منو
خانه / علمی / پاسخی به نظریه کثرت گرایی در قرآن

پاسخی به نظریه کثرت گرایی در قرآن

متن زیر حاصل انتشار دیدگاه آقای فرهاد شفتی(قرآن‌پژوه) مبنی بر کثرت‌گرا بودن قرآن، در خبرگزاری ایکنا است که آقای ناصر نجفی(پژوهشگر موسسه فقاهت و تمدن اسلامی) به نقد این دیدگاه پرداخت. نظریه‌پرداز در جواب، یادداشت دیگری را منتشر کرد که پاسخ دیگری را از ناقد این دیدگاه در پی داشت. متن کامل این دیدگاه و نقد آن را می‌توانید در متن زیر مطالعه فرمایید:

فرهاد شفتی: آیا همه اهل کتاب باید مسلمان شوند؟/ مبارزه قرآن با ذهنیت انحصارگرا

به گزارش ایکنا، فرهاد شفتی؛ قرآن‌پژوه و دکترای مطالعات اسلامی از دانشگاه ادینبروی اسکاتلند، شامگاه ۲۷ آبان ماه در ادامه بحث «سه پرسش از قرآن کریم» که در صفحه اینستاگرم صدانت برگزار شد، با تاکید بر اینکه مخاطب مستقیم قرآن و مخاطبان اولیه، همان مردم دوره پیامبر(ص) و در مکان و زمان پیرامون ایشان بودند مگر اینکه با قرینه‌ای خلاف آن ثابت شود، گفت: پرسش این جلسه ما این است که قرآن کثرت‌گرا و یا انحصاگرا است؟ و در جلسه  آخر به این پرسش پاسخ می‌دهیم که قرآن به چه کار امروز ما می‌آید؟

وی با اشاره به اینکه کثرت‌اندیشی و کثرت‌گرایی را برخی در یک معنا به کار می‌برند، توضیح داد: برخی می‌گویند کثرت‌اندیشی بهتر است؛ در این زمینه هم می‌توان استدلال عقلی کرد و هم می‌توان استدلال متنی کرد و استدلال من مبتنی بر متن است. البته ما نمی‌توانیم مدعی شویم که تحت تاثیر اندیشه معاصران و گذشتگان نبوده و نیستیم زیرا ما فرزند فلسفه و اندیشه زمان خود هستیم ولی اینطور نبوده که مثلا ابتدا فلسفه جان هیک که در کثرت‌گرایی ید طولایی دارد را بخوانم و بعد ببینم آیا می‌توان از قرآن چیزی برای آن آورد. زمانی که من کثرت‌گرایی در قرآن را دیدم اصلا جان هیک را نمی‌شناختم.

شفتی با بیان اینکه من کثرت‌گرایی را از قرآن برداشت نکردم بلکه غیرکثرت‌انگاری را در این متن نمی‌بینم و تعجب می‌کنم از کسانی که انحصارگرایی را در قرآن می‌بینند، اظهار کرد: این بحث در چند بخش ارائه می‌شود که اولین بخش تعریف کثرت‌گرایی و انحصارگرایی دینی است؛ انحصارگرایی می‌گوید تنها یک دین موجب رستگاری است و بقیه ادیان باطل هستند و حداقل به رستگاری اعلی نخواهند رسید؛ بنابراین شمول‌گرایی می‌گوید یک دین همه حقیقت را دارد و بقیه ادیان بخشی از حقیقت را دارند.

وی با اشاره به نسبی‌گرایی گفت: نسبی‌گرایان بر این باورند که هر کسی باوری از حقیقت را دارد و اصل حقیقت هم معلوم نیست چیست و هر کسی به حقیقتی که باور دارد همان برای او درست است مثلا مسیحیان معتقد به تثلیث هستند و همان درست است و مسلمین معتقدند که عیسی(ع) پیامبر بوده و نه خدا و این هم درست است.

این قرآن‌پژوه با بیان اینکه کثرت‌گرایی می‌گوید بیش از یک دین عامل رستگاری است، تصریح کرد: این مقوله دو بخش نظری و عملی دارد؛ بخش نظری اینگونه است که تصویر انسان‌ها از حقیقت می‌تواند متفاوت باشد یعنی می‌توان بیش از یک راه معنوی داشت و هر راه فهمی از حقیقت را دارد و همه این راه‌ها درست هم هست؛ کثرت‌گرایی عملی هم بحث رسیدن به رستگاری اعلی است.نکته دیگر اینکه می‌توانیم به کثرت‌گرایی نظری باورمند باشیم و به عملی خیر و بالعکس.

شفتی در بخش دوم سخنانش به سنت ارسال رسل، ملاک رستگاری و تنوع شریعت از منظر قرآن پرداخت و با بهره‌گیری از ترجمه حسین انصاریان، بیان کرد: در آیه هفتم سوره مبارکه شوری فرموده است: وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ؛و بدين‌گونه قرآن عربى به سوى تو وحى كرديم تا [مردم] مكه و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى و از روز گردآمدن [خلق] كه ترديدى در آن نيست بيم دهى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش»؛ این مضمون در آیه ۹۲ سوره انعام هم آمده است؛ در آیه ششم سوره یس هم شبیه این مضمون تکرار شده است.

وی ادامه داد: این آیات بر این موضوع تاکید دارند که ما تو را برای این قوم و این مکان خاص فرستادیم تا آنها را بیم بدهی، آیا این فقط برای پیامبر(ص) ما بوده است؟ خیر برای موسی(ع) هم آمده است؛ برای عیسی(ع) هم آمده است؛ دعوی من این است که ما در قرآن این سنت را نمی‌بینیم که بگوید من پیامبری فرستادم که ماموریت او برای همه جهان است. براساس آیه هفتم سوره رعد «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» خداوند خطاب به پیامبر(ص) فرموده است که تو فقط بیم‌دهنده هستی و برای هر قومی هدایت‌کننده‌ای وجود دارد.

