شورای عالی در صدد حذف کتب ثلاثه نبوده بلکه راه را برای رقابت علمی دیگر آثار باز کرده است/نکتهای که به نظر میرسد مغفول واقع میشود، گرایش و علقه طلابی است که باید پای درس بنشینند.
تذکرات آیتالله شبیری زنجانی درباره برنامه آموزشی جدید حوزههای علمیه
مقام علمی مرحوم شیخ انصاری تا بدانجا بود که بزرگانی همچون میرزای شیرازی گوشزد میکردند که نمیتوان بهآسانی از کنار نظرات ایشان عبور کرد. مؤسّس حوزۀ علمیّۀ قم، مرحوم آیتالله العظمی حائری، ضمن نقل داستانی از مرحوم میرزای شیرازی اشاره کردند که: «میرزا به توضیح عبارتی از بحث طهارتِ شیخ انصاری پرداخت که ما آن را نفهمیده بودیم.»
در درس شیخ انصاری، بسیاری از فحول مجتهدین حضور داشتند و ایشان در مقابل مقام علمی شیخ، خاضع بودند.
«رسائل» شیخ انصاری از کتب ارزشمند اصولی است که مؤلّف، خود در اواخر عمر، آن را بهعنوان کتاب سطح تدریس میکردهاست. ویژگیهای علمی مهمّ این کتاب و ارزش والای آن و پذیرش کتاب در جامعۀ حوزوی، سبب شده که این کتاب بهطور طبیعی بهعنوان متن درسی و محور تحقیق قرار گیرد.
کتاب «کفایه الأصول» هم، از همان زمان مؤلّف، مورد توجّه علما قرار گرفتهاست. از مرحوم آقا رضی شیرازی شنیدم که مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی، در زمان حیات مرحوم آخوند، «کفایه» را تدریس میکردهاست؛ موقعیّت والای علمی میرزا محمّدتقی شیرازی نیز، بر اهل فضل پوشیده نیست.
از مرحوم آقا شیخ عبدالکریم خوئینی -که شاگرد مرحوم آخوند و مرحوم شریعت اصفهانی بود- شنیدم که میگفت: «منزل آقای شریعت اصفهانی، نزدیک محلّ تدریس آخوند بود و ایشان از پشتبام منزل به درس مرحوم آخوند گوش میکرد. صبحها که به درس آقای شریعت میرفتم، مطالب آخوند را سادهتر بیان میکرد و ما آنجا، تازه مطالب آخوند را میفهمیدیم.» کسانی همچون آقای شریعت، با آن جلالت، اینگونه با مطالب مرحوم آخوند برخورد میکردند.
دیگر بزرگان معاصر مرحوم آخوند نیز، مقام علمی ایشان را پذیرفته بودند؛ حتّی شنیدم که عالم بزرگ اهل معنای معاصر ایشان، مرحوم شیخ علیمحمّد نجفآبادی (متوفّای ۱۳۳۲) در روز وفات خویش مایل بوده که از «کفایه» مرحوم آخوند، مطالبی برای وی بخوانند تا او بشنود.
توجّه خاصّ علماء به «کفایه الأصول» سبب شده که این کتاب، متن درسی و جایگزین کتب پیشین گردد و در این میان، هیچ الزامی در کار نبودهاست.
تکامل نظام آموزشی حوزه و ارتقای آن، سودمند است؛ امّا باید توجّه داشت که این صحیح نیست که به هر قیمتی، تحوّل در نظام آموزشی صورت پذیرد؛ بلکه مهمّ، ارتقای متون آموزشی است و تا وقتی که کتب علمی، در سطح بالاتری از «رسائل» و «مکاسب» و «کفایه» تدوین نشده که مورد پذیرش حوزههای علمیّه قرار گیرد، جایگزینکردن کتابهای دیگر، تنها افت تحصیلی را به دنبال دارد.
توجّه به این نکته لازم است که تدریس متون ارزشمند پیشین، این امتیاز را نیز دارد که طلّاب میتوانند از سالها تجربۀ اساتید گرانقدری که این کتب را با دقّت و حوصله تدریس کردهاند و بر زوایای آنها اشراف کامل دارند، بهرهمند شوند.
