منو
خانه / علمی / نقش هدايتى امام عصر(عج)
مربی شناسی فقاهی

نقش هدايتى امام عصر(عج)

هدايت‌گرى، از شؤون اصلى امامت است. برخى در مديريت سياسى گرفتار مبالغه شده‌اند و برخى در مديريت هدايتى و علمى و بدين رو به نتايج سخيفى در عرصۀ علم و تحولات علمى رسيده‌اند. اين گروه، ماجراى ارتباط‍‌ امام عصر (عج) با علما و اهل معنا را تا سر حدّ تقرير مشى علمى و عملى آنان پيش برده‌اند! خلاصۀ استدلال ايشان، اين است كه ارتباط‍‌ امام عصر (عج) با برخى علماى شيعه، قطعى است. پس اگر امام (ع) مشكل يا انحرافى در آنان يا در اوضاع عمومى يا در عملكرد علما مى‌ديدند، قطعا اظهار نظر مى‌كردند؛ زيرا معنا ندارد كه حضرت ولى‌عصر با افرادى ملاقات كنند كه انحرافات فكرى يا عملى دارند ولى به آنان تذكر ندهند! و البته تذكر مى‌دادند و ايشان متذكر شده، به اشتباه خود پى مى‌بردند و از آن دست مى‌كشيدند. پس، از اينكه تغييرى در سلوك و افكارشان پديد نيامده است، تقرير حضرت ولى‌عصر (عج) فهميده مى‌شود! مثلا برخى از كسانى كه معروف به ديدار با آن حضرت هستند، انزواطلب و طرفدار افكار صوفيانۀ ابن عربى و امثال او بودند؛ يا در روش فقهى خود به مسائل اجتماعى نظر نداشتند؛ يا مباحث زائد علمى را وارد فقه و اصول كردند؛ يا در درك برخى مسائل اخلاقى مانند توكل، خطاهاى فاحشى داشتند، يا… اگر واقعا حضرت اين‌گونه روش‌ها را نمى‌پسنديدند، چرا به آنان تذكر ندادند؟

خطاى اين برداشت را دو گونه مى‌توان نشان داد: نقضى و حلّى.

پاسخ‌هاى نقضى:

۱. ممكن نيست كه دو جريان فكرى متضاد، مانند اخبارى‌گرى علامه امين استرآبادى(ره) و اصولى‌گرى شيخ انصارى(ره)، يا عرفان ابن عربى و عرفان امثال سيد بن طاوس و ابن فهد حلى، يا جريان‌هاى فلسفى و ضد فلسفى، هر دو حق باشند. با اين حال، در ميان همۀ اين گروه‌ها، كسانى بوده‌اند كه به مقامات عاليۀ معنوى رسيده و توفيق تشرف يافته‌اند. همين واقعيت، بهترين شاهد بر خطاى برداشت پيش‌گفته است؛ حتى اگر نتوانيم پاسخ حلى براى آن بيابيم. امروزه كسى ترديد ندارد كه اخبارى‌گرى، فقه شيعه را به انحطاط‍‌ كشانده بود؛ همچنان‌كه برخى فقهاى شيعه، عرفان نظرى و تصوف را انحراف و گمراهى مى‌دانند و مدعيان وحدت وجود را تكفير مى‌كنند. با وجود اين، هم از فقهاى اخبارى كسانى را مى‌شناسيم كه مشهور است توفيق تشرف داشتهاند هم از بزرگان عرفان نظرى. بنابراين ديدار با حضرت، به معناى تقرير يا تأييد سلوك نظرى يا علمى اشخاص نيست.

