منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / علمی / گزارش و مستندات نشست ها / مشروح نشست۶: بررسی فقهی رفتارهای افراطی در عزاداری اهل بیت(ع)

مشروح نشست۶: بررسی فقهی رفتارهای افراطی در عزاداری اهل بیت(ع)

نشست علمی “بررسی فقهی رفتارهای افراطی در عزاداری اهل بیت(ع)” روز دوشنبه مورخ ۲۰مهرماه۹۴، در سالن همایش های مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، برگزار گردید. گفتنی است این همایش از سوی مؤسسه تحقیقاتی فقاهت و تمدن سازی اسلامی و به دعوت پژوهشکده ی حج و زیارت برنامه ریزی شده بود.

نظریه پرداز این جلسه، حجت الاسلام محمدتقی اکبرنژاد (مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی) و دبیر علمی، حجت الاسلام حمید کمالی اردکانی بودند.

دبیر علمی همایش، جلسه را اینگونه آغاز نمود: با توجه به اینکه از طرفی عزاداری، فعلِ مکلّفین محسوب می شود و آثار دنیوی و اخروی بیشماری بر آن مترتب است؛ و از سوی دیگر گذشت زمان، سنت ها و فرهنگ های مختلف باعث بروز مصادیق و شیوه های مختلف – و البته بعضا افراطی- برای عزاداری شدند؛ این نشست در راستای تبیین فقهی مسأله ی عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) تشکیل شد. سپس ایشان از نظریه پرداز محترم، جناب حجت الإسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد برای تبیین مسأله دعوت کردند.


حضرت سیدالشهدا هنگام خروج خود گفتند: « خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ» در نتیجه جریان عزاداری سیدالشهدایی که خود برای نهی از منکر خروج کرده است باید بگونه ای باشد که خدای نکرده نیازی به نهی از منکر نداشته باشد.

حجت الاسلام اکبرنژاد پس از حمد و ثنای الهی گفت خدای متعال را شاکریم که توفیق داد در خدمت دوستان باشیم و از یکی از موضوعات مورد نیاز جامعه صحبت کنیم؛ چرا که شیطان در کمین کارهای خوب نیز هست و اگر نتواند آن ها را متوقف کند، سعی می کند در آن ها انحراف ایجاد کند. حضرت سیدالشهدا هنگام خروج خود گفتند: « خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ» در نتیجه جریان عزاداری سیدالشهدایی که خود برای نهی از منکر خروج کرده است باید بگونه ای باشد که خدای نکرده نیازی به نهی از منکر نداشته باشد.

 

حجت الاسلام اکبرنژاد در تعریف عزاداری گفت: اصل عزاداری به معنای اظهار حزن می باشد؛ که البته حالات مختلفی از قبیل تغییر پوشش، رنگ لباس، حالت چهره، منقلب شدن و اشک ریختن، لطم، خدش، قمه (که این موارد بعدها پیدا شد) را شامل می شود؛ چراکه همه ی اینها اظهار حزن هستند. اما بحث اینجاست که آیا عزاداری سالار شهیدان(ع) دارای حدّی می باشد؟ و اگر حدّی دارد، حدّ آن چیست؟ خوف مرگ، ضرر شدید یا جزع شدید(تا به حرکات افراطی همچون لطم، خدش و قمه ختم نشود)؟

این مطلب، وجدانی همه ی ماست که هنگام از دست دادن عزیزان خود بصورت فطری، طبیعی و غیر ارادی خوبی های آن ها در ذهن ما مرور می شود و حالت حزن و چه بسا نوحه سرایی به ما دست می دهد… شرع نیز با آن موافقت کرده است؛ چراکه جلوگیری از آن منجر به مشکلات جسمی و روحی خواهد شد. جلوگیری از عزاداری قبح عقلی و وجدانی دارد.

تاسیس اصل در عزاداری و جزع شدید

مدیر موسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در تبیین روش بحث گفت: اولا به دنبال تاسیس اصل هستیم؛ چه در جزع شدید و چه در جزع معمولی؛ این امر باعث می شود تا در موارد شک (اگر اماره ای نداشتیم) به اصل اولیه رجوع کنیم و ببینیم عزا در رثای ائمه (ع) آیا از حکم اصل اولیه خروج کرده یا خیر؟ چرا که اصل بر اشتراک احکام بین ائمه و دیگران است.

بر همین اساس، ابتدا باید به ضرورت سنخ شناسی و تشخیص جایگاه مساله می رسیم؛ چرا که فرق است بین مسائل تعبدی و غیر تعبدی؛ در مسائل تعبدی، مساله ۱۰۰ درصد توقیفی است و هیچ فهمی نسبت به آن نداریم؛ بخلاف مسائل وجدانی و غیر تعبدی که قابلیت برهان و دلیل دارند و شارع صفر تا صد مطلب را نگفته و تکیه بر فهم وجدانی مخاطبین کرده است؛ لذا عقل قرینه است بر تفسیر مسائل وجدانی که از سوی شارع بیان شده است.

ایشان در اثبات وجدانی بودن اصل عزاداری گفت: این مطلب، وجدانی همه ی ماست که هنگام از دست دادن عزیزان خود بصورت فطری، طبیعی و غیر ارادی خوبی های آن ها در ذهن ما مرور می شود و حالت حزن و چه بسا نوحه سرایی به ما دست می دهد. بسیار دیده ایم مادرانی که فرزند خود را از دست می دهند، بی اختیار نوحه خوانی می کنند و اشک می ریزند و همین امر به او کمک می کند تا راحت تر تخلیه شود و تسلی یابد.

باید گفت این جریان کاملا فطری است و مشترک بین تمامی بشر؛ حتی مسلمان و کافر؛ و از آنجا که دین اسلام، دین فطرت است(فطرت الله التی فطرالناس علیها)، هیچ گاه با امور طبیعی مخالفت نمی کند؛ بطور مثال هیچ گاه شرع مقدس با اصل نکاح به مقابله برنخاسته؛ بلکه تنها حدود آن را روشن ساخته است. همچنین در شرع نسبت به اصل عزاداری هیچ موضع منفی و مخالفتی نداریم؛ بلکه اتفاقا شرع با آن موافقت کرده است؛ چراکه جلوگیری از آن منجر به مشکلات جسمی و روحی خواهد شد. جلوگیری از عزاداری قبح عقلی و وجدانی دارد.