سنت ارسال رسل

این پژوهشگر با طرح این سؤال که چرا سنت خدا ارسال رسل برای هر قومی است، گفت: یکی از دلایل آن زبان و فرهنگ هر قوم است، در آیه دوم یوسف فرموده است: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»؛ ما این قرآن را به عربی فرستادیم تا در آن تدبر کنید و در جای دیگری فرمود که اگر به زبان عجمی بود می‌گفتید عجمی است و ما عربیم؛ در آیه ۴ ابراهیم(ع) هم فرمود که «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛ ما رسولی نفرستادیم مگر به لسان آن قوم؛ لسان قوم هم شامل زبان و فرهنگ و اشارات و … است.

شفتی بیان کرد: در جای دیگر فرمود که ما پیامبری از خودتان برای شما فرستادیم و در سوره توبه هم فرموده است که ما یقینا پیامبری از جنس خودتان برای شما آمد و رنج و مشقت شما بر او دشوار است؛ این سنت نه تا قیامت بلکه در روز قیامت هم ادامه دارد، در آیه هشتاد و نهم سوره نحل فرموده است: «وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ».

شفتی با بیان اینکه قرآن، پیامبر را رحمت و نذیر للعالمین می‌داند و آیا این در تضاد با مباحث پیش گفته نیست؟ تصریح کرد: آیه‌ای که پیامبر را نذیر برای عالمین می‌داند از نظر ترتیب نزول قبل از آیاتی است که اشاره به ارسلا پیامبر(ص) برای مکه و من حولها دارد؛ پس نمی‌توان مدعی شد که رسالت جهانی متاخر از رسالت محلی است و قبلی منسوخ شده است؛ اگر به اشعار جاهلی دقت کنیم می‌بینیم این واژه وجود ندارد و مختص قرآن است و در کارکرد قرآنی، عالمین در همه جا به معنای همه انسان‌ها در هر کجا نیست بلکه گاهی معنای همگان در یک محدوده مانند عربستان است. پس عالمین باز همان ام القری و من حولها است البته در آیه اول حمد منظور همه جهان است.

وی با اشاره به ارتباط این بحث با کثرت‌گرایی، اضافه کرد: اینکه هر پیامبری برای قوم خود می‌آید به ملزومات کثرت‌گرایی نزدیکتر است تا ملزومات انحصارگرایی؛ اگر شما انحصاگرا باشید قاعدتا انتظار دارید پیامبری با پیام چند زبانه و چند فرهنگی بیاید و یک تیمی از پیامبران در یک زمان داشته باشیم.

شفتی با بیان اینکه ملاک رستگاری در قرآن کریم در یک کلمه؛ «تزکیه»است که اگر بسط بدهیم ایمان و عمل صالح است، اظهار کرد: دعوی من این است که وقتی خدا در مورد رستگاری سخن گفته و ایمان و عمل صالح را به میان می‌آورد، شریعت را فاکتور گرفته است؛ در آیه ۶۲ سوره بقره فرموده است: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛ این آیه از صریح‌ترین آیات در بحث کثرت‌گرایی است و تاکید دارد که یهودی و مسیحی و مسلمان و صابئی هم که باشید ملاک ایمان و عمل صالح است.

فرم و عنوان دین شرط رستگاری نیست

وی ادامه داد: قرآن کاری به این ندارد که نصرانی‌ و یهودی یا صابئی (گروهی قدیمی بودند که باورهایشان دستخوش تغییرات زیاد شده بود) باشید؛ قرآن می‌فرماید شما هر اسمی داشته باشید من از شما ایمان و عمل صالح می‌خواهم. قرآن با ذهنیت انحصارگرا مبارزه کرده است، در جایی؛ بقره ۱۳۵، به یهود و نصارا اشاره دارد ولی در آیه ۱۲۳ نساء «لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلَا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا؛ خطاب به مسلمین فرموده است که اصلا بر اساس آرزوی شما و اهل کتاب نیست و بحث دیگری مطرح است. در حقیقت انسان‌ها را از مغالطه محدودشدن به فرم دین دور کرده است.

شفتی تصریح کرد: در قرآن آیاتی وجود دارد که از رستگاری اهل کتاب در دوره پیامبر(ص) سخن گفته است؛ در آیه ۱۱۰ آل عمران «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» فرموده است که اگر اهل کتاب ایمان بیاورند برای آنها بهتر است  و در ادامه دارد که برخی از آنها مؤمن هستند؛ البته برخی مطرح می‌کند که عده‌ای از اینها مسلمان شده‌اند ولی با ظاهر آیه سازگار نیست و سخن از تعبیر اهل کتاب است در صورتی که وقتی فردی مسلمان شد این تعبیر برای او به کار نمی‌رود.

این پژوهشگر بیان کرد: یهودیان نزد پیامبر(ص) آمدند و درباره حکم یک فرد بدکار سؤال کردند به این امید که شاید حکم سبک‌تری از اعدام بدهد؛ قرآن فرموده است که چرا نزد تو آمده‌اند در حالی که تورات را دارند که در آن حکم خداست؟ مگر حکم خدا در تورات نیست؟ اگر بگوییم قرآن، آنها را نقد کرده است درست است ولی اگر بنا بر نسخ شریعت آنها و لزوم پذیرش اسلام بود به صراحت در آیه ۴۳ مائده نمی‌گفت: وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ. در آیه ۴۷ هم همین مضمون برای انجیل بیان شده است.

شفتی با اشاره به آیه ۴۸ مائده «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» بیان کرد: برای هر کدام از شما شریعت و منهاجی قرار دادیم و اگر خدا می‌خواست همه شما را امت واحد قرار می‌داد …؛ آیا این آیه دلیل بر کثرت‌گرایی است یا انحصارگرایی دینی؟ در این آیه شرعة آمده است و در آیه قبله هم سخن از قبله برای هر گروه آمده و بعد از آن سخن از سبقت در خیرات است.