۲. افرادى كه معروف به ديدار با حضرت ولى‌عصر (ع) هستند، اغلب اشكالات و اشتباهات علمى، سياسى يا فكرى روشنى داشته‌اند. مثلا زندگى برخى از ايشان به رهانيت نزديك‌تر بود است تا سيرۀ نبوى (ص). از سوى ديگر ما مى‌دانيم كه پيامبر اسلام مخالف رهبانيت، به معناى فاصله گرفتن از مردم و زندگى اجتماعى، بودند. ايشان دوست داشتند مسلمانان نسبت به يكديگر احساس مسئوليت كنند، نه اينكه سر در گريبان خود فرو برند و چشم از اطراف خود ببندند. كسى كه در اين مطلب ترديد كند، با قول و فعل معصوم (ع) بيگانه است: «إِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَبَارَكَ‌ وَ تَعَالَى لَمْ‌ يَكْتُبْ‌ عَلَيْنَا الرَّهْبَانِيَّةَ‌ إِنَّمَا رَهْبَانِيَّةُ‌ أُمَّتِى الْجِهَادُ فِى سَبِيلِ‌ اللَّهِ‌.» همچنين وقتى يك روش غلط‍‌ علمى، مانند دقت‌هاى فلسفى در متن، بى‌توجهى به سنخ مسائل در روش حل آنها، غفلت از ادبيات تربيتى دين در تفسير آيات و روايات و ده‌ها اشتباه روشن، رواج يافته است و همان افراد معروف به ديدار نيز گرفتار همين اشتباهات هستند، يقين مى‌كنيم كه اين ديدارها از هر سنخى كه باشد، براى ارشاد علمى نبوده است.

پاسخ حلّى:

۱. صاحبان نظريۀ مذكور، گويا از ياد برده‌اند كه ما در عصر غيبت كبرى به سر مى‌بريم، نه در دورۀ غيبت صغرى؛ زيرا اگر بنا باشد كه امام (ع) هر جا انحرافى را ديد، متذكر شود و با افراد گوناگون ديدار كند و مأموريت‌هايى به آنها بسپارد، بهتر نبود كه غيبت صغرى ادامه مى‌يافت و سلسلۀ نيابت قطع نمى‌شد؟ زيرا جريان نيابت گذشته از اينكه رابطۀ هدايتى امام (ع) را به‌روشنى حفظ‍‌ مى‌كرد و مانع از انحرافات مى‌شد، جريانى تعريف شده بود كه هيچ كس غير از شخص خاص نمى‌توانست ادعاى نيابت كند. در آن دوره، همگان مى‌دانستند كه تنها يك نفر با آن حضرت ارتباط‍‌ دارد و رابط‍‌ هدايتى ايشان است؛ در حالى كه در فرض مسئله، افراد زيادى ارتباط‍‌ دارند و امام (ع) بايد اشكالات خود آنها را اصلاح كند و به واسطۀ آنها از مشكلات دنياى اسلام جلوگيرى نمايد.

۲. از سوى ديگر اگر باب مذاكره و گفت‌وگوى با امام زمان باز مى‌شد، افراد بسيارى وسوسه مى‌شدند تا از اين راه به نان و نوايى برسند. قداستى كه ارتباط‍‌ با امام عصر به انسان مى‌دهد و حجيتى كه به كلام او مى بخشد، از راه صد ساله نيز برنمى‌آيد. در عصر غيبت صغرى كه نظام نيابت و وكالت برقرار بود، برخى افراد صالح و عارف نيز لغزيدند و از سوى حضرت لعن و نفرين شدند. سرنوشت شلمغانى و هلالى از اين دست است.

شلمغانى يكى از وكلاى حضرت و مشهور به صلاح و سداد بود؛ اما به‌تدريج منحرف شد و ادعاى بابيت كرد. هلالى نيز ۵۴ بار پياده و سواره به زيارت خانۀ خدا رفت و در ميان مردم، چنان به تقوا و عرفان شهرت يافت كه نخست توقيعات حضرت را در لعن و نفرين او نمى‌پذيرفتند و وكلاى ايشان را متهم به جعل مى‌كردند.