 

استشهاد به روایات در تایید این امر وجدانی و فطری

  • مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَنْجَوَيْهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَكَمِ الْأَرْمَنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ خَدِيجَةَ بِنْتِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْتُ عَمِّي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّمَا تَحْتَاجُ الْمَرْأَةُ فِي الْمَأْتَمِ إِلَى النَّوْحِ لِتَسِيلَ دَمْعَتُهَا وَ لَا يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تَقُولَ هُجْراً فَإِذَا جَاءَهَا اللَّيْلُ فَلَا تُؤْذِي الْمَلَائِكَةَ بِالنَّوْحِ[۱]

امام باقر(ع): زن در ماتم نیاز به نوحه سرایی دارد تا اشکش جاری شود… .

  • مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَالَ (الصادق) مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ وَجْدٍ بِمُصِيبَةٍ فَلْيُفِضْ مِنْ دُمُوعِهِ فَإِنَّهُ يَسْكُنُ عَنْهُ[۲]

امام صادق(ع): در مصیبتی که دلتان را درد می آورد، اشک بریزید؛ چرا که اشک آرامتان می کند.

  • وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْهُذَلِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ خَالِدٍ الْقَطَّانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَجْداً وَجَدْتُهُ عَلَى ابْنٍ لِي هَلَكَ حَتَّى خِفْتُ عَلَى عَقْلِي فَقَالَ إِذَا أَصَابَكَ مِنْ هَذَا شَيْ‏ءٌ فَأَفِضْ مِنْ دُمُوعِكَ فَإِنَّهُ يَسْكُنُ عَنْكَ[۳]

امام صادق(ع) خطاب به مردی که شکایت آورده بود که در مصیبت پسرش نزدیک است دیوانه شود گفتند: گریه کن تا آرام شوی.

جزع و فزع شدید هم نوعی اعتراض به اراده ی الهی و بی‌ادبی نسبت به اوست، هم نشانه ی تعلق شدید به دنیا، و هم منافی کرامت نفسِ شخص داغدار است، و هم می‌تواند منجر به بیماری‌های جسمی و روحی شود. بنابراین عمل نامطلوبی است. ارتکاز عقلای عالم نیز همین است.

قبح فطری جزع شدید

در نتیجه، شرع این امر فطری را امضا و تایید کرده است؛ حال باید پرسید این امر فطری از سوی شرع محدود گشته یا خیر؟ اگر محدود گشته، حدّ آن تعبدی است یا وجدانی؟

همه ما بالوجدان می‌یابیم که جزع و فزع شدید هم نوعی اعتراض به اراده ی الهی و بی‌ادبی نسبت به اوست، هم نشانه ی تعلق شدید به دنیا، و هم منافی کرامت نفسِ شخص داغدار است، و هم می‌تواند منجر به بیماری‌های جسمی و روحی شود. بنابراین عمل نامطلوبی است. ارتکاز عقلای عالم نیز همین است. همه جزع و بی‌تابی شدید در برابر حوادث روزگار را نکوهش می‌کنند. بالوجدان می فهمیم که اگر کسی در مصیبت فرزند خود سر به دیوار بزند و گریبان چاک کند، کار او ناشایست است.

 

حرکتی که از سوی امام حسین (ع) انجام شد تا منشأ حرکت اجتماعی شود، در بین افراطیون به حرکتی کاملا سکولار مبدّل گردیده؛ حال آنکه اساس این حرکت، سیاسی بود و امام حسین(ع) در یک جریان سیاسی کشته شد. وقتی احساسات بر عقلانیت غلبه کند روضه خوان بر مرجع تقلی جسارت پیدا می کند.

روایات نیز از جزع شدید نهی کرده اند

  • رَأَى الصَّادِقُ ع رَجُلًا قَدِ اشْتَدَّ جَزَعُهُ عَلَى وَلَدِهِ فَقَالَ يَا هَذَا جَزِعْتَ لِلْمُصِيبَةِ الصُّغْرَى وَ غَفَلْتَ عَنِ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى لَوْ كُنْتَ لِمَا صَارَ إِلَيْهِ وَلَدُكَ مُسْتَعِدّاً لَمَا اشْتَدَّ عَلَيْهِ جَزَعُكَ فَمُصَابُكَ بِتَرْكِكَ الِاسْتِعْدَادَ لَهُ أَعْظَمُ مِنْ مُصَابِكَ بِوَلَدِكَ[۴]

امام صادق(ع) به کسی که در مصیبت فرزند خود جزع شدید داشت با تندی گفتند: در مصیبت کوچک جزع می کنی و از یاد مصیبت بزرگتر غافل گشته ای. اگر ایمان به آنجایی که پسرت رفته داشتی مصیبت فرزندت را از یاد می بردی.

  • الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْمِيثَمِيِّ عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الصَّبْرَ وَ الْبَلَاءَ يَسْتَبِقَانِ‏ إِلَى الْمُؤْمِنِ فَيَأْتِيهِ الْبَلَاءُ وَ هُوَ صَبُورٌ وَ إِنَّ الْجَزَعَ وَ الْبَلَاءَ يَسْتَبِقَانِ إِلَى الْكَافِرِ فَيَأْتِيهِ الْبَلَاءُ وَ هُوَ جَزُوعٌ[۵]
  • …فَوَ اللَّهِ مَا ظَلَمْنَاهُ فَتَشْكُونَ وَ لَا اعْتَدَيْنَا عَلَيْهِ فَتَصِيحُونَ وَ تَبْكُونَ وَ لَكِنْ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عُبَيْدُ رَبٍّ وَاحِدٍ…فَإِنْ صَبَرْتُمْ أُوجِرْتُمْ وَ إِنْ جَزِعْتُمْ أَثِمْتُمْ…[۶]
  • مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ[۷]
  • قال الصادق ع الصبر يظهر ما في بواطن العباد من النور و الصفاء و الجزع يظهر ما في بواطنهم من الظلمة و الوحشة و الصبر يدعيه كل أحد و ما يثبت عنده إلا المخبتون و الجزع ينكره كل أحد و هو أبين على المنافقين لأن نزول المحنة و المصيبة مخبر عن الصادق و الكاذب[۸]

 

مدیر موسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی گفت: ریشه ی جزع شدید به شکایت از خدا و نارضایتی از قضا و قدر الهی برمی گردد؛ از این نظر فرقی میان مصیبت از دست دادن بزرگان دین و دیگران نیست. زیرا جزع ما هیچ مشکلی را برطرف نمی‌کند و افراط در احساسات بر عقلانیت ما آسیب وارد می کند. حتی قبح جزع شدید را به عزاداری ائمه نیز می توان سرایت داد؛ در این زمینه سوال می کنیم: برای چه برای سالار شهیدان گریه و عزاداری می کنیم؟ در پاسخ باید گفت: اگر برای ابراز حزن و عواطف نسبت به امام حسین(ع) است نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار مطلوب است؛ اما اگر منجر به حرکات افراطی همچون: قلتیدن روی شیشه، قمه و … شود، به معنای غلبه ی احساسات بر عقلانیت می باشد و به آرمان‌های کربلا آسیب می‌زند و زمینه ی انحراف را فراهم می‌آورد. گذشته از این‌که کار بد، در دستگاه اهل بیت ع بدتر است. یک وقت ما بخاطر عروسی خواب را بر مردم حرام می کنیم، طبیعتا این کار ناشایستی است؛ اما قبیح تر از آن حرام کردن خواب به خاطر عزاداری است. امام خمینی(ره): اگر تغنی(غنا) حرام است، تغنی به قرآن قبیح تر است؛ تغنی در عزای امام حسین (ع) یعنی جسارت به وجود مبارک ایشان.

متاسفانه غلبه ی احساسات بر عقلانیت بعضا مشهود است و نمونه های آن را در جریان های افراطی عزاداری به وضوح می بینیم. وقتی دو کلمه از دین و عقلانیت گفته می شود، می بینیم که نمی فهمند؛ بلکه سریع انگ عاشق نبودن به انسان می زنند. مشاهده می کنیم حرکتی که از سوی امام حسین (ع) انجام شد تا منشأ حرکت اجتماعی شود، در بین افراطیون به حرکتی کاملا سکولار مبدّل گردیده؛ حال آنکه اساس این حرکت، سیاسی بود و امام حسین(ع) در یک جریان سیاسی کشته شد. وقتی احساسات بر عقلانیت غلبه کند روضه خوان بر مرجع تقلی جسارت پیدا می کند.

 

دبیر علمی جلسه این سوال را پرسید: این اصل سازی چه کمکی به ما می کند؟ برای چه باید دنبال تاسیس اصل باشیم؟

نظریه پرداز همایش در پاسخ گفت: اصل سازی بخاطر آن است که اگر نتوانستیم از عمومات، ادلّه ی محکمی اقامه کنیم و ادله به حد استحکام نرسد، در مقام شک باید به اصل اولی رجوع کرد.

تا به اینجای بحث روشن شد که اصل اولی در عزاداری بر عدم حرمت است و اصل اولی در جزع شدید طبق ادله ی وجدانی و نقلی حرمت می باشد.

کسی از فقهاء در این مطلب تردید نکرده است که عزداری به معنای گریه بر مومن، ثواب دارد و مطلوب است. سخن در جزع شدید است. یعنی بروز رفتارهای به دور از کرامت انسان مانند لطم و خدش به صورت یا پاره کردن لباس و اموری از این دست. باز در این نیز تردید نکرده‌اند که این رفتارها به طور اولیه حرام هستند. روایات نیز دال بر حرمت آن هاست:

 

  • عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَيْلِ وَ الْعَوِيلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِي وَ مَنْ أَقَامَ النُّوَاحَةَ فَقَدْ تَرَكَ الصَّبْرَ وَ أَخَذَ فِي غَيْرِ طَرِيقِهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ رَضِيَ بِمَا صَنَعَ اللَّهُ وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ جَرَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ ذَمِيمٌ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ تَعَالَى أَجْرَهُ[۹]
  • ذَكَرَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيُّ فِي نَوَادِرِهِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِيرٍ أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِيهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِيهِ أَوْ عَلَى قَرِيبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُيُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِيهِ هَارُونَ وَ لَا يَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَكَفَّارَتُهُ حِنْثُ يَمِينٍ وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى يُكَفِّرَا وَ يَتُوبَا مِنْ ذَلِكَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِي جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ فِي الْخَدْشِ إِذَا دَمِيَتْ وَ فِي النَّتْفِ كَفَّارَةُ حِنْثِ يَمِينٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ فِي اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ[۱۰]

حتی در مورد چاک زدن پیراهن نیز اختلاف است. مانند این روایت:

  • عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‏ أَنَّهُ أَوْصَى عِنْدَ مَا احْتُضِرَ فَقَالَ لَا يُلْطَمَنَّ عَلَيَّ خَدٌّ وَ لَا يُشَقَّنَّ عَلَيَّ جَيْبٌ فَمَا مِنِ امْرَأَةٍ تَشُقُّ جَيْبَهَا إِلَّا صُدِعَ لَهَا فِي جَهَنَّمَ صَدْعٌ كُلَّمَا زَادَتْ زِيدَت[۱۱]

 

حال که اصل اولی مبنی بر حرمت جزع شدید با دلیل وجدانی و نقلی ثابت شد، سخن در این است که آیا پیامبر ص و اهل بیت ع یا امام حسین ع به طور اختصاصی از این ضابطه ی عمومی استثناء شده‌اند و رفتارهای افراطی از این قبیل(جزع شدید) و مشابه آن مانند قمه زنی درباره آن‌ها استثناء شده‌اند؟

 

دسته بندی روایات مربوط به جزع شدید درباره ی ائمه(ع)

روایات مربوطه به دو بخش تقسیم می‌شود:

یک. روایات هماهنگ با عمومات نهی از جزع شدید

دو. روایات متشابه یا مخالف با عمومات

 

این روایات نشان می دهد که اول شخص عالم(ص) به دخترش دستور می دهد که در وفاتش از نوحه های افراطی عرب جاهلی و جزع شدید پرهیز کند. همچنین حضرت زهرا س در اوج عواطف و داغ بزرگترین شخص عالم (ص) جزع شدید نکردند؛ حال آنکه اگر جزع شدید جایز بود، این بهترین جای جزع بود.

اما روایات هماهنگ با عمومات:

الف) روایات ناظر به وفات پیامبر(ص):

  • مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ الْخُزَاعِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ تَدْرُونَ مَا قَوْلُهُ تَعَالَى وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِفَاطِمَةَ ع إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا تَخْمِشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَنْشُرِي عَلَيَّ شَعْراً وَ لَا تُنَادِي بِالْوَيْلِ وَ لَا تُقِيمِي عَلَيَّ نَائِحَةً قَالَ ثُمَّ قَالَ هَذَا الْمَعْرُوفُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ[۱۲]
  • فرات قال حدثني عبيد بن كثير معنعنا عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضي الله عنه قال قال رسول الله ص في مرضه الذي قبض فيه لفاطمة [ع‏] بأبي أنت و أمي أرسلي إلى بعلك فادعيه لي فقالت فاطمة للحسن [ع‏] انطلق إلى أبيك فقل يدعوك جدي قال فانطلق إليه الحسن فدعاه فأقبل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع حتى دخل على رسول الله ص و فاطمة ع عنده و هي تقول وا كرباه لكربك يا أبتاه فقال لها رسول الله ص لا كرب لأبيك بعد اليوم يا فاطمة إن النبي لا يشق عليه الجيب و لا يخمش عليه الوجه و لا يدعى عليه بالويل و لكن قولي كما قال أبوك على إبراهيم تدمع العينان و قد يوجع القلب و لا نقول ما يسخط الرب و أنا بك يا إبراهيم لمحزونون[۱۳]
  • مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مُرُوا أَهَالِيَكُمْ بِالْقَوْلِ الْحَسَنِ عِنْدَ مَوْتَاكُمْ فَإِنَّ فَاطِمَةَ لَمَّا قُبِضَ أَبُوهَا أَسْعَدَتْهَا بَنَاتُ هَاشِمٍ فَقَالَتِ اتْرُكْنَ التَّعْدَادَ وَ عَلَيْكُنَّ بِالدُّعَاءِ[۱۴]

قَالَهُ وَ هُوَ يَلِي غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَجْهِيزَه‏:

  • بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِكَ مَا لَمْ يَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَيْرِكَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّياً عَمَّنْ سِوَاكَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِيكَ سَوَاءً
  • وَ لَوْ لَا أَنَّكَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَيْكَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَكَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْكَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَكَ وَ لَكِنَّهُ مَا لَا يُمْلَكُ رَدُّهُ وَ لَا يُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي اذْكُرْنَا عِنْدَ رَبِّكَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِكَ[۱۵]
  • بیان فاطمه س در کنار قبر پیامبر اسلام ص: دختر سر قبر پدر خود بیشترین جزع را دارد و حال آنکه تنها خاک قبر حضرت ص را بر چشمان مبارک خود قرار می دهد و دو بیت شعر می خواند:

و روي أنها أخذت قبضة من تراب قبره ص فوضعتها على عينيها و أنشدت تقول

ما ذا علي من شم تربة أحمد           أن لا يشم مدى الزمان غواليا

صبت علي مصائب لو أنها           صبت على الأيام صرن لياليا[۱۶]

 

این روایات نشان می دهد که اول شخص عالم(ص) به دخترش دستور می دهد که در وفاتش از نوحه های افراطی عرب جاهلی و جزع شدید پرهیز کند. همچنین حضرت زهرا س در اوج عواطف و داغ بزرگترین شخص عالم (ص) جزع شدید نکردند؛ حال آنکه اگر جزع شدید جایز بود، این بهترین جای جزع بود.

 

در شب عاشورا بعد از بی تابی و جزع حضرت زینب می خواهد، امام حسین ع ایشان را قسم می دهند که مبادا گریبان چاک کند و جزع شدید کند

روایات فوق صریح در عدم جواز جزع شدید می باشند.

 

ب) بیان امام حسین ع در شب عاشوراء:

حدیث ذیل در ارشاد شیخ مفید و کتب تاریخی بسیاری که منبع آن ها ذکر خواهد شد آمده است، در شب عاشورا بعد از بی تابی و جزع حضرت زینب می خواهد، امام حسین ع ایشان را قسم می دهند که مبادا گریبان چاک کند و جزع شدید کند:

  • قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنِّي جَالِسٌ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ فُلَانٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ‏ وَ أَبِي يَقُولُ :

يَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِيلٍ           كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏

مِنْ صَاحِبٍ وَ طَالِبٍ قَتِيلٍ           وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏

وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ           وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏

فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَلِمْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِيَ الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ وَ أَمَّا عَمَّتِي فَلَمَّا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ هِيَ حَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُكْلَاهْ لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِيَ الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِيَ الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي فَنَظَرَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع وَ قَالَ لَهَا يَا أُخْتَهْ لَا يَذْهَبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ وَ قَالَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَا لَيْلًا لَنَامَ فَقَالَتْ يَا وَيْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نَفْسَكَ اغْتِصَاباً فَذَلِكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا وَ شَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ وَ قَالَ لَهَا يَا أُخْتَاهْ اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَنَ‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ وَ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ وَ قَالَ لَهَا يَا أُخْتَاهْ إِنِّي أَقْسَمْتُ عَلَيْكِ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمِشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعَيْ عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أَجْلَسَهَا عِنْدِي ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ[۱۷]

بخش اصلی حکایت فوق از سایر کتب تاریخی

نام برخی از کتب تاریخ که این حکایت در آنها با قدری کم و زیاد آمده، از این قرارند:

  1. البدايةوالنهاية،ج‏۸،ص۱۷۷

و أما عمتي فقامت حاسرة حتى انتهت إليه فقالت: وا ثكلاه!! ليت الموت أعدمنى الحياة اليوم، ماتت أمى فاطمة و على أبى، و حسن أخى، يا خليفة الماضي، و ثمال الباقي فنظر إليها و قال: يا أخيّه، [لا يذهبن حلمك الشيطان، فقالت: بأبي أنت و أمى يا أبا عبد الله، استقتلت؟ و لطمت وجهها و شقت جيبها و خرت مغشيا عليها، فقام إليها فصبّ على وجهها الماء و قال يا أخيه‏] اتّق الله و اصبري و تعزى بعزاء الله، و اعلمي أن أهل الأرض يموتون

  1. تاريخ‏الطبري،ج‏۵،ص۴۲۰

در تاریخ طبری، گذشته از آنچه که در البدایه و النهایه آمده، قسم دادن آن حضرت نیز اضافه شده است.

انى اقسم عليك فابرى قسمي، لا تشقى على جيبا، و لا تخمشى على وجها، و لا تدعى على بالويل و الثبور إذا انا هلكت

  1. تاريخ‏اليعقوبى،ج‏۲،ص۲۴۴

در تاریخ یعقوبی تعبیر «لا یذهبن حلمک الشیطان» نیامده و تنها تعبیر «اتقی الله» و قسم دادن آمده است.

۴.الفتوح، ج۵، ص۸۴

در کتاب فتوح، سایر زنان و از جمله ام کلثوم س نیز اضافه شده است:

  • و سمعت ذلك أخت الحسين زينب و أم كلثوم فقالتا: يا أخي! هذا كلام من أيقن بالقتل، فقال: نعم يا أختاه! فقالت زينب: وا ثكلاه! ليت الموت أعدمني الحياة! مات جدّي رسول الله صلّى الله عليه و سلّم، و مات أبي علي، و ماتت أمي فاطمة، و مات أخي الحسن عليهم السلام، و الآن ينعى إليّ الحسين نفسه، قال: و بكت النسوة و لطمن الخدود، قال: و جعلت أم كلثوم تنادي: وا جداه! وا أبي علياه! وا أماه! وا حسناه! وا حسيناه! وا ضيعتنا بعدك! وا أبا عبد الله! فعذلها الحسين و صبرها و قال لها: يا أختاه تعزي بعزاء الله و ارضي بقضاء الله… ثم قال لهن: انظرن إذا أنا قتلت فلا تشققن عليّ جيبا و لا تخمشن وجها.

حکایت فتوح از این جهت که سایر زنان را نیز در این اتفاق شرکت داده است، قریب به واقع به نظر می‌رسد. زیرا با وجود سر و صدایی که از ناحیه حضرت زینب ایجاد شد و نزدیک خیمه‌های محارم امام حسین ع به همدیگر، دلیل قابل قبولی برای حضور سایر زنان است. این نکته در برخی دیگر از کتب تاریخی وارد شده است:

  1. سبل‏الهدى،ج‏۱۱،ص۷۸

در سبل الهدی، آغاز حکایت و از جمله تعبیر «لا یذهبن حلمک الشیطان» وارد شده ولی قسم دادن امام حسین ع نیامده است.

  1. الكامل،ج‏۴،ص۵۹

در کامل، نیز مانند مشابه همان چیزی وارد شده است که به نقل از ارشاد مفید گذشت.

  1. مثيرالأحزان، ص۵۰

در مثیر الاحزان، به اختصار نقل شده، تعبیر «لا یذهبن حلمک الشیطان» وارد شده ولی قسم دادن امام ع نقل نشده است.

  1. اللهوف، ص۸۲

لهوف نیز با کمی اختصار و در قالب دو نقل، مطالب ارشاد را آورده و دلالت می‌کند که علاوه بر حضرت زینب سایر زنان محارم نیز حضور داشته‌اند. ویژگی نقل لهوف، الفاظی است که امام ع با آن قسم داده است.

ثم قال يا أختاه يا أم كلثوم و أنت يا زينب و أنت يا فاطمة و أنت يا رباب انظرن إذا أنا قتلت فلا تشققن علي جيبا و لا تخمشن علي وجها و لا تقلن هجرا

از آنچه گذشت، روشن شد که کامل‌ترین نقل و رساترین آنها را شیخ مفید ره در ارشاد خود نقل کرده است.

 

ما جرات مقابله با انحراف را بخاطر تقدس عنوان عزاداری از دست می دهیم و کار تا آنجا پیش می رود که یک روضه خوان به خود اجازه می دهد بگوید: لااله الا الحسین(العیاذبالله)

ج) بیان امام حسین ع هنگام خروج از مدینه

امام زنان خاندان عبدالمطلب را قسم می دهند که از جزع شدید پرهیز کنند و مطابق با نوحه و گریه ای که در عزای رسول الله(ص) بود برخورد کنند.

  • حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْمُعَاذِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ [الْحَسَنُ‏] بْنُ مُوسَى الْأَصَمُّ عَنْ عَمْرٍو عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ لَمَّا هَمَّ الْحُسَيْنُ ع بِالشُّخُوصِ عَنِ الْمَدِينَةِ أَقْبَلَتْ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّيَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِيهِنَّ الْحُسَيْنُ ع فَقَالَ أَنْشُدُكُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِينَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِيَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِي النِّيَاحَةَ وَ الْبُكَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا كَيَوْمٍ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ رُقَيَّةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ فَنَنْشُدُكَ اللَّهَ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ مِنَ الْمَوْتِ يَا حَبِيبَ الْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ الْقُبُورِ وَ أَقْبَلَتْ بَعْضُ عَمَّاتِهِ تَبْكِي وَ …[۱۸]

ثم ودع ع أهل بيته وأمرهم بالصبر، ووعدهم بالثواب والأجر، وأمرهم بلبس أزرهم، وقال لهم: استعدوا للبلاء، واعلموا أن الله تعالى حافظكم وحاميكم، وسينجيكم من شر الأعداء، ويجعل عاقبة أمركم إلى خير، ويعذب أعاديكم بأنواع البلاء، ويعوضكم الله عن هذه البلية بأنواع النعم والكرامة، فلا تشكوا، ولا تقولوا بألسنتكم ما ينقص قدركم.[۱۹]

 

د) بیان امام صادق ع در هنگام احتضار:

از لطم و گریبان چاک زدن در عزای ایشان نهی می کنند و آن را گناهی می دانند که عقابی برابر با آتش جهنم دارد:

  • عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع‏ أَنَّهُ أَوْصَى عِنْدَ مَا احْتُضِرَ فَقَالَ لَا يُلْطَمَنَّ عَلَيَّ خَدٌّ وَ لَا يُشَقَّنَّ عَلَيَّ جَيْبٌ فَمَا مِنِ امْرَأَةٍ تَشُقُّ جَيْبَهَا إِلَّا صُدِعَ لَهَا فِي جَهَنَّمَ صَدْعٌ كُلَّمَا زَادَتْ زِيدَت[۲۰]

 

ظهور روایات نشان می دهد که ائمه ع، عزاداری که منافی با کرامت شخصیت آن ها باشد را نمی پذیرفتند؛ چرا که تکریم باید روی اصول باشد. درست مثل این حرکت را در کار غلات می توان مشاهده کرد؛ غلات نیز راه تکریم غیر اصولی را پیش گرفته بودند ولی ائمه به شدت با آن ها برخورد کردند. متاسفانه وقتی عناوین مقدس می شوند ما جرات مقابله را از دست می دهیم؛ همین که نام عزاداری سیدالشهدا(ع) به میان می آید ما جرات مقابله با انحراف را بخاطر تقدس عنوان عزاداری از دست می دهیم و کار تا آنجا پیش می رود که یک روضه خوان به خود اجازه می دهد بگوید: لااله الا الحسین(العیاذبالله).

 

روایات متشابه یا موافق با جزع شدید برای ائمه ع

روایات ذیل روایاتی است که موافقین جزع شدید برای ائمه می توانند مستند اعمال خود قرار دهند، هرچند اینها را خود بنده احصا کرده ام و آن ها ادله ای در جواز جزع شدید ارائه نمی کنند.