وی افزود: در آیه ۶۶ مائده بیان شده است: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ»؛ یعنی اگر اهل کتاب تورات و انجیل و آنچه به ایشان نازل شده را اقامه کرده بودند برکات بر آنها نازل می‌شد؛ این آیات یکی و دو تا هم نیست بلکه مجموعه منسجمی از آیات است.

شفتی با اشاره به برخی آیات که از آنها برای انحصارگرایی استفاده می‌شود بیان کرد: یکی از این آیات «ان الدین عندالله الاسلام» است؛ در صورتی که در قرآن اسلام به معنای لفظی آن و نه اصطلاحی آمده است به همین دلیل پیامبران گذشته را مسلمان می‌داند. اسلام در اینجا تسلیم به حق است و ربطی به دین اسلام ندارد. برخی به استناد به آیاتی که در آنها از ناس استفاده شده می‌گویند مراد همه مردم جهان هستند در حالی که در هیچ زبانی اینطور نیست، ناس در ظرف مفهومی باید بررسی شود البته در برخی سور، مانند سوره ناس همه بشر منظور هستند.

کثرت‌گرایی به معنای قبول هر راه معنوی نیست

وی افزود: اصرار قرآن به ایمان آوردن اهل کتاب مثل آیه ۱۵۷ اعراف هم دلیل دیگری برای انحصارگرایی دینی مورد استدلال قرار گرفته است ولی در این زمینه معتقدم با اینکه قرآن به آنها گفته ایمان بیاورید ولی آیا این ایمان آوردن رهاکردن دین خودشان و مسلمان شدن است؟ در سوره جن فرموده است که جن به پیامبر(ص) ایمان آوردند در حالی که از مسلمات قرآنی است که اجنه پیامبر از جنس انسان ندارند و در سوره دیگری هم خطاب به مؤمنان آورده است که باید به پیامبران گذشته ایمان بیاورید یعنی ایمان آوردن با رهاکردن شریعت تفاوت دارد.

شفتی تصریح کرد: سؤال دیگر در این بحث این است که وقتی قرآن فرمود اهل کتاب ایمان بیاورند آیا منظور همه اهل کتاب در طول زمان تا قیامت است، قطعا خیر، بلکه منظور اهل کتاب در ام القری و من حولها در دوره پیامبر(ص) است.

وی به طرح این سؤال پرداخت که آیا وقتی بگوییم قرآن، کثرت‌گراست یعنی هر راه معنوی قابل قبول است؟ افزود: پاسخ من این است، برای کسی که قرآن را قبول دارد خیر، همه راه‌ها پذیرفته نیست و همانطور که انحصارگرایی کفی دارد، کثرت‌گرایی هم سقفی دارد و شامل هر راهی نمی‌شود. 

شفتی تاکید کرد: پس مرز کثرت‌گرایی از نگاه قرآن این است؛ آن دین و آئین و مسلکی که پیروان خود را تشویق به بداخلاقی در یک ارتباط یا بیشتر از ارتباطات سه‌گانه (اخلاق در ارتباط با محیط، خود و دریافت او از حضرت حق) کند در وسعت کثرت‌گرایی قرآن جایی ندارد و چنین باوری مردود است. به عبارت دیگر مسلمان کثرت‌گرای پیرو قرآن، اگر تشخیص دهد که در دین و آئینی بداخلاقی در یکی از سه ارتباط دستور داده شده، آن گاه آن دین را با وجود کثرت‌گرا بودن گمراه می‌داند.

ناصر نجفی: مشکلی که در این سخن وجود دارد، نگاه گزینشی به آیات قرآن و تفسیر آنها با جدا کردن از زنجیره دیگر آیات است.

ناصر نجفی به گزارش ایکنا، ناصر نجفی، پژوهشگر و مدرس مؤسسه فقاهت و تمدن‌سازی، در یادداشتی به نقد سخنان فرهاد شفتی، قرآن‌پژوه، درباره کثرت‌گرایی (اینجا) در قرآن پرداخت. متن یادداشت ناصر نجفی به شرح زیر است:

خلاصه نظر گوینده این است که نیازی نیست اهل کتاب به اسلام روی آورند؛ زیرا رسالت پیامبر جهانی نبوده است: «دعوی من این است که ما در قرآن این سنت را نمی‌بینیم که بگوید من پیامبری فرستادم که ماموریت او برای همه جهان است.» وی قرآن را مخالف انحصارگرایی می‌داند و مرز کثرت‌گرایی از نگاه قرآن را چنین معرفی می‌کند: «آن دین و آئین و مسلکی که پیروان خود را تشویق به بداخلاقی در ارتباط با محیط، خود و دریافت او از حضرت حق، کند در وسعت کثرت‌گرایی قرآن جایی ندارد و چنین باوری مردود است.»

مشکلی که در این بیان وجود دارد، نگاه گزینشی به آیات قرآن و تفسیر آنها با جدا کردن از زنجیره دیگر آیات است. در حالی که مقصود خداوند در قرآن کریم با توجه به روح کلی حاکم بر آن قابل فهم است نه با تجزیه این مفاهیم از یکدیگر. نکاتی چند در این موضوع به‌صورت کوتاه گفته می‌شود:

۱/ ایشان برای منطقه‌ای خواندن رسالت پیامبر(ص) به آیۀ «وَ كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلَهَا وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِير» استناد می‌کند. اگرچه ظهور یک متنی در منطقۀ خاص که ناچار از آن است، باید نقطه شروع و اقتضائیات آن را لحاظ کند؛ به بیان روشن اگر قرار است کتابی آسمانی نازل شود، چاره‌ای نیست که خداوند و پیامبرش مأموریت خود را از نقطه‌ای از این کره خاکی شروع کند پس در این شرایط این متن ناچار از تناسب داشتن با زبان آن قوم، فرهنگ آنها، جغرافیایی در آن زندگی می‌کنند، است که بحث جدایی می‌طلبد، اما این غیر از منطقه‌ای بودن محتوا و و اوامر و نواهی آن است. مثلا وقتی می‌خواهد از حیوانی مثال بزند طبیعی است که از حیواناتی خواهد که مخاطب عرب آن منطقه با آنها مأنوس است مانند شتر. اما محتوای آن که توجه به قدرت و عظمت خداوند است، منطقه‌ای نیست.

