منو
خانه / علمی / مروری بر امتیازات و ویژگیهای کتاب «المبسوط» در مقایسه با رسائل و کفایه

مروری بر امتیازات و ویژگیهای کتاب «المبسوط» در مقایسه با رسائل و کفایه

محسن مطلبی، پژوهشگر مؤسسه «فقاهت و تمدن اسلامی»

مقدمه

متون و آثار علمی را از یک جهت به دو دسته می‌توان تقسیم کرد؛ متون آموزشی و متون پژوهشی. این متون با توجه به جامعه مخاطب خویش، اقتضائات و ویژگی‌های خاصی را می‌طلبند که باید در هرکدام از آن‌ها رعایت شود و تخطی از این قوانین و قرار دادن هر کدام از این متون به جای دیگری نه تنها مفید نخواهد بود بلکه آثار سوئی را به همراه خواهد داشت. هدف از تدوین و تالیف متون آموزشی آشنائی دانش پژوهان یک علم با معارف آن است از همین رو باید در نگارش و بیان موضوعات اصالت را به مخاطبی داد که در ابتدای یک راه قرار دارد. توجه به همین موضوع بدیهی و البته مهم آثار قابل توجهی را به خود همراه خواهد داشت از جمله آنکه؛ دانشپژوه را قدم به قدم و مرحله به مرحله با علم آشنا میکند زیرا او در ابتدای یک مسیر تخصصی قرار دارد و می‌بایست او را از یک سطح پایین تر به سطح بالاتر حرکت داد از همین رو صحیح نیست او را از همان ابتدا با مباحث پیچیده و غامض درگیر کرد. نباید بدون بیان پیش‌فرض مسائل، موضوعات را از وسط آغاز کرد بلکه باید قدم به قدم و با بیان مقدمات هر بحث، مسائل مختلف را طرح و بیان کرد اگر فهم یک مطلب مترتب بر شناخت اصطلاحات خاصی است ابتدا می‌بایست آن‌ها را تعلیم داد و سپس وارد موضوع شد. شبیه رانندگی که تا زمانی که مربی پدال و کلاج و گاز را به هنرجوی خود تعلیم نداده است نمی‌تواند از او توقع حرکت داشته باشد. متن در آثار آموزشی می‌بایست روان و ساده باشد تا دانش‌پژوه را درگیر عبارات پیچیده نکند و انرژی خود را معطوف به فهم آموزه‌های یک علم سازد. در متون آموزشی قرار نیست به بررسی تمامی اقوال و نظرات و شبهات که پیرامون یک مسئله وجود دارد پرداخته شود و به نتیجه نهائی در یک موضوع برسد این مسائل مربوط به دورههای تخصصی است آنچه بر دانشپژوه لازم است این است که با اسکلت مباحث آشنا شده و مهمترین شبهات و اقوالی را که پیرامون مسائل وجود دارد بیاموزد. اما در آثار پژوهشی از آنجا که مخاطب این کتب افراد فرهیخته و پژوهشگرند فرایند ورود و خروج و نحوه پردازش مسائل پیرو سطح علمی پژوهشگران لحاظ می‌شود از همین رو در عین حال که لازم است عبارات معماگونه نباشد اما لازم هم نیست که به سادگی دوره آموزشی باشد. در این آثار می‌توان از اصطلاحات علمی استفاده کرد و عالمانه سخن گفت. لزومی برای طرح همه مقدمات و پیش فرض‌ها نیست زیرا جامعه مخاطب از آگاهی کافی برخوردار است و می‌توان را از وسط شروع کرد. در کتب پژوهشی انتظار می‌رود که اقوال بیشتری مورد بررسی قرار گیرد و شبهات عمیق‌تر طرح و مورد نقد و بررسی قرار گیرد و در نهایت نتیجه هر موضوع بیان گردد.

از حوزه‌های علمیه به عنوان یکی از مجموعه‌های علمی انتظار می‌رود در کتب آموزشی خود به این نکات توجه ویژه داشته و به اقتضائیات نگارش کتب آموزشی عنایت بیشتری شود اما مع الاسف شاهدیم اکثر کتب آموزشی فاقد اولیات کتاب آموزشی‌اند و روی خوشی به آثاری که در این رابطه نوشته شده است وجود ندارد اگر چه در این بین، آثاری مانند الموجز و اصول مظفر از جمله کتبی هستند که تا حدودی واجد امتیازات کتب آموزشی‌اند اما با این حال این خلأ در حوزه علمیه به طور جد احساس می‌شود؛ به ویژه در سطح عالی حوزه که کتب اصولی آن فاقد هرگونه اقتضائات متون آموزشی‌اند. دراین میان آیت الله سبحانی از اساتید خارج اصول فقه و از مراجع ذو وجوه حوزه مکرمه قم، با نگارش آثاری اصولی سعی کرده است این خلأ را پوشش دهد. ایشان با تالیف الموجز، الوسیط و المبسوط سعی داشتهاند در سه مرحله طلاب را با دانش اصول فقه آشنا سازند. اما در این میان حوزه علمیه تنها از الموجز ایشان استقبال کرد و دو کتاب دیگر مورد بی‌مهری قرار گرفته و در حوزه مهجور ماندند. کتاب المبسوط آخرین اثر اصولی‌ ایشان که به عنوان کتاب پیشنهادی جهت جایگزینی رسائل و کفایه نوشته شده است. این کتاب در ۴ جلد و به صورت مبسوط به نقد و بررسی آراء اصولیان پرداخته است. در این یادداشت درتلاشیم به نکات ممتاز کتاب المبسوط ایشان اشاره کنیم و به صورت اجمالی مقایسه‌ای میان این کتاب با کتب رسائل و کفایه‌الاصول نموده و نقاط امتیاز آن را برشماریم:

قلم روان
هرچقدر نویسنده بتواند یک موضوع پیچیده را آسان‌ به قلم بیاورد نشان از اشراف و هیمنۀ علمی او به بحث دارد؛ حتما آثار شهیدمطهری(ره) و مرحوم آیت‌الله مصباح(ره) را خوانده‌اید؛ آنچه مورد تأیید همگان است بیان سلیس و روان این دو اندیشمند در تبیین معارف دینی است؛ این موهبت را باید مرهون اشراف کامل ایشان نسبت به مسائل علمی دانست که می‌توانند آن را به بیان بسیار روان و ساده تