نامه استاد اکبرنژاد خدمت حضرت آیت الله سبحانی
خدمت مرجع بزرگوار حضرت آیت الله سبحانی(دامت تاییداته الوارف)
عرض سلام و ادب و تحیت
سخنان حضرتعالی در باب ضرورت تکامل اصول فقه برای تمام کسانی که به حوزه ی بهتر و فقاهت تواناتر میاندیشند، امیدوار کننده بود. اینکه فرمودید: «شکی نیست که هر علمی که حالت ایستایی به خود بگیرد، سرانجام می میرد. علمی به حیات خود ادامه می دهد که پیوسته مورد نقض و ابرام باشد و مسأله اصول فقه از این اصل، مستثنی نیست» مطلبی است که باید بر سر در هر حجره و مدرسی نوشت. چرا که ذات علم یعنی روشنگری، پس چگونه میتوان در خود علم گرفتار جهالت و جمود شد. چطور میتوان باور کرد که ما با تکیه بر اصولی که در فضای خارج از حکومت اسلامی و مدرنتیه نوشته شده، بتوانیم از عهده تمام سؤالات حکومتی و اجتماعی و فرهنگی و مدرن برآییم. صد البته -همان طور که حضرتعالی نیز تاکید کردید- این به معنای نفی تراث و کارهای ارزشمند خلف صالح نیست، بلکه مقصود متوقف نشدن در آن است. باور حقیر نیز بر این بوده که تا فقاهت چه در روشها و چه در توسعه اصول و قواعد و چه در زدودن زوائد و حواشی متحول نشود، حوزه متحول نخواهد شد و تا حوزه متحول نشود، جامعه ایمانی سامان نخواهد یافت و تا این اتفاق نیفتد، دولت سازی آرزویی بیش نخواهد بود.
«مؤسسه فقاهت» ماحصل سالها کار سخت و سنگین علمی خود را در قالب «بسته جامع اجتهادی» به جامعه علمی ارائه کرده است. این بسته در سه محور مذکور یعنی؛ اصلاح روشها، توسعه اصول و قواعد و در نهایت پیرایش اصول از زوائد دست و پاگیر سامان یافته است؛
“محور اول”؛ اصلاح روشها: مستحضرید که تمام مسائل و علوم را نمیتوان با یک روش بررسی کرد. سنخ شناسی موضوعات از اهم مسائلی است که اغلب مورد غفلت قرار میگیرد. موضوعات عقلایی غیر از عقلی و آنها نیز غیر از امور تعبدی است. عمده مسائل اصول را حتی اگر عقلی ندانیم، دست کم عقلایی هستند و مسائل عقلایی بستر نزول آیات و صدور روایاتند. بنابراین در بررسی علمی مقدم بر ادله نقلی هستند چرا که ادله نقلی، ناظر به آنها نازل یا صادر شدهاند. در حالی که مسائل اصول منهای عنایت به عقلایی بودن مسائل آن، کاملاً تعبدی و مانند فروع مسائل عبادی مطرح میشود و ثمره آن، بدفهمی در ادله نقلی و پیچ و تاب خوردن مسائل و پیدایش قیل و قالهای زائد و کاذب در اطراف مسائلی است که اغلب از ضرورتهای حیات هستند و علی القاعده نباید فهم آنها تا این اندازه دشوار باشد. کتاب «نظام معرفتی فقاهت» به طور خاص، به این مهم پرداخته و امارات و اصول عملیه را از این منظر حل و فصل کرده است.
“محور دوم”؛ توسعه اصول و قواعد: گرچه برخی به غلط ما را با زوائد اصول میشناسند، ولی واقعیت این است که ما پیش از پرداختن به زوائد اصول به کمبودها و کاستیهای آن عنایت داشتیم. اصول فقه موجود در استنباط فقهی دست کم در سه عرصه کمبود دارد:
۱. تبیین ارتباط مبانی کلامی با مسائل فقهی اصولی: حضرتعالی که هم به فقه و به همان اندازه به کلام شناخته شدهاید بهتر از هر کسی میدانید که میان فقه و اصول یعنی؛ بخش عملی دین با مبانی نظری و عقیدتی آن هماهنگی تام وجود دارد و گرچه کشف این ارتباط در همه جزئیات ممکن نیست اما همان مقدار ممکن بسیار راهگشاست. زیرا هم نظام فکری منسجمی به فقیه میبخشد و نیز قواعدی از دل این ارتباطات بیرون میآید که از دهها قاعده اصولی متعارف کارآمدتر است و ما این را در کتاب «کلام فقاهی» نشان دادهایم._:_
۲. توسعه مباحث تفسیری: مستحضرید که اصول فقه شیعه به صورت امروزی آن، در حاشیه اصول اهل سنت شکل گرفت و شیخ طوسی (ره) در واقع رویکرد شیعی را در تصحیح کتاب «العده فی اصول الفقه» قاضی ابویعلی در پیش گرفت. این مساله گرچه به حسب زمان خود یک ضرورت بود، اما باعث شد تا به تبع اهل سنت، ما نیز مباحث تفسیری را بر محور امر و نهی شکل بدهیم و مباحث بسیار زیاد تفسیری که بالضروره در فهم کتاب و سنت تاثیرگذارند، غفلت کنیم. مانند توجه به شؤون خدای متعال و پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) و تـأثیر آن در تفسیر کلمات ایشان. تکالیف هر یک از گوینده و شنونده نسبت به متن یا لفظ. نقل به معنا و آثار فقه الحدیثی آن، انواع ظهور و لایههای آن و ضوابط استظهار و مرز استظهار با تفسیر به رأی، تأثیر مبانی کلامی در کیفیت تفسیر متون دینی، قرینه و نقش آن در تفسیر متون کهن دینی مانند؛ زمان و مکان، ارتکاز مخاطبان، سیاق، مقام بیان و ده ها مسأله مهم دیگر که در ضمن آنها مسائلی چون امر و نهی یا عام و خاص و مطلق و مقید رنگ میگیرند و معنا میشوند و غفلت از این مسائل کلیدی و کاربردی، استنباط را در حد قواعد خشک و بیروح تنزل میدهد و با مخاطره بدفهمی مواجه میسازد. که در همین راستا، کتاب «منطق تفسیر متن» تولید شد.
۳. توجه به ادبیات خاص دین: نیک میدانید که دین به جهت اهداف خاص تربیتی که دارد، گذشته از ضوابط عمومی گفتگو، از ادبیات خاص خود نیز بهره میبرد. برای همین نیز اغلب به جای امر و نهی خشک و خالی، از انذار و تبشیر یا تحقیر و تعظیم کمک میگیرد و بسیاری از احکام خود را نیز در همین قالب بیان میکند. این رویکرد حتی در ادبیات تعلیمی و حقوقی او نیز تأثیر روشنی گذاشته است. توجیه اینکه شارع برای امور مستحب فراوان از تعبیر واجب استفاده میکند، همین رویکرد خاص اوست. این نکته علمی که جای خالی آن در استنباط احساس میشد، انگیزه تولید کتاب «ادبیات دین» گردید.
“محور سوم”؛ رها سازی اصول از زوائد دست و پاگیر: همانطور که باغبان برای رشد بهتر درخت، هر ساله شاخههای زائد و یا کم ثمر را میبُرد تا مجال رشدهای تازه را بدهد و به شاخههای پرثمر فرصت ببخشد، بزرگان علم نیز برای رشد آن، گریزی از زدودن مسائل کم ثمر یا بیثمر ندارند وگرنه علم به مرور زمان گرفتار روزمرگی شده و عمر و نشاط فقیه صرف مسائل گذشته میشود و فرصتی برای پرداختن به مسائل جدید و اندیشیدن درباره راههای نرفته برای او باقی نمیماند. برای همین نیز آخرین جلد از این مجموعه ۵ جلدی به «زوائد اصول» اختصاص یافت تا به دور از هیاهوهای رسانهای، با محک دقتهای اجتهادی، تک تک مسائلی که در مظان زیادت بودند، مورد بحث قرار بگیرند و به همین منظور کتاب «زوائد اصول» تولید شد.
تمام آنچه گذشت، قدمهایی خُرد در راستای اعتلای فقه شیعه بود و از خدای متعال خواستارم ما را در این راه مؤید و پیروز بگرداند. از حضرتعالی هم که در این مسیر پیشرو بودهاید صمیمانه سپاسگزارم و امیدوارم که حقیر را از نکته نظرات دقیق خود بیبهره نگذارید.
ارادتمند محمدتقی اکبرنژاد
ریاست مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی
____
لازم به گفتن است؛ این نامه ۶ آذر ماه همراه با بسته جامع اجتهادی برای دفتر معظم ارسال گردید.