۲/نکتۀ مهم دیگر اینکه آیات دیگری نیز وجود دارد که به صراحت بر جهانی بودن رسالت پیامبر(ص) تأکید دارند: هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏(توبه ۳۳)؛ این آیه اتفاقا بعد از مذمت یهود و نصارا در مورد عقاید انحرافی‌شان، بیان می‌شود و این مقابله، خود قرینه‌ای است بر اینکه اهل کتاب نیز باید به پیامبر اسلام ایمان بیاورند. تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمين‏(آل عمران، ۱۰۸) این آیه هم که دقیقا بعد از توبیخ اهل کتاب است، ادبیاتش کاملا عمومی و جهان‌شمول است. تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرا(فرقان، ۱) صریحا به رسالت جهانی اشاره می‌کند و دلیلی ندارد که «العالمین» را محدود به منطقۀ خاصی بکنیم و این واژه در قرآن عموما در معنایی که گفته شد بکار رفته است.

وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي‏ لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ * لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرين‏(یس، ۶۹ و ۷۰) وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمين‏(قلم، ۵۲)؛ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏(سبا، ۲۸)؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرى‏ لِلْعالَمين‏(انعام، ۹۰)؛ قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعا(اعراف، ص۱۵۸)؛ زبان همه این آیات نیز با منطقه‌ای بودن رسالت منافات دارد.

۳/ اما نکتۀ سوم آیاتی است که بعد از بیان عدم ایمان اهل کتابِ [آگاه]، به عذاب الهی اشاره می‌کند و آنها را ظالم خطاب می‌کند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين‏(مائده، ۵۱) همچنین «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيد»(حج، ۱۷)

خلاصه اینکه این تنها بخشی از آیات است که اشاره شد وگرنه روح قرآن به عنوان محتوا؛ در کنار آن قالب‌های منطقه‌ای که گفته شد، بر جهانی بودن رسالت گواه است. این مطلب افزون بر دلیل عقلی است که اگر بنا باشد پیامبری خاتم پیامبران باشد، همگانی نبودن آن منافات با حکم عقل دارد که بحث دیگری است. متاسفانه آقای شفتی نگاه جزیره‌ای به آیات قرآن داشته‌اند.

شفتی در واکنش به نقد نجفی: خاتمیت مؤید کثرت‌‌گرایی دینی/ عمده دلایل کثرت‌گرایان، عقلی است

به گزارش ایکنا، فرهاد شفتی، قرآن‌پژوه، چند هفته‌ای است که به صورت وبینار به طرح چند پرسش درباره قرآن پرداخته است و بر محلی بودن مخاطبان قرآن و اینکه پیروان ادیان لزوماً نباید مسلمان شوند و دست از آئین خود بردارند تا به پیامبر(ص) ایمان بیاورند و نیز بر کثرت‌گرایی قرآن تأکید دارد و مشروح این سخنان در خبرگزاری بین‌المللی قرآن منتشر شده است.(جلسه اول، جلسه دوم، جلسه سوم، جلسه چهارم)

ناصر نجفی، پژوهشگر و مدرس مؤسسه فقاهت و تمدن‌سازی، در واکنش به سخنان شفتی به نقد گفته‌های او پرداخت که این نقد هم در ایکنا انتشار یافت(اینجا) و متعاقب آن با پاسخ فرهاد شفتی روبه‌رو شد.

فرهاد شفتی در جلسه سوم در پاسخ به نقدهای مطرح‌شده نجفی گفته است: گاهی برخی نظراتی که از دوستان می‌گیرم نشان از این دارد که فقط به بخشی از سخنان بنده تمرکز کرده‌اند؛ ما قرار است به سه پرسش پاسخ دهیم؛ اول اینکه مخاطبان قرآن چه کسانی هستند و نشان دادیم که عموماً مخاطبان محلی هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و هدف هم اتمام حجت برای مخاطبان زمان نزول بوده است؛ پرسش دوم پرداختن به انحصارگرایی و یا کثرت‌گرایی قرآن بود که نشان دادیم که قرآن به شدت کثرت‌‍‌انگار است و در تأیید آن آیاتی ذکر کردم.

بحث اول این است که خداوند هر پیامبری را برای امت و قوم خودش ارسال کرد که در برخی آیات با صراحت تأکید شده است و اصلاً سخن از مسلمان شدن همه نیست؛ پیامبران از جمله پیامبر اسلام(ص) محلی بودند. بحث دوم ملاک رستگاری است که تاکید شد ملاک رستگاری در قرآن، فراخ و منعطف است و اهل کتاب را هم با شرایطی در بر می‌گیرد. موضوع سوم تنوع شریعت بود که قرآن نه تنها آن را برتابیده است بلکه خداوند تنوع شریعت را می‌خواهد. همچنین به برخی آیاتی اشاره شد که از آن استنباط انحصارگرایی می‌شود، آن هم با تعابیری مانند «للعالمین»، «کافة للناس». همچنین توضیح دادم این کلمات باید در ظرف خود ترجمه شود یعنی عالمین و ناس در همه جا به معنای همه مردم دنیا نیست.

