منو
خانه / اطلاع رسانی / برگزاری نشست ها / مشروح سخنان نویسنده کتاب « روش شناسی اجتهاد »
حجت الاسلام رحیمی: مسائلی را در کتاب آوردیم که مبنا ساز و مبنا برانداز است.

مشروح سخنان نویسنده کتاب « روش شناسی اجتهاد »

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی لایبلغ مدحَته القائلون و لایحصی نعمائه العادون و لایؤدی حقّه المجتهدون و الصلاة و السلام علی عبد الله و رسوله و حبیبه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته أبی القاسم المصطفی محمد و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.

تعجیل در فرج موفور السرور حضرت صاحب الزمان صلواتی هدیه بفرمائید. قبل از این که عرایض خودم را بیان کنم خدمت شما بزرگواران، بر خودم فرض و لازم می دانم تشکر کنم از استاد عزیز و ارجمندم جناب آقای اکبرنژاد و خدا را شکر می کنم که توفیق شاگردی ایشان را روزی این حقیر کرد و همچنین مباحات و افتخار می کنم که بنده در توسعه افکار ارزشمند ایشان و شرح نظریات و افکار ایشان بتوانم قدمی بردارم، خدا را شاکرم از این اتفاق مبارکی که برای بنده افتاده است و برای ایشان و همه عالمان و مجاهدانی که در راه اعتلای کلمه حق زحمت می کشند قدمی برمی دارند طول عمر همراه با عزت بندگی آرزو می کنم، برای سلامتی ایشان یک صلوات دیگری ختم کنید. برای این که مطالبی که آماده کردم را عرض کنم خدمت شما لازم است یک تصویری ولو اجمالی از نظام آموزشی حوزه در طول تاریخ هزار ساله خودش، نه فقط نظام آموزشی فعلی، نظام آموزشی حوزه در طول تاریخ خودش و هدف گذاری های این نظام یک تصویر اجمالی خدمت شما عرض کنم و با توجه به این مسئله نکاتی را که آماده کردم عرض می کنم خدمت شما. ببینید مهم ترین هدف حوزه علمیه، جزو اساسی ترین هدف گذاری های حوزه علمیه که می شود گفت هویت حوزه به همین هدف بستگی دارد و جزو مقومات ذاتی حوزه علمیه است، نمی گویم تنها هدف گذاری حوزه این است ولی حتما مهم ترین هدف گذاری حوزه این است، آن هدف هم این است که طلبه ها بعد از گذران مقدماتی، بعد از گذران سال هایی تحصیل و تدریس و تحقیق و پژوهش به یک مرحله ای برسند که بتوانند خودشان مستقلا و بدون کمک دیگران، بدون کمک استاد مستقیما به منابع اصیل دین مراجعه کنند و حکم شرعی یک مسئله ای را دربیاورند، حالا این مسئله چه مسئله فردی باشد، اجتماعی باشد، عبادی باشد، غیر عبادت باشد، هر چیزی، این توانائی را داشته باشد، این را شاید بتوان گفت مقوّم ذاتی برنامه های آموزشی حوزه علمیه است، در طول تاریخ هم اینطور بوده است، الان هم است که طلبه به این سطح از فهم برسد، به این قدرت علمی برسد که خودش بتواند مستقلا فرآیند استنباط را طی کند و موفقیت آمیز نتیجه بگیرد و این قدرت را داشته باشد که از نظر خودش، از دیدگاه خودش در مقابل دیدگاه دیگران دفاع کند، این مهم ترین هدف حوزه علمیه است، برای این هدف می بینید که کتاب های مختلفی ما در حوزه می خوانیم که همه این کتاب ها و دوره ها درواقع مقدماتی است برای رسیدن به این توان، به این قدرت. شما ادبیات عرب می خوانید، صرف، نحو، معانی بیان و به تعبیر بعضی از بزرگان در اینها اگر مجتهد هم نشوید لازم است قریب الاجتهاد شوید، دو دوره فقه می خوانید، لمعه را از اول فقه تا آخر فقه ما مطالعه می کنیم، مکاسب محرمه می خوانیم، چند دوره اصول می خوانیم، این برای ده سال اول است و به تعبیر آقایان اگر کسی بخواهد مجتهد شود بیست سال هم باید درس خارج ببیند که در درس خارج مهم ترین مقدمه اجتهاد که علم اصول است دوباره از نو مورد بررسی قرار می گیرد، کلاس می رود، درس می بیند، همه اینها مقدماتی است برای رسیدن به این توان یعنی طلبه بتواند فرآیند استنباط را خودش طی کند، دقت می کنید، حالا عرض ما این است یعنی فقط شما همین مسئله را تصور کنید، ضرورت چنین جلساتی، ضرورت چنین گفتگوها و مباحثی مثل روز برای شما معلوم می شود، همین جریان را تصور کنید، شما سی سال مقدمه چینی می کنید تا طلبه بتواند اجتهاد کند، بتواند فرآیند استنباط را خودش طی کند، سی سال، کتاب های مختلف، علوم متعدد، منطق، ادبیات عرب، لغت، همه اینها را ما می خوانیم و جالب است در اینها سنگ تمام می گذاریم یعنی در مقدمات یک هدف سنگ تمام می گذاریم، ببینید فلسفه علم اصول و مباحث الفاظ آن که یک بخشی از یکی از مقدمات اجتهاد است، ۳۳ جلد ما کتاب می نویسیم، دقت می کنید، یعنی در مقدمات آن اینقدر کرّ و فرّ داریم ولی وقتی به خود مسئله می رسیم، خود اجتهاد، ببینید اجتهاد یک پدیده است، اجتهاد گام هایی است که یک فقیه طی می کند تا به حکم شرعی برسد، در این پدیده رجوع به قرآن لازم است، فهم قرآن، فهم روشمند قرآن لازم است، رجوع به احادیث لازم است، فقه الحدیث حدیث را باید بررسی کنید، فقه متن حدیث را باید بررسی کنید، اگر لازم بود لغت آن را ببینید، به اقوال مراجعه کنید، این یک پدیده است که مراحلی دارد، خود این مرحله، این اساسی ترین هدف شما در حوزه است و برای رسیدن به این هدف سال های زیادی از طلبه را ما می گیریم و در مقدمات آن این همه وقت صرف می کنیم که جالب است مرحوم آیت الله وحید بهبهانی تعبیر دارد که ایشان می فرماید در مقدمات اجتهاد بسیاری از طلبه ها تمام عمر خودشان را می گذارند ولی به هدف از این مقدمات نمی رسند، دقت می کنید، یک عمر ادبیات می خواند، ادیب می شود، اصولی می شود، منطقی می شود ولی به خود آن گوهر اجتهاد که همه اینها برای این بوده است، ابزاری برای رسیدن به این بوده است نمی پردازد، این مسئله از قضایایی است که به تعبیر اهل منطق قیاساتها معها، یعنی تصور قضیه کافی است که ما ضرورت یک علمی که درباره خود روش اجتهاد بحث کند به این می رسیم، ببینید این نکته ای است، ما به اقوال مراجعه می کنیم، خب ما نباید سؤال مطرح کنیم که چقدر باید به اقوال مراجعه کنیم؟ با چه ساز و کاری باید به اقوال مراجعه کنیم؟ اصلا چه موقع به نظریات علماء مراجعه کنیم؟ آیا قبل از بررسی ادله اصلی یا بعد از بررسی ادله اصلی؟ خب این یک سؤالی است درباره خود فرآیند استنباط. این که مثلا می خواهیم به متن احادیث و قرآن مراجعه کنیم، روش فهم این را ما نباید بحث کنیم؟ اساسا چه نوع روشی در تفسیر حجیت دارد؟ آیا ما می توانیم با احتمال سازی و با روش هایی که فقهی نیست، فلسفی است ذاتاً ما می توانیم یعنی استنباط و استظهار ما از متون حجیت دارد؟ خود این مسئله، کتاب روش شناسی دقیقا با همین انگیزه نوشته شده است. عرض ما این است، ما که برای مقدمات آن این همه برنامه ریزی می کنیم مقدمات اجتهاد، این همه علوم تولید کردیم، این همه به اصطلاح طلبه ها ذیل یک نظام آموزشی قرار می دهیم، حالا خود این هم یک نکته است که همه طلبه ها ذیل همین نظام آموزشی قرار گرفته اند، بر فرض که این مسئله صحیح است که همه طلبه ها در ذیل یک نظام آموزشی برای یک هدف گذاری با همه اختلاف استعدادهایی که دارند، با همه نیازهایی که در جامعه وجود دارد، از این که بگذریم خب اگر هدف ما رسیدن به این قوت، رسیدن به این توان است، درباره خود فرآیند استنباط، درباره خود روش اجتهاد ضرورت آن صد چندان است نسبت به مقدماتی که برای اینجا یعنی برای رسیدن به این طی می کنیم. عرض کردیم کتاب روش شناسی دقیقا با همین مبنا، با همین انگیزه، با همین دغدغه نوشته شده است و از اول بحث تا آخر این ملاک و این محور را سعی کرده است حفظ کند و سعی کرده است نگاه های روشی به فعالیت هایی که علمای شیعه در طول تاریخ علمی حوزه علمیه داشتند، به اینها نگاه های روشی داشته باشد. من فکر می کنم بیشتر از این لازم نباشد استدلال بیاورم برای این که روش شناسی در حوزه لازم است، روش شناسی ضروری است، گفتگوی درباره فرآیند استنباط، درباره روش هایی که علماء انتخاب می کنند برای اجتهاد، بیشتر از این فکر می کنم لازم به استدلال ندارد، من فقط در این وقت کوتاهی که دارم یکی از فوائد نگاه های روشمند، نگاه های روشی، نگاه های توأم با نقد، نظر و ارزیابی، یکی از این فواید را خدمت شما عرض می کنم، یک صلواتی هدیه بفرمائید. ببینید هر کدام از بزرگان ما، هر کدام از علماء ما، از علماء محدّث گرفته تا علماء اصولی گرفته، سید مرتضی، شیخ مفید، شیخ طوسی تا الان، هر کدام از این بزرگواران در یک عصری زندگی می کردند، بر آن زمان و مکانی که این بزرگان زندگی می کردند شرائطی حاکم بوده است، همین الان هم همینطور است، یعنی شرائط جامعه ما با شرائط جامعه صد سال قبل تفاوت از زمین تا آسمان دارد، علمائی که در این عصر قرار دارند اقتضائاتی این زمان دارد که این اقتضائات صد سال قبل وجود نداشته است، هزار سال قبل این اتفاق ها نیفتاده بود و این شرائط و این اقتضائات وجود نداشته است، همچنین علماء عصرهای گذشته. روش شناسی، وقتی ما نگاه روشی به تاریخ فقه شیعه داشتیم می توانیم توجه شویم که فلان عالم، فلان بزرگ یک علمی را، یک مسئله را وقتی مطرح کرده است آیا ناظر به نیازهای زمان خودش و اقتضائیات زمان و مکان زندگی خودش مطرح کرده است یا یک نیاز واقعی است که زمان بردار نیست و در همه عصرها باید به آن پرداخت و جواب های عمیق تر و دقیق تر برای آن پیدا کرد؟ این یکی از محصول های نگاه روشمند و نگاه همراه با نقد و نظر است نسبت به تاریخ شیعه. من یک نمونه ای عرض می کنم، شیخ طوسی، ببینید عصری که شیخ طوسی زندگی می کرد، عصری که سید مرتضی، شیخ مفید زندگی می کردند یک ویژگی داشت، این ویژگی را من از مقدمات کتاب هایی که این علماء نوشتند خدمت شما عرض می کنم، ببینید همه کتاب هایی که در حوزه فقاهت نوشته شده است، کتاب هایی که در زمینه فهرست و رجال نوشته شده است، کتاب هایی که در زمینه فقه نوشته شده است، کتاب هایی که در زمینه اصول نوشته شده است، شما مقدمات این سه کتاب، این سه عنوان کتاب را از آن عصر یعنی زمانی که شیخ طوسی زندگی می کند، سید مرتضی زندگی می کند، مقدمات آن کتاب ها را مطالعه کنید یک حقیقت برای شما آشکار می شود، آن حقیقت چیست؟ من فقط به این مقدمات اشاراتی می کنم تا آن نتیجه ای که دنبال آن هستم را بگیرم، ببینید مثلا فهرست نجاشی را، مرحوم نجاشی و فهرست شیخ طوسی را نگاه کنید، دغدغه ای که باعث شده است این علماء و بزرگان کتاب فهرست بنویسند، کتاب رجال بنویسند چیست؟ هر کدام از این بزرگان در مقدمه کتاب های خودشان فرمودند، فرمودند علماء اهل سنت فضای علمی شیعه را طعن می زنند، طعنه می زنند که فضا در حوزه شیعه مصنّف نیست، کتاب نیست، شیعه کتاب ندارد، بعد می فرمایند من بخاطر این که ثابت کنم این قضاوت درباره حوزه شیعه و علماء شیعه محصول ناآگاهی از فعالیت های حوزه شیعه است فهرست را می نویسم، فهرست کتبی که در شیعه تألیف شده است، مقدمه کتب فقه، ببینید همین دغدغه دوباره بیان شده است، شیخ طوسی رحمت الله علیه در مقدمه مبسوط می فرماید علماء اهل سنت به شیعه طعن می زنند که شیعه نص محور است، شیعه طوری است که اگر یک مسئله ای در روایات آن تصریح به آن نشده باشد نمی تواند حکم آن را دربیاورد، این در مقدمه مبسوط است، شیعه توان تفریع و تجرید از متون روایت خودش را ندارد و من بخاطر این که ثابت کنم که شیعه این توان را دارد کتاب مبسوط را می نویسم، همچنین در مقدمات کتب اصولی، در عُدّه، الذریعة، شما به هر کدام مراجعه کنید این دغدغه را می بینید، یعنی یک حوزه ای که امام خودش را از دست داده است به نحوی، امام زمان خودش پنهان شده است از نظرها و خودش را در مقابل یک حوزه و یک حریف قدرتمندی می بیند که اینها بخاطر شرائطی که داشتند سال های زیادی قبل از شیعه بعضی از علوم را تدوین کردند، رجال نوشتند، اصول نوشتند، دویست سال قبل از شیعه کتب اصولی متعدد و مفصل دارند علمای اهل سنت، کتب فقهی نوشتند، فقه تفریعی نوشتند، در این فضا وقتی که علماء خودشان را در این فضا می بینند شاید بهترین کار و ضروری ترین کار این بود که اینها همه مباحث، همه عناوینی که رقیب آنها حرف دارد، بحث دارد و با همین ها تضعیف می کند شما را، اینها را بحث کنید، نظر بدهید و از حیثیت حوزه علمیه خودت دفاع کنی، این یکی از مهم ترین وظائفی بود علماء حس کردند دارند و اقدام کردند، ببینید هم سید مرتضی و هم شیخ مفید می فرماید تا قبل از ما در حوزه کتاب مستقل اصولی که جامع باشد نوشته نشده است و خودشان کتاب می نویسند هزار صفحه، من تک تک موضوعات را پیگیری کردم، تمام موضوعاتی که در کتب اصولی سید مرتضی و شیخ مفید است، تمام مباحث در کتب اصولی اهل سنت وجود دارد. می خواهم عرض کنم علم اصول ما از بدو تولد خودش در حاشیه علم اصول اهل سنت تدوین شد، البته درست بوده است، من نمی خواهم کار بزرگان را تخطئه کنم، این کار ضرورت داشته است، ببینید بالاخره این حوزه باید از حیثیت خودش دفاع می کرد یا نه؟ باید نشان می داد که ما فکر داریم و ما می توانیم از پس مسائل بربیاییم یا نه؟ نشان می دهد که ما طفل نیستیم که فقط نگاه به متن کنیم، نه، خودمان با تکیه بر متونی که داریم می توانیم مسائل را حل کنیم، این را باید نشان می داد یا نه؟ حوزه ای که هیچ کتاب اصولی به اقرار خود علماء ندارد، یک دفعه کتاب اصولی نوشته می شود هزار صفحه، معلوم است که خود عناوین را اقتباس کردند و سعی کردند تا جایی که می توانند متن را شیعی کنند و جابجا بعضی از جاها خودشان بیان کردند، مثلا سید مرتضی این تحلیل را دارد، می فرماید اصلا در شیعه اجماع به این معنای اصطلاحی که وجود دارد، شیعه اجماع ندارد، ولی ما مورد سؤال قرار گرفتیم که نظر شما درباره اجماع چیست و ما اجماع را مطرح کردیم و سعی کردند اجماع را شیعی کنند، علماء اهل سنت اجماع را بما هو اجماع دلیل می دانستند، علماء شیعه فرمودند اجماع از آن حیثی که کاشف از قول معصوم است حجت است، یک صلواتی بفرستید. ببینید عرض ما این است که حوزه علمیه شیعه بخاطر ضرورت زمان علم اصول را، عناوین آن را، ساختار آن را، چه مسائلی باید مطرح شود، از اهل سنت اقتباس کرد، این البته مقبول خیلی از علماء است، یعنی ادعای خاص و ادعای جدیدی نیست، فقط مسئله این است که اگر به این ملتفت هستیم چرا به لوازم آن ملتفت نیستیم؟ اگر ما اذعان داریم که علم اصول ما، ساختار علم اصول اقتباسی از اهل سنت است و اتفاقا بهترین کار در آن عصر همین بوده است، چرا ما نباید بعد از این که حوزه استقلال خودش را پیدا کرد، ثابت شد که این حوزه فکر دارد، ثابت شد که این حوزه علماء قدری دارد که حتی اهل سنت می آمدند شرکت می کردند در درس های شیخ طوسی، وقتی این حوزه ثابت شد و از این شرائط ما عبور کردیم، حالا که الان ما یک حوزه مستقلی داریم چرا نباید برگردیم از نو بحث کنیم آیا این مسائلی که بخاطر ضرورت زمان وارد علم اصول شیعه شد، چرا الان من باید همه عناوین را بحث کنم و هر کدام از این بحث هایی که مثلا شیخ طوسی یک صفحه از آن بحث کرده است من پانصد صفحه از آن بحث کنم، چرا باید این اتفاق بیفتد؟ و چرا این سؤال برای ما جدی نشده است؟ بخاطر این است که ما نگاه های روشمند به فعالیت های علمای قبل نداشتیم، ما روشن شناسی نکردیم، اگر روش شناسی می کردیم ملتفت می شدیم که این مسائل یعنی تفصیلی و خودآگاه به این می رسیدیم که این مسائل، خیلی از این مسائل در حوزه شیعی کاربردی اصلا ندارد، اینها کاربرد ندارد، اینها مسائلی هستند مثلا فرض کنید حقیقت شرعیه، صحیح و أعم، نمی دانم مشتق و این بحث ها، نمی گویم زائد است، شما بحث کنید ببینید فایده دارد یا ندارد، یعنی این تفصیلی مورد بحث قرار بگیرد، این ارزشمند است، حالا به هر نتیجه ای که رسیدی، بلغ ما بلغ، هرچه شد، به هر نتیجه ای که رسیدی شجاعانه اقدام می کنی، این محصول روش شناسی است. در کتاب روش شناسی سعی شده است اینطور مباحث حل شود، البته با زمینه تاریخی، یعنی ما سعی کردیم از عصر محدثین شروع کنیم، فعالیت های علماء و فقهاء محدث را بگوییم، علمائی که تفصیلی می کنند قواعد اجتهاد مثل إبن جنید، إبن أبی