعدی از دل این ارتباطات بیرون میآید که از دهها قاعده اصولی متعارف کارآمدتر است.
۲. توسعه مباحث تفسیری: به تبع اهل سنت، ما نیز مباحث تفسیری را بر محور امر و نهی شکل دادیم و مباحث بسیار زیاد تفسیری که بالضروره در فهم کتاب و سنت تاثیرگذارند، غفلت کردیم. مانند توجه به شئون خدای متعال و پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) و تأثیر آن در تفسیر کلمات ایشان. تکالیف هر یک از گوینده و شنونده نسبت به متن یا لفظ. نقل به معنا و آثار فقه الحدیثی آن، انواع ظهور و لایههای آن و ضوابط استظهار و مرز استظهار با تفسیر به رأی، تأثیر مبانی کلامی در کیفیت تفسیر متون دینی، قرینه و نقش آن در تفسیر متون کهن دینی مانند زمان و مکان، ارتکاز مخاطبان، سیاق، مقام بیان و ده ها مسأله مهم دیگر.
۳. توجه به ادبیات خاص دین: نیک میدانید که دین به جهت اهداف خاص تربیتی که دارد، گذشته از ضوابط عمومی گفتگو، از ادبیات خاص خود نیز بهره میبرد. برای همین نیز اغلب به جای امر و نهی خشک و خالی از انذار و تبشیر یا تحقیر و تعظیم کمک میگیرد و بسیاری از احکام خود را نیز در همین قالب بیان میکند.
◾️ساحت سوم: رها سازی اصول از زوائد دست و پاگیر: همانطور که باغبان برای رشد بهتر درخت، هر ساله شاخههای زائد و یا کم ثمر را میبرد تا مجال رشدهای تازه را بدهد و به شاخههای پرثمر فرصت ببخشد.
✳️در پایان از همه شما برادران بزرگوار استدعا دارم “بسته جامع اجتهادی” را که ما حصل سالهای طولانی مجاهدت علمی است، مطالعه نمایید و نگارنده را از نکته نظرات خود بهرمند سازید.
بهترینها را از خدای متعال برایتان خواستارم.
◾️ارادتمند؛ محمد تقی اکبرنژاد
۹۸/۰۹/۱۷