سه پرسشی که بنده مطرح کردم این است؛ آیا قرآن اهل کتاب را به ایمان آوردن به پیامبر(ص) فراخوانده است؛ پاسخ بله؛ آیا ایمان آوردن اهل کتاب به پیامبر(ص) به معنای آن است که آنها باید شریعت خود را رها کنند و شریعت اسلام را برگزینند که عرض شد خیر و سؤال سوم اینکه اهل کتابی که باید ایمان بیاورند همه اهل کتاب در طول تاریخ هستند که باز جواب خیر است.

جمله اصلی این نقد آن است که نگاه بنده به آیات قرآن، جزیره‌ای است و بنده فقط به چند آیه نگاه کرده‌ام؛ در صورتی که بنده معتقدم بحث کثرت‌گرایی موضوع جدیدی نیست و اگر قرار است من دوباره به آن بپردازم تکرار مکررات است. به همین دلیل و برای اینکه نکته جدیدی در آن باشد نگاه منظومه‌ای و نظام‌واره داشته‌ام که در مقاله تفصیلی بنده آمده است. ضمن اینکه بنده هم می‌توانم به ناقد بگویم نقد شما هم جزیره‌ای است و فقط چند آیه آورده‌اید. پس نقد هم باید نظام‌گرا باشد.

نکته دیگر ناقد این است که اگر قرار است کتابی آسمانی نازل شود، چاره‌ای نیست که خدا پیامبر و کتابش را از نقطه‌ای به عنوان شروع، نازل و ارسال کند لذا از مکه شروع کرد؛ قرآن فرموده که تو برای امتی آمدی که قبل از تو منذری نداشتند و بعد از سنت انبیای قبلی حرف زده و آن اینکه هر رسولی به زبان قومش آمده است؛ مثلاً آیا چینی‌ها به زبان خودشان پیامبری داشتند و اگر نبوده رسولی به زبان آنها برایشان نیامده است؛ نکته دیگر اینکه گفته شود: «چاره‌ای نیست …» مصادره به مطلوب است؛ یعنی ما فرض را بر این گذاشته‌ایم که تنها راه هدایت از طریق پیامبران است. ثانیا یک پیامبری برای همه جهان می‌آید. لذا باید از یک نقطه رسالتش را شروع کند که بنده عرض می‌کنم خیر. آیا این فقط تنها راه است که خدا می‌تواند پیامبری بفرستد؟

در مورد استناد ناقد به عالمان و ناس هم لازم است بگویم این‌طور نیست که قرآن هر کجا از این واژه‌ها استفاده کرده است منظورش همه مردم جهان هستند، مثلاً وقتی ما مهمان‌هایی داریم و می‌گوییم همگی بفرمایید که ناهار منظورمان همه مردم آن منطقه و جهان نیستند، قرآن هم زبان عرفی دارد که مردم را مخاطب خود قرار داده است.

ایشان آیاتی آوردند که خدا از اهل کتاب انتظار ایمان دارد که بنده هم آن را تأیید می‌کنم ولی ایمان به پیامبر(ص) را لزوما به معنای پذیرش اسلام نمی‌دانم، سوره توبه جزء آخرین سوره‌های نازل‌ شده است و نهایت واکنش به دشمنان در آن مطرح است؛ در قیاس آیه ۵ و ۲۹ این سوره، در آیه ۵ فرموده است مشرکان را بکشید تا اینکه نماز بخوانند و زکات بدهند، ولی آیه ۲۹ فرموده است که با اهل کتاب بجنگید (نفرمود بکشید) و آنها را تحت فشار قرار دهید تا جزیه بپردازند که این هم برای اهل کتاب آن زمان و آن مکان است.

ناقد محترم به آیه «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا»﴿۲۸ فتح﴾ برای جهانی بودن رسالت پیامبر(ص) و پیروزی بر همه ادیان اشاره کرده که باید گفت دقیقاً این آیه مؤید محلی بودن مخاطب قرآن است و متعجبم که چگونه می‌توان آن را به جهانی بودن نسبت داد؛ مشابه این آیه سه بار در قرآن آمده که در دوبار آن در انتها مشرکان مطرح شده و آیه قبل از این آیه، بحث فتح مکه است. لذا آیه کاملا مربوط به فتح مکه و پیروزی بر مشرکان است.

نکته آخر هم اینکه ناقد محترم فرمودند: «افزون به دلیل عقلی اگر قرار است پیامبری خاتم پیامبران باشد، همگانی نبودن آن منافات با حکم عقل دارد». برادر من اگر عقل را وارد این بحث کنیم، انحصارگرایی در موضع تدافعی شدید قرار خواهد گرفت زیرا عمده دلیل کثرت‌گرایان، استناد به دلایل عقلی برای اثبات مدعای خویش است. همچنین این جمله عکس فرموده شماست و اگر معتقد باشید تنها راهی که انسان‌‌ها می‌توانند به رستگاری برسند پیروی از پیامبر اسلام است، بسیار جای سؤال است که چرا این پیامبر، خاتم پیامبران بوده است؟ مگر الان مسلمین وضع خوبی دارند که دیگران بخواهند از آنها پیروی کنند و مگر درک ما از قرآن یکسان و مورد توافق همگان است؟ آیا نباید پیامبرانی می‌آمدند و این را راه را ادامه می‌دادند و اتفاقاً این موضوع مؤید این مطلب است که تنها راه سعادت، پیروی از اسلام نیست. 