عقیل، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، اینها را بررسی می کنیم ولی تمایز این کتاب با کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است این است که کتاب هایی که تا الان در حوزه نوشته شده است فقط تحلیل تاریخی جریان علمی شیعه است، کتاب وجود دارد و تلاش های قابل تقدیری در همین زمینه اتفاق افتاده است، ولی تمایز کتاب روش شناسی این است که به این اکتفا نکرده است، نقد کرده است، ارزیابی کرده است، نگاه های روش شناسی، روشمند به فعالیت های علماء داشته است. خب به نظر ما می رسد ببینید ما روش شناسی، ما روش را یکی از مقوّمات، یکی از مؤلفه های مکتب می دانیم، مکتب را فکر نظام مند، یک منظومه منسجم فکری می دانیم که مؤلفه هایی دارد، یکی روش است، یکی منابع است، مبانی است، اهداف شما از این که می خواهید اجتهاد کنید است. روش هم یکی از مقومات و مؤلفه های این مکتب است، کتاب روش شناسی بر اساس مکاتب یعنی تمرکز اصلی آن مکاتب فقهی اصولی شیعه است، البته عرض کردم و مکرر عرض می کنم که با نگاه های روش شناسانه به مکاتب. بهرحال ما معتقدیم در حوزه شیعه برخلاف خیلی از فضلایی که درباره هر عالمی که بحث می کنند، بر خلاف فضلایی که در حوزه در این زمینه قلم می زینند شما ببینید هر عالمی را که مقاله می نویسند، کتاب می نویسند، ادعا می کنند که این عالم صاحب مکتب است، مکتب فلان، این چیز مرسومی است، نسبت به همه علماء استفاده می شود ولی ما معتقدیم در حوزه شیعه فقط سه تا مکتب وجود دارد، یکی مکتب شیخ طوسی است، یکی مکتب اخباری گری است و یکی هم مکتب شیخ انصاری رحمة الله علیهم است، مکاتبی که در حوزه شیعه شکل گرفته است همین سه تا است، بقیه فعالیت ها در اطراف این مکاتب یا حالا مقدمه هایی بودند برای شکل گیری این مکتب، مثل فعالیت هایی که سید مرتضی و شیخ مفید دارند تا به مکتب شیخ طوسی برسد، یا این که بعد از شکل گیری مکاتب مختلف راه هایی است که رفته شده است برای تنقیح آن مکتب و تعمیق آن مکتب. تمرکز ما روی مکاتب بوده است و مناهج و روش ها و فعالیت هایی که در اطراف این مکاتب شکل گرفته است سعی کردیم به آن مبانی مهم و آن فعالیت هایی که به تعبیر حضرت آقا مبناساز هستند یا مبنابرانداز هستند منعطف به این مباحث، نه هر اختلافی که هر عالمی با دیگری دارد چون این اختلاف ها زیاد است، هر عالمی به صورت طبیعی اختلافاتی با دیگران دارد، چه در فقه خودش و چه در اصول خودش، ما نخواستیم همه این اختلافات را بیان کنیم، بلکه اختلافاتی که مبنا درست می کند، مبنای دیگران را از بین می برد، ما منعطف به این مباحث، مباحث این کتاب را سامان دادیم. ان شاء الله که توانسته باشم آن مطالبی را که دوست داشتم بیان کنم عرض کرده باشم خدمت شما، موفق بوده باشم در این چند دقیقه ای که خدمت شما بودم. از همه شما تشکر می کنم، دغدغه تحول، دغدغه بسیار مبارک تحول در حوزه را داشتید و همین دغدغه است که شما را به این مجلس و این مراسم کشانده است، از همه شما تشکر می کنم. صلواتی هدیه کنید.

دریافت فایل صوتی بیانات حجت الاسلام رحیمی، نویسنده کتاب روش شناسی اجتهاد

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)