  1. روايات جزع و بكاء

  • مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لِشَيْخٍ أَيْنَ أَنْتَ عَنْ قَبْرِ جَدِّيَ الْمَظْلُومِ الْحُسَيْنِ قَالَ إِنِّي لَقَرِيبٌ مِنْهُ قَالَ كَيْفَ إِتْيَانُكَ لَهُ قَالَ إِنِّي لآَتِيهِ وَ أُكْثِرُ قَالَ ذَاكَ دَمٌ يَطْلُبُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ ثُمَّ قَالَ كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ مَا خَلَا الْجَزَعَ وَ الْبُكَاءَ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ ع [۱]
  • جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ فِي الْمَزَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُكَاءَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ[۲]
  • بیان صاحب جواهر

على أنه قد يستثنى من ذلك الأنبياء و الأئمة ع أو خصوص سيدي و مولاي الحسين بن علي ع كما يشعر به الخبر المتقدم، و كذا غيره من الأخبار التي منها حسن معاوية السابق عن الصادق ع «كل الجزع و البكاء مكروه ما خلا الجزع و البكاء لقتل الحسين» المراد به فعل ما يقع من الجازع من لطم الوجه و الصدر و الصراخ و نحوها، و لو بقرينة ما رواه جابر عن الباقر ع «أشد الجزع الصراخ بالويل و العويل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر» إلى آخره مضافا إلى السيرة في اللطم و العويل و نحوهما مما هو حرام في غيره قطعا، فتأمل‏[۲۱]

از اطلاق روایت فوق که هر جزع و بکائی را برای امام حسین جایز دانسته استفاده می کنند و طبق آن می گویند جزع برای غیر اباعبدالله ع مکروه و برای ایشان جایز می باشد. آیا با وجود آن همه نهی از لطم و جزع شدید می توان این روایات را مبنی بر مستثنی بودن امام حسین(ع) از جزع شدید تلقی کرد؟

گذشته از آن، ایشان ادعای سیره ی متشرعه کرده اند، باید گفت: آیا چنین سیره ای موجود است که تا زمان شارع متصل باشد و قابل استناد باشد؟ درحالیکه چنین سیره ای موجود نیست.

 

  • برخی از معاصرین نیز وقتی از ایشان سوال می‌شود که آیا لطم شدید بر سینه و یا زنجیر زدن با ضربات محکم بر کتف‌ها، تا اندازه‌ای که باعث سرخی شدید و خون مردگی در زیر پوست شود، جایز است یا نه؟ در پاسخ چنین می‌نویسد:

باسمه تعالى كل ما يدخل في عنوان الجزع لما أصاب سيدنا سيد الشهداء ع فهو مرغوب إليه، كما ورد في الروايات الصحيحة، و كذا غيره من الأئمة ع، و اللَّه العالم.

  • باسمه تعالى إذا صدق عليه عنوان الجزع فلا بأس، و اللَّه العالم.[۲۲]

از بیان مرحوم نائینی نیز همین مطلب قابل استفاده است. ایشان این اعمال را جایز دانسته و جزع بودن را دلیل حرمت نمی‌داند، بلکه مادامی که عناوین ثانویه‌ای نظیر، اقدام به هلاکت نفس و اضرار فاحش صدق نکند، جزع کردن به هر قسمی که باشد، خالی از اشکال می‌داند. در واقع هرچیزی که صدق جزع کند را جایز می دانند؛ هرچه که باشد.

 

  • مطلب دوم: بر سر و سينه و وصورت زدن به حدي كه به مرتبه سرخي عضو يا سياهي رسد اشكالي ندارد بلكه زنجير زدن بر شانه و پشت كه به مرتبه مزبور رسد جايز است، بلكه اعمال مذكوره بر سر و سينه وصورت زدن موجب شود كه خون كمي از عضو صدمه ديده بيرون آيد عيب و اشكالي ندارد….. (حرره الاحقر محمد حسين الغروي النائيني، ۵/ربيع الاول/۱۳۴۵ ق)[۲۳]

 

جواب از این‌ها:

  1. مکروه یا به معنای کم بودن ثواب است. مانند کراهت نماز در حمام. یا به معنای کراهت مصطلح است یا حرام. روشن است که تمام جزع‌ها حرام نیست و قائل ندارد. پس مقصود کراهت مصطلح است. بنابراین جزع برای امام حسین ع از جزع‌های مکروه استثناء شده است در حالی که ادله ی پیشین ناظر به جزع حرام بودند.

قلّت ثواب نیز همین طور است. یعنی استثنای از مواردی که ثواب کم است. مثل گریه بر مرگ مومن. اما مواردی که حرام است و عقاب دارد، استثناء نشده است:

فالظاهر ان المراد بالكراهة هنا عدم ترتب الثواب و الأجر عليه مجازا لا الكراهة الموجبة للذم، و ذلك فإنه ليس في شي‏ء من افراد البكاء ما يوجب الثواب الجزيل و الأجر الجميل مثل البكاء عليه و البكاء على آبائه و أبنائه ع و قصارى البكاء على غيرهم ان سبيله سبيل المباحات.[۲۴]

  1. عطف بکاء به جزع، عطف فرد غالب و اصلی به کلی جزع است که به نحوی نقش تفسیری دارد. شاهد آن روایت دوم است که جزع تکرار نشده و تنها بکاء آمده است. همین نشان می دهد که معنای جزع، جزع شدید نیست و ائمه از جزع شدید استثناء نشده اند.

 

به سیره ی حضرت سجاد(ع) و دیگر ائمه ع در عزای امام حسین ع باید توجه شود؛ آن ها هیچ گاه لطم کردند؟ حجت ما ۱۴تنها معصوم هستند، آیا آن ها هیچ گاه جزع شدید داشتند؟ چنین چیزی در سیره ی آن ها مشاهده نشده است، آن ها کثرت بکاء و گریه داشتند ولی هیچ گاه حرکت افراطی نداشتند.