ناصر نجفی: کثرت‌گرایی با فرهنگ قرآن ناسازگار است

به گزارش ایکنا، به دنبال ارائه سخنانی از سوی فرهاد شفتی؛ قرآن‌پژوه، درباره تایید قرآن بر کثرت‌گرایی و اینکه مخاطب اولیه قرآن، محلی است، ناصر نجفی به نقد سخنان وی پرداخت که با پاسخ شفتی روبرو شد. ناصر نجفی در یادداشتی دوباره به نقد سخنان وی پرداخته است که متن آن به شرح زیر است:

من هر چهار سخنرانی منتشر شده از ایشان را مطالعه کردم؛ اما دارای همان اشکالاتی می‌­دانم که گفته شد. نکاتی چند در نقد این سخنان؛ 

از نظر ایشان مخاطبِ قرآنْ خاص است و این بیان نخ تسبیح استدلال­‌های آتی است. می­‌گویند: «اگر مخاطب قرآن را در این موارد، مخاطب خاص مستقیم ندانیم سر از جهنمی شدن بسیاری از انسان‌ها در دنیای امروز و مقاطع دیگر حیات انسانی درخواهیم آورد» و آن را ظلم می‌­داند. می‌پذیرند که اهل کتاب زمان پیامبر(ص) که ایمان نیاوردند معذور نیستند، اما بعد از پیامبر(ص) نمی‌­توان کسی را کافر نامید: «بر مبنای فهم من پس از زمان پیامبر(ص) به هیچ کسی نمی‌توانیم کافر بگوییم بلکه می‌توانیم بگوییم مسلمان و غیر مسلمان». پس رسالت پیامبر نیز عصری است نه جهان».

آقای شفتی از سویی می‌­پذیرد که اهل کتاب زمان پیامبر(ع) معذور نبودند و باید ایمان می‌آوردند: «می‌توان مدعی شد که مشرکین و اهل کتاب از روی استکبار و تکبر پیام پیامبر اسلام را نپذیرفتند و هر کدام به شکلی؛ … بر مبنای فهم من پس از زمان پیامبر(ص) به هیچ کسی نمی‌توانیم کافر بگوییم بلکه می‌توانیم بگوییم مسلمان و غیر مسلمان»، اما در بیانات دیگر خود این گزاره را نقض می‌­کند:

۱. وی در جای دیگری با استناد به آیۀ ۶۲ سورۀ بقره «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ …» می­‌گویند: «این آیه از صریح‌ترین آیات در بحث کثرت‌گرایی است و تأکید دارد که یهودی و مسیحی و مسلمان و صابئی هم که باشیدف ملاک ایمان و عمل صالح است.» باید از ایشان پرسید آیه ۶۲ سورۀ بقره، در زمان خود رسول خدا نازل شده و قطعا یکی از مخاطبان آن، مخاطبان خاص هستند. برداشتی که ایشان از این آیه می‌­کنند، با آیاتی از قبیل «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ في‏ شِقاقٍ فَسَيَكْفيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ(سورۀ بقره، آیۀ ۱۳۷) یا آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»(سورۀ نساء، آیۀ ۴۷)، در تعارض مسلم است. چگونه در زمان واحد، هم ملاک بر روی ایمان به خدا و عمل صالح تکیه کند و از سوی دیگر امر به اسلام آوردن و تهدید در صورت اسلام نیاوردن بکند؟

۲. ایشان می­‌گویند در قرآن آیاتی وجود دارد که از رستگاری اهل کتاب در دوره پیامبر(ص) سخن گفته است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» فرموده است که اگر اهل کتاب ایمان بیاورند برای آنها بهتر است. اگر منظور ایشان ترجیح ایمان به پیامبر باشد و نه الزام که ظاهرا نیز مقصودشان این است، باز هم تناقضی با آنچه از پیش گفته دارد؛ یعنی این برداشتی که از این آیه می‌­کنند با آنچه خود پذیرفتند [یعنی لزوم ایمان آوردن اهل کتاب دورۀ پیامبر] تناقض دارد. اگر این آیه، ایمان آوردن را ترجیحی می‌­داند، پس چرا در آیۀ دیگر از الزام سخن می‌­گوید؟ حتی در دورۀ پیامبر.

۳. می­‌گویند: «اگر بنا بر نسخ شریعت آنها و لزوم پذیرش اسلام بود به صراحت در آیۀ ۴۳ مائده نمی‌گفت: وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ مَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ. یا در آیه ۶۶ مائده بیان شده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ»؛ یعنی تورات و انجیل را به رسمیت می­‌شناسد».

اگر از این دو آیه چنین برداشت شود که خداوند تورات و انجیل را حتی بعد از نزول قرآن نیز به رسمیت [به معنای جواز رجوع به آن در مقابل قرآن] می‌­شناسد، باز هم با همان اصلی که پذیرفته‌‌اند یعنی معذور نبودن اهل کتاب دورۀ پیامبر، تناقض دارد. یعنی اگر این دو آیه دلیلی بر کثرت­‌گرایی شارع است، باید در دورۀ پیامبر نیز همین­طور بوده باشد در حالی که گفتند آنها کافر بودند.

علاوه بر این، آیه می­‌خواهد بگوید، عجیب است این‌هایی که نه تو و نه کتاب تو را قبول دارند، برای حکم کردن به نزد تو آمدند، با اینکه در این مسئله خود تورات حکم دارد؛ یعنی این­گونه هم نیست که تورات در این مسئله حکم نداشته باشد، و باز عجیب‌­تر هم این است که اینها از حکم تو هم که همان حکم تورات است، سرپیچی می­‌کنند.

اما غیر از این تناقضات، اشکالات دیگری نیز در این نظریه وجود دارد:

بی توجهی به حدیث و تناقض در کلام 

یک. گویا آقای شفتی به ­کلی سنت و سیرۀ معصوم(ع) را کنار زده‌­اند و تنها آیات قرآنی را می‌بینند. در حالی که در احادیث، به صورت صریح بر جهانی بودن رسالت پیامبر تاکید شده، اما چون ایشان وارد سنت نشده است نتیجه‌­ای که از آیات می‌­گیرد کامل نخواهد بود. البته چون از مبانی حدیثی ایشان خبر ندارم و نظر وی را در مورد سنّت و جزئیات آن را نمی­‌دانم ناچار از این مسئله می‌­گذرم.