۳. مسئلۀ ديگر در اينجا، راه‌هاى اعلام نظر امام(ع) است. اگر امام(ع) بخواهد برخى علما را مستقيما ارشاد علمى كند يا در مسائل اجرايى رهنمود بدهد، عالمى كه ارشاد علمى و سياسى امام را دريافت كرده است، چگونه بايد آن را به ديگران ابلاغ كند؟ اگر بگويد از امام(ع) دستور گرفته‌ام، هم خودش را در معرض اتهام قرار داده و ناخواسته ادعاى نيابت كرده است و هم دشمنان را حساس كرده و زمينۀ شناسايى آن حضرت را فراهم آورده است. اگر هم نگويد از امام(ع) گرفته است، تأثيرى در كلام او نخواهد بود. اگر كسان ديگرى به‌دروغ مدعى ديدار و تشرف شدند، تكليف چيست‌؟ اگر همان عالم راستگو بگويد فلان مدعى دروغ مى‌گويد، خودش را هم در وضعيت او قرار داده است، و اگر امام عصر(عج) بخواهد مداخله كند، با غيبت نمى‌سازد. در مسائل سياسى نيز، اگر خود شخص كياست نداشته باشد، تذكرات موردى امام – گذشته از تبعات پيش‌گفته – دردى را درمان نمى‌كند؛ زيرا مسائل سياسى لحظه به لحظه تغيير كرده، موضع‌گيرى جديدى مى‌طلبند. اگر بنا باشد امام(ع) در هر مسئله‌اى دخالت كند و رهنمود بدهد، اصل غيبت زير سؤال مى‌رود.

خلاصۀ سخن اين است كه رابطۀ شيعيان با امام عصر در غيبت كبرى، هيچ‌گاه به گونه‌اى نيست كه بتوان از آن تقرير را استفاده كرد.

ممكن است بگويند: اگر چنين است، چرا امام (ع) به صورت ناشناس با علماى دين گفت‌وگو نكرده، ايشان را متوجه خطاهاى احتمالى نمى‌كنند؟

پاسخ، روشن است: اولا، مهم‌ترين وجه امتياز امام با هر كس ديگرى، شأن امامت او است. آنچه به سخن او و اقدام او ارزش و اعتبار مى‌دهد، جايگاه امامت و عصمت او است و هر دو، متوقف بر شناختن ايشان است؛ يعنى اگر امام عصر، مطلبى را به كسى بگويد، مادامى كه شخص ايشان را نشناسد، سخن امام را مانند سخن هر شخص ديگرى تلقى خواهد كرد. بنابراين اگر ايشان بخواهد جلو انحرافى را بگيرد و حتى در ميان مردم به صورت فردى ناشناس سخنرانى كند و از عواقب مسئله بگويد، كلامش فصل الخطاب نخواهد بود. اگر به صورت ناشناس، با علماى دين ملاقات كرده، نكاتى را متذكر شود، از نظر علما او شخصى است مانند ديگران و مخالفت با او منعى ندارد؛ چنان‌كه گاه از ديگران، بديهى‌ترين سخنان را هم نمى‌پذيريم! نبايد از ياد برد كه حضرات ائمه(ع) در زمان حضورشان نيز از ميزان فرمانبرى اصحاب خود چندان راضى نبودند. گاه اصحاب ايشان، حتى نمى‌توانستند اسرار ائمه را حفظ‍‌ كنند و زبان از افشاى سرّ ببندند و حساسيت‌ها را دامن نزنند. از اين رو در برخى روايات، از اصحاب گلايه مى‌شود. وقتى براى امام حاضر و ظاهر، چنين مشكلاتى وجود دارد، از امام غايب چه انتظارى است‌؟

ثانيا، اغلب اشتباهاتى كه امروز شاهد آن هستيم، در امور واضح و روشن است! مانند پرداختن به امور حاشيه‌اى و غفلت از مسائل مهم دنياى اسلام، بى‌انضباطى در مديريت حوزه‌هاى علميه، و بى‌توجهى به روش‌هاى آموزشى متناسب با شرايط‍‌ مكانى و زمانى. براى اين گونه مسائل، ادلۀ قرآنى و روايى بسيار روشنى وجود دارد و اگر گوش شنوايى باشد، نياز به صداهاى بلندتر نيست. انقلابى كه به مدد خون صدها هزار شهيد، فرصت‌هايى بى‌نظير براى تبليغ و اجراى دين فراهم آورده است، اكنون در مقابل ديدگان ما همچون كوه يخ، آب مى‌شود؛ ولى ما را به فكر فرونمى‌برد تا در روش‌هاى پيشين خود تجديد نظر كنيم!

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)