  1. روایت فاطمیات

قوی ترین استنادی که موافقین جزع شدید برای ائمه می توانند استناد کنند:

  • ذَكَرَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّيُّ فِي نَوَادِرِهِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَخِيهِ جَعْفَرِ بْنِ عِيسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِيرٍ أَخِي حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِيهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِيهِ أَوْ عَلَى قَرِيبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُيُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِيهِ هَارُونَ وَ لَا يَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَكَفَّارَتُهُ حِنْثُ يَمِينٍ وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى يُكَفِّرَا وَ يَتُوبَا مِنْ ذَلِكَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِي جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ فِي الْخَدْشِ إِذَا دَمِيَتْ وَ فِي النَّتْفِ كَفَّارَةُ حِنْثِ يَمِينٍ وَ لَا شَيْ‏ءَ فِي اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُيُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِيَّاتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُيُوبُ[۲۵]

نظریه پرداز جلسه در تبیین این روایت گفت: اگر ما بودیم و فقط این روایت(آن همه تصریحات روایی و حکم عقل نبود)، حکم به استثناء امام حسین(ع) از جزع شدید می کردیم؛ اما در مقام جمع ادله و رفع تعارض این روایات باید در کنار روایات نهی امام حسین ع از لطم و… دیده شود. در این صورت روایت ناظر به این است که مصیبت در کربلا به اندازه‌ای عظیم بود که طبیعی بود فاطمیات لطم کنند و بصورت غیر ارادی چنین حالتی به آن ها دست داد و باید گفت این استثناء برای آنان است نه همه ی افراد و همه ی زمان ها؛ درست مثل نماز امام حسین ع در ظهر عاشورا که به قصر خواندند؛ آیا می توانیم بگوییم همه ی مردم در ظهر عاشورا باید نمازشان را به قصر بخوانند؟ متاسفانه لطم و حرکات امثال آن از سوی کسانی صادر می شود که جایگاهی ندارد، کسانی که قبل و بعد مجلس عزا به خنده و گفت و گو مشغولند و حتی در عزاداری اشک هم ندارند…

 

همچنین به سیره ی حضرت سجاد(ع) و دیگر ائمه ع در عزای امام حسین ع باید توجه شود؛ آن ها هیچ گاه لطم کردند؟ حجت ما ۱۴تنها معصوم هستند، آیا آن ها هیچ گاه جزع شدید داشتند؟ چنین چیزی در سیره ی آن ها مشاهده نشده است، آن ها کثرت بکاء و گریه داشتند ولی هیچ گاه حرکت افراطی نداشتند.

ایشان در ادامه گفتند: اگر کسی این جمع عرفی را نپذیرد و تعارض را مستقر بداند خواهیم گفت: از آنجا که صراحت و کثرت روایات مخالف بیشتر است، باید آن ها را اخذ نمود. ثانیا اگر این را هم نپذیریم قائل به تساقط طرفین شده و باید اخذ به اصل کرد؛ اصلی که طبق ادله ی عقلی و نقلی، جزع شدید را حرام می داند.

 

  1. زیارت ناحیه

  • … فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب‏….[۲۶]

امام زمان عج در عالم خارج خون گریه نکرده و نمی‌کند. این نوع بیان، بیان ادبی است که برای ابراز شدت اندوه گفته می‌شود. مانند اینکه گفته شود، از ترس صد بار مردم و زنده شدم. یا برایت خون گریه می‌کنم. یا زمین و زمان را به هم می‌ریزم. یا آن قدر گریه می‌کنم تا بمیرم. در هیچ کدام از اینها، معنای لفظ به لفظ مقصود گوینده نیست و می‌داند که شنونده نیز متوجه است و تنها برای اینکه اوج ترس یا عصبانیت و یا اندوه خود را برساند، از این ادبیات کمک می‌گیرد.

  • … فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ وَ بَكَى قَلْبُهُ الْمَهُولُ وَ عَزَّاهُ بِكَ الْمَلَائِكَةُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ فُجِعَتْ بِكَ أُمُّكَ الزَّهْرَاءُ وَ اخْتَلَفَ جُنُودُ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ تُعَزِّي أَبَاكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أُقِيمَتْ لَكَ الْمَأْتَمُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ وَ لَطَمَتْ عَلَيْكَ الْحُورُ الْعِينُ وَ بَكَتِ السَّمَاءُ وَ سُكَّانُهَا وَ الْجِنَانُ وَ خُزَّانُهَا وَ الْهِضَابُ وَ أَقْطَارُهَا وَ الْبِحَارُ وَ حِيتَانُهَا وَ الْجِنَانُ وَ وِلْدَانُهَا وَ الْبَيْتُ وَ الْمَقَامُ وَ الْمَشْعَرُ الْحَرَامُ وَ الْحِلُّ وَ الْإِحْرَام‏….[۲۷]

در این روایت به پیامبر اسلام، حضرت امیر و حتی مادر ایشان نسبت لطم داده نشده است. بلکه این نسبت به حور العین داده و روشن است که ما درکی از او نداریم و احکام ما با آن‌ها مشترک نیست.

  1. پیراهن چاک زدن امام عسکری ع برای پدرشان

وَ لَمَّا قُبِضَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ع رُئِيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ قَدْ خَرَجَ مِنَ الدَّارِ وَ قَدْ شُقَّ قَمِيصُهُ مِنْ خَلْفٍ وَ قُدَّامٍ[۲۸]

این مطلب را که فرزند برای پدر می‌تواند پیراهن چاک بزند را از استثنائات بدانیم همان طور که در روایت امام صادق ع وارد شده بود. یا این‌که یک مساله اجتماعی بدانیم که ناظر به مورد خاص است. یعنی امام ع خواستند شهادت پدرشان را پر رنگ‌تر جلوه دهند. جالب این است که ایشان پیراهن را چاک زده و پوشیده‌اند. یعنی با حالت التهاب و جزع نبوده است.

 

تفسیر جزع در سیره و قول معصوم ع

سیره عملی معصومین ع بهترین مفسر کلمات ایشان است. از اساس یکی از کارکردهای سیره در کنار قول، نقش تفسیری آن است. در سیره ایشان ما چیزی ورای گریه کردن و نوحه خواندن نمی‌بینیم. مثلا:

  • ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثَتْنَا الْكَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى يَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ ع كَانَ أَبِي إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ الْكَآبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ وَ يَقُولُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ[۲۹]
  • فَرُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ ع بَكَى عَلَى أَبِيهِ أَرْبَعِينَ سَنَةً صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَيْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ الْإِفْطَارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَيَضَعُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيَقُولُ كُلْ يَا مَوْلَايَ فَيَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ع جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ع عَطْشَاناً فَلَا يَزَالُ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَبْكِي حَتَّى يَبْتَلَّ طَعَامُهُ مِنْ دُمُوعِهِ ثُمَّ يُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ يَزَلْ كَذَلِكَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏[۳۰]
  • وَ حَدَّثَ مَوْلًى لَهُ أَنَّهُ بَرَزَ يَوْماً إِلَى الصَّحْرَاءِ قَالَ فَتَبِعْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَجَدَ عَلَى حِجَارَةٍ خَشِنَةٍ فَوَقَفْتُ وَ أَنَا أَسْمَعُ شَهِيقَهُ وَ بُكَاءَهُ وَ أَحْصَيْتُ عَلَيْهِ أَلْفَ مَرَّةٍ يَقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِيمَاناً وَ تَصْدِيقاً وَ صِدْقاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ وَ إِنَّ لِحْيَتَهُ وَ وَجْهَهُ قَدْ غُمِرَا بِالْمَاءِ مِنْ دُمُوعِ عَيْنَيْهِ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي أَ مَا آنَ لِحُزْنِكَ أَنْ يَنْقَضِيَ وَ لِبُكَائِكَ أَنْ يَقِلَّ فَقَالَ لِي وَيْحَكَ إِنَّ يَعْقُوبَ بْنَ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ كَانَ نَبِيّاً ابْنَ نَبِيٍّ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَيَّبَ اللَّهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَشَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ ابْنُهُ حَيٌّ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ أَنَا رَأَيْتُ أَبِي وَ أَخِي وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي صَرْعَى مَقْتُولِينَ فَكَيْفَ يَنْقَضِي حُزْنِي وَ يَقِلُّ بُكَائِي[۳۱]

—————————————————————————-

[۱] وسائل‏الشيعة، ج۱۴، ص۵۰۵، ح۱۹۶۹۹

[۲] وسائل‏الشيعة، ج۱۴، ص۵۰۶، ح۱۹۷۰۲

[۱] وسائل‏الشيعة، ج۳، ص۲۴۲، ح۳۵۱۹

[۲] همان، ح۳۶۵۳

[۳] وسائل‏الشيعة، ج۳، ص۲۸۰، ح۳۶۵۰

[۴] الأمالي‏للصدوق،‌ ص۳۵۸،‌ ح۵

[۵] الكافي، ج۳، ص۲۲۳، ح۳

[۶] مستدرك‏الوسائل، ج۲، ص۴۴۷، ح۲۴۲۸-۱۰

[۷] نهج البلاغه، ص۵۰۲، ح۱۸۲

[۸] مصباح‏الشريعة، ص۱۸۵

[۹] الكافي، ج۳، ص۲۲۲، ح۱

[۱۰] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)،ج۸، ص۳۲۵، ح۱۲۰۷-۲۳

[۱۱] دعائم‏الإسلام ج۱، ص۲۲۶

[۱۲] الكافي، ج۵، ص۵۲۷، ح۴ – معاني‏الأخبار، ص۳۹۰

[۱۳] تفسيرفرات‏الكوفي،‌ ص۵۸۵، ح۷۵۵

[۱۴] وسائل‏الشيعة، ج۳، ص۲۴۱،‌ح۳۵۱۵

[۱۵] نهج‏البلاغة، ص۳۵۵؛ حضرت امير ع زماني اين سخنان را فرمود كه مشغول غسل و كفن آن حضرت بود:

پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشته‏اى پاره شد كه در مرگ ديگران اينگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پيامبرى، و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانى گسست. مصيبت تو، ديگر مصيبت ديدگان را به شكيبايى واداشت، و همه را در مصيبت تو يكسان عزادار كرد.

اگر به شكيبايى امر نمى‏كردى، و از بى‏تابى نهى نمى‏فرمودى، آنقدر اشك مى‏ريختم تا اشك‏هايم تمام شود، و اين درد جانكاه هميشه در من مى‏ماند، و اندوهم جاودانه مى‏شد، كه همه اينها در مصيب تو ناچيز است! چه بايد كرد كه زندگى را دوباره نمى‏توان بازگرداند، و مرگ را نمى‏شود مانع شد، پدر و مادرم فداى تو! ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن، و در خاطر خود نگهدار!

 

[۱۶] مسكن‏الفؤاد، ص۱۱۲؛ چه مي‌توان گفت به كسي كه تربت احمد را بوئيده و به همين خاطر تا آخر عمر از عطر استفاده نكند. مصيبت‌هايي بر من وارد شد كه اگر بر همه روزگار مي‌رسيد، شب مي‌شدند.

[۱۷] الإرشاد، ج۲، ص۹۳

[۱۸] كامل الزيارات، ص۹۶، ح۹

[۱۹] الدمعة الساكبة، ج۴، ص۳۴۶ – جلاء العيون للمجلسي، ص۵۷۶ – ناسخ التواريخ، ج۲، ص۳۸۰ – نفس المهموم،‌ص۳۵۵- به نقل از موسوعه کلمات الامام الحسین ع، ص۵۹۲، ح۶۰۵

[۲۰] دعائم‏الإسلام ج۱، ص۲۲۶

[۲۱] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج۴، ص۳۷۱

[۲۲] الأنوار الإلهية – رسالة في لبس السواد (للشیخ جواد التبریزی ره)، ص۱۵۴

[۲۳]. الدعاة الحسينيه، آيت الله محمد علي نخجواني، (به ضميمه فتاواي مرجع عالي قدر پيرامون عزاداري سيدالشهداعليه السّلام)، ص۱۰۵-۱۰۸ .

[۲۴] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج۴، ص۱۶۴

[۲۵] تهذيب‏الأحكام، ج۸، ص۳۲۵، ح۲۳

[۲۶] بحارالأنوار، ج۹۸، ص۲۳۹،‌ باب ۱۸- زياراته صلوات الله عليه

[۲۷] همان؛ «پس پيامبر ص بي قرار شد و قلب وحشت زده او گريست و ملائكه و پيامبران در مصيبت تو به او تعزيت و تسليت گفتند و مادرت زهرا س در مصيبت تو سخت دردمند شد و لشكرهايي از ملائكه مقرب پدرت اميرالمومنين ع را تعزيت گفتند و در اعلي عليين برايت مجالس ماتم بر پا كردند و حور العين در عزاي تو لطمه بر خود زدند و آسمان و ساكنان آن, بهشت‌ها و خزينه داران آن، كوه‌ها و صخره‌ها و اطراف آن، درياها و ماهيان آن، باغ های بهشت‌ و فرزندانش، خانه خدا و مقام، مشعر الحرام و حل و حرم, همه بر تو گريستند…..»

[۲۸] من‏لايحضره‏الفقيه، ج۱، ص۱۷۴، ح۵۱۱

[۲۹] الأمالي‏للصدوق، ص۱۲۸

[۳۰] اللهوف،‌ص۲۰۹

[۳۱] همان

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)