دو. اینکه ایشان می‌­گویند «عالمین در همه جا معنای همۀ انسان­ها در هر کجا نیست و بلکه گاهی …» نیز اشکال دارد؛ خود ایشان می­‌گوید عالمین گاهی در معنای محدود هم استفاده شده است اما از این نتیجه می‌­گیرد که عالمین همان ام القری و من حولها است! بگذریم که اصل اولیه این است که عالمین در معنای حقیقی خود یعنی همۀ انسان­ها یا موجودات به کار رود و استفاده در معنای خاص‌­تر، قرینه می‌­خواهد. خصوصا اینکه جمع بستن کلمه عالَم، معنای شمولیت خود را تأکید هم می‌­کند. علاوه بر تناسب این معنا با برداشت عرفی، در کتب لغت نیز چنین معنا شده است: «و العالَم‏: الطَّمْش، أي الأنام، يعني: الخلق كله، و الجمع: عالَمُون‏»(کتاب العین، ج۲، ص۱۵۳). همچنین توجه به معنای بسیاری از آیات نیز روشن می‌­کند که این واژه به معنای عام و شمول آمده است نه محدود؛ مانند آیات زیر:

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏(سورۀ فاتحه، آیۀ ۲)؛ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمين‏ (سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۱)؛ تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمين‏(سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۸)؛ قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمين‏(سورۀ مائده، آیۀ ۱۱۵)؛ وَ الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمين‏(سورۀ انبیا، آیۀ ۹۱)؛ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في‏ صُدُورِ الْعالَمين‏(سورۀ عنکبوت، آیۀ ۱۰)

سه. همین مسئله در مورد تعبیر «ایها الناس» نیز صادق است؛ ایشان می‌­گویند: «دعوی بنده این است که مخاطبان قرآن، در این آیات مردم محلی هستند حتی وقتی از تعبیر ایها الناس استفاده شده است». در حالی که آیات زیادی هستند که با این تعبیر شروع شده‌­اند و مضامین آنها چنان است که نمی­‌توان آن را تعبیری محلی دانست:

يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏(سورۀ بقره، آیۀ ۲۱)؛ يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين‏(سورۀ بقره، آیۀ ۱۶۸)؛ يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيبا(سورۀ نساء، آیۀ ۱)؛ قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏ …(سورۀ اعراف، آیۀ ۱۵۸)؛ قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكيل‏(سورۀ یونس، آیۀ ۱۰۸)و «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد(سورۀ فاطر، آیۀ ۱۵) مضمون همۀ این آیات با شمولیت آن سازگار است نه محدود بودن به زمان یا مکان خاصی.

پذیرش ارتکازی مسلمین در جهانی بودن اسلام

چهار. ارتکاز مسلمانان بعد از دورۀ پیامبر(ص) نیز بر جهانی بودن رسالت پیامبر بوده است و این نکتۀ بسیار مهمی است. یعنی آنها هم به فکرشان خطور نمی‌­کرد که رسالت پیامبر محلی بوده باشد. از این رو احتجاجاتی که با یکدیگر و یا با پیروان سایر ادیان داشتند با همین ارتکاز بوده است. پس اگر قرار بر محلی بودن باشد فرقی نمی‌­کند صد سال بعد از دورۀ نزول این آیات باشد یا زمان ما. در حالی که ارتکاز دورۀ نزدیک به پیامبر بر جهانی بودن بود.

پنج. ایشان به آیه‌­ای استناد می‌­کند که از آن کثرت‌­گرایی قرآن را برداشت می‌­کند: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَ مُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»

 افزون بر اینکه ابتدای این آیه قرآن را مهیمن بر کتاب آسمانی قبلی معرفی می­‌کند که در حقیقت تکلیف سایر کتاب‌­های آسمانی را هم روشن می­‌کند، اصلا آیه در مقام تأیید آنها نیست بلکه بالعکس در مقام مذمت آنهاست. این اشکال به خاطر عدم توجه به آیات ماقبل و مابعد است که فضای آن را برای ما ترسیم بکند. شاهدش اینکه در ادامۀ آیه نیز پیامبر را از تبعیت خواسته­‌های آنها نهی می‌­کند. اگر منظور از این که می­‌فرماید برای هر کسی منهجی قرار دادیم کثرت­‌گرایی باشد چرا کتابی را می فرستد که مهیمن باشد؟ چرا به پیامبرش هشدار از تبعیت آنها می‌دهد؟ آیا این تناقض با همان بیانی نیست که خود آن را پذیرفته‌­اید؟ یعنی معذور نبودن اهل کتاب دورۀ پیامبر. اگر آیه تأییدی بر کثرت‌گرایی است فرقی نمی‌­کند دوره حضور پیامبر باشد یا غیر آن!