از سوی دیگر، این سه کتاب، سالها مورد توجّه و اعتنای بزرگان بوده و از زوایای گوناگون، بررسی و تحقیق شدهاند و علاوه بر حواشی و شروح بسیاری که در توضیح و تبیین و نقد مطالب این کتابها نگارش یافته، محور درسهای خارج فقهای برجسته در فقه و اصول بودهاند و جایگزینکردن آنها با متون دیگر -که به هیچوجه، این ویژگیها را ندارند- بهمعنای محرومساختن طلّاب و جامعۀ علمی از دهها سال پژوهش و تحقیق است و به تضعیف بنیانهای علمی حوزهها میانجامد و خسارت جبرانناپذیری به همراه دارد.
یادداشت استاد اکبرنژاد در رابطه با بیانات آیت الله شبیری زنجانی پیرامون تغییر متون درسی
خدمت مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی(دامت افاضاته)
عرض سلام و احترام
به عنوان شاگردی ناچیز، نکاتی را در رابطه با آنچه ناظر به تغییراتی در برنامه درسی حوزه بیان داشتید، به عرض میرساند و امیدوار است که مورد توجه حضرتعالی قرار گیرد.
یک: پیش از پرداختن به نکات مهم حضرتعالی به استحضار میرساند که شورای عالی ابدا در صدد حذف کتب ثلاثه نبوده و نیست. بلکه فقط راه را برای رقابت علمی دیگر آثار باز کرده است. اقدامی بسیار وزین موجه و علمی. از قدیم الایام حوزه به آزادی علمی شهرت داشته و طلبه در انتخاب استاد و درس آزادی عمل داشته است. چه اشکالی دارد که به جای انحصار در یک کتاب خاص، چند کتاب و اثر موجه علمی را در اختیار طلاب و اساتید بگذاریم تا هر کسی بنا به ذائقه خود انتخاب کند و استفاده نماید. این کار هم برای ایجاد اقبال در طلبه و استاد موثرتر است، هم برای نگارش کتابهای جدید با رویکرد آموزشی بسیار انگیزهساز. در این صورت مراجع و بزرگان حوزه امیدوار میشوند که اگر اثر قوی و مناسبی بنویسند و عمری در این راه صرف نمایند، امید استفاده از آن در سیستم آموزشی وجود دارد.
دو: از آنچه منتشر شده، بر میآید که تکیهگاه اصلی استدلال حضرتعالی بر عدم تغییر کتب ثلاثه رسائل و مکاسب و کفایه، این است که اینها بهترین تحقیقات فقهی و اصولی شیعه هستند و مادام که بهتر از اینها نوشته نشده، باید محور درس و بحث باشند. این فرمایش این پرسش را در ذهن امثال بنده ایجاد میکند که مگر بهترین کتاب تحقیقی، بهترین کتاب درسی هم هست؟ آیا غیر از این است که هر کدام از این کتابها رسالت متفاوتی دارند؟ کتاب درسی با هدف آموزش نوشته میشود و منهج و روش خود را دارد. مثل اینکه کتاب آموزشی هم باید از نظر بیان و قلم گویا و روشن باشد و متعلم را گرفتار عبارت نکند. یا مهمتر اینکه مباحث را به حسب توانایی متعلم ارائه دهد و در سطر سطر آن با یک متعلم که در یک سیر خاصی قرار دارد، سخن بگوید. خود این هدف مانع از ارائه همه تحقیقات و همه ابعاد مساله میشود. زیرا پرداختن به برخی اقوال و برخی فروع غیر مهم، ذهن متعلم را بر هم میریزد و او را از مسائل اصلی باز میدارد.
این در حالی است که در کتاب تحقیقی، نویسنده نه با متعلم که با اقران خود سخن میگوید و در صدد تعلیم نیست و میخواهد عالیترین و دقیقترین سطح از ادراکات و تحقیقات علمی خود را ارائه دهد. روی این حساب نه ملاحظه تقدیم و تاخیر مباحث را دارد و نه در به کار بردن اصطلاحات غامص ملاحظه میکند و نه پرداختن به مباحث مهم او را از مسائل فرعی و خرد باز میدارد و نه به نظم مسائل تعلیمی و محدودیتهای ذهنی متعلم پایبند است. روی این حساب است که اگر گفته شود؛ “ممکن است بهترین کتاب تحققی، بدترین کتاب آموزشی باشد.” سخن گزافی نیست.
بنابراین اشکالی ندارد که بهترین کتابهای تحقیقی ما مستند اساتید و طلاب دروس خارج باشند و محل رجوع و استناد. اما ممکن است این کتابها شرایط لازم برای آموزش را نداشته باشند یا کتابهای بهتری از این نظر نوشته شود که از نظر تحقیقی پایینتر از آن قرار بگیرد.
سه: مستند دوم حضرتعالی این است که بالاخره این کتابها دهها سال است محور درس و بحث است و شروح و حواشی متعددی بر آنها نوشته شده و اساتید با زوایای مطالب مطروحه در آنها آشناترند. به نظر میرسد این هم در امتداد همان مستند اول باشد. زیرا اگر توجه کنیم که اینها کتابهای تحقیقی بسیار خوبی هستند و بنا نیست کنار گذاشته شوند. اساتید خارج میتوانند از آنها استفاده کنند و طلاب را نیز به آنها ارجاع بدهند. بنابراین تمامی این شروح و حواشی به کار خواهد آمد. چنانچه شروح زیادی بر برخی کتب فقهی و اصولی نوشته شده که محور درس و بحث نیستند. اما نسبت به آمادگی بیشتر اساتید هم باید گفت، گرچه مساله کم ارزشی نیست اما این آمادگی زمانی ارزش واقعی خواهد یافت که ناظر به کتابی باشد که با اصول آموزشی نوشته شده است وگرنه آن آمادگی و آن دقت نظر چیزی جز بی میل طلبه را به همراه نخواهد داشت.
چهار: نکتهای که به نظر میرسد در بیان حضرتعالی و بسیاری دیگر از اعزه مغفول است، گرایش و علقه طلابی است که باید پای درس بنشینند. بهتر از هر کسی مستحضرید که خداوند متعال جل و علا جریان ربوبیت خود را با محور متربی هماهنگ ساخته است. از زمین و خورشید و برف و باران گرفته تا پیامبرانی که ارسال میکند، همگی هماهنگ با متربی و مردم هستند. انبیاء را به زبان مردم ارسال میکند و از خود آن امتها بر میگزیند و در میان آنها سکنا میبخشد تا بیشترین هماهنگی را داشته باشد. قرآن را به زبان مادری عرب نازل میکند و به سادگی و سرعت انتقال معانی آن فخر میفروشد. بنابراین باید از خود بپرسیم که آیا طلبه که محور کار حوزه است و رسالت مرجع و مدیر و استاد چیزی جز تربیت درست و کامل طلبه نیست، با این نظام آموزشی ارتباط میگیرد؟ اساسا چقدر برای ما مهم است که طلبه با فلان اثر علمی انس میگیرد یا به هر دلیلی گریزان است یا نالان؟! اگر به این مهم توجه نشود، میشود حوزه امروز که کلاسها خلوتتر از گذشتهاند و طلاب گریزان از درس و بحث. چرا که احساس میکنند این حوزه کاری به کار آنها ندارد و راه خودش را میرود. اکنون هم بسیار دیر شده است ولی باز بهتر از فرداست و ضرورت دارد که بزرگانی مانند حضرتعالی مانند هر بحث علمی تمام دقت و توان خود را به کار بگیرید و هم فکری بکنید و برای امروز و آینده حوزه و طلاب برنامهای بدهید وگرنه فردای ما بسیار بدتر از امروز خواهد بود.
ارادتمند
محمد تقی اکبرنژاد
۲۴/۷/۱۴۰۱