آیه در واقع می‌­خواهد بگوید که اگر می‌­خواستیم همه را در یک دین قرار می‌­دادیم اما خواستیم این تعددها و اختلاف­ها مایۀ امتحان پیروان ادیان باشد که چگونه طبق کتاب خود عمل کرده و از رسول بعدی حمایت می­‌کنند. مؤید دیگر بر صحیح نبودن برداشت کثرت­‌گرایی این است که تعبیر «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً» از باب تأیید اختلاف نیست بلکه منظور زمینه­‌ای برای امتحان شدن مردم است:

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏(سورۀ نحل، آیۀ ۹۳)؛ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ في‏ رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصير(سورۀ شوری، آیۀ ۸)

توجه به سیاق این آیات آنچه را گفتیم مشخص می­‌کند؛ می­‌فرماید این اختلاف­‌ها برای ابتلای شماست. اما مؤید دیگر بر ناصحیح بودن برداشت کثرت‌­گرایی از این آیه، ادامه آن است که بر مذمت اهل کتاب پرداخته است:

وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُصيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ(۴۹) أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ(۵۰) يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (۵۱) آیا منطقی است که ابتدا تأییدی بر منهج‌­ها و یا ادیان مختلف داشته باشد سپس با چنین ادبیاتی دربارۀ یکی از همین شرعه‌­ها سخن بگوید؟

شش. کثرت‌­گرایی در فرهنگ قرآن نیست؛ خود آقای شفتی هم بر کافر بودن اهل کتابی که در دورۀ پیامبر بودند و به او ایمان نیاوردند، تأکید دارد و این خود نوعی اقرار بر این است که فرهنگ قرآن و پیامبر در دورۀ خود مخالف کثرت‌­گرایی بوده است. به این آیات دقت کنیم:

سورۀ بقره: وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرينَ(۸۹) بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ(۹۰)

إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في‏ بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (۱۷۴) أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّار(۱۷۵) ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ لَفي‏ شِقاقٍ بَعيدٍ (۱۷۶)

وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ(۱۳۵) قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(۱۳۶) فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ في‏ شِقاقٍ فَسَيَكْفيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ (۱۳۷)

سورۀ مائده: يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشيرٍ وَ لا نَذيرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشيرٌ وَ نَذيرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير(۶۸)

قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ (۶۸) إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (۶۹)

یکی بودن حق

این آیات هم نشانگر این است که فرهنگ قرآن و پیامبر کثرت­‌گرایی نبوده است و هم اینکه از نظر قرآن حق یکی بوده است، اگر غیر این باشد معنایی ندارد که حتی در زمان پیامبر هم آنها مجبور به تغییر دین بوده باشند. پس ما باید سراغ تفسیر دیگری از معدود آیاتی برویم که ظاهر کثرت­‌گرایی دارند مانند آیۀ: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»(سورۀ مائده، آیۀ ۶۹). اولا این آیه دقیقا در فضای همان آیاتی است که نقل شد. یعنی پس از مذمت اهل کتاب تصریح می‌­کند که دین و عمل شما ارزشی ندارد مگر اینکه تورات و انجیل را اقامه کنید که نتیجۀ آن همان ایمان به قرآن است: «حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ» یعنی اولا آنها را الزام به ایمان می­‌کند سپس در آیۀ بعدی احتمالا یک نگرانی‌­ای را دفع می‌­کند و آن اینکه اگر اهل کتاب ایمان آوردند اعمال پیشین آنها چه می‌­شود که خداوند اطمینان ­خاطر می‌­دهد که جای نگرانی نیست. یا نگرانی از اعمال افرادی است که پیش از اسلام با این ادیان از دنیا رفته‌­اند که خداوند اعمال آنها را بر طبق دینشان مقبول می­‌داند.

هفت. سؤالی که باید پرسید اینکه اگر خداوند می‌­خواست یک پیامبری را با رسالت جهانی مبعوث کند چه باید می‌­کرد؟ مگر غیر این است که چاره­‌ای از شروع کردن این مأموریت از یک نقطۀ جغرافیایی خاص با فرهنگ خاص نبود؟ طبیعی است که در این صورت برخی از احکام رنگ و بوی منطقه‌­ای گرفته باشد و چاره‌­ای از آن نیست و البته ضرورت هم دارد اما این نافی رسالت جهانی نخواهد بود. برای مثال همین قانون اساسی کشورهای مختلف در عین اینکه رنگ و بوی منطقه­‌ای هم دارند و باید هم چنین باشد، اما چنین نیست که در کشورهای دیگر همان قوانین کلا بلااستفاده باشد. شاهدش هم اینکه بسیاری اصول این قوانین کشورها مشترک هستند.

هشت. چطور می­‌توان ادعای محدودیت دعوت پیامبر را داشت در حالی که ادلّۀ تاریخی روشنی وجود دارد که پیامبر خدا(ص) به پادشاهان برخی از کشورها نامه فرستاده و آنها را دعوت به اسلام کرد؟ یا چرا به بعضی از کشورها عامل و نماینده می­‌فرستاد؟ مانند فرستادن امیر المؤمنین(ع) به یمن.

نتیجه:

کثرت‌­گرایی با فرهنگ قرآن ناسازگار است. اما اینکه در دورۀ بعد پیامبر(ص) چون واقعا اتمام حجت به معنای واقعی نمی‌­شود، معنایی ندارد که گفته شود همۀ غیر مسلمانان جهنمی هستند. بلکه بر حسب آن درجه از ایمان یا داشته­‌های معنوی با آنها برخورد شود. اما این به معنای متعدد بودن راه حق نیست؛ حق یکی است اما وضعیت مستضعفین جداست؛ یعنی به قدر اتمام حجت، حساب باید داد و طبیعی است که در زمانی مثل زمان ما که اتمام حجت به معنای واقعی وجود ندارد، بازخواست شدن هم متفاوت خواهد بود اما این مطلب منافاتی با واحد بودن مسیر حق ندارد. لذا اگر ملاک تبیین حق است، تا آنجایی که پیام پیامبران می­رسد باید تبعیت شوند. نکته­‌ای هم که باید به آن توجه داشت این است که بنا نبود بعد از پیامبر خداوند امت را به حال خود رها کند و برای همین جانشینان معصوم را انتخاب کرد، اما همان­طور که گفته شود توجه به جایگاه و سنت معصوم در هدایت بشریت در این سخنان نادیده گرفته شده است.

برداشت کثرت­‌گرایی از قرآن نوعا به ­خاطر اشکالات تفسیری است که باید در جای خود بیشتر بررسی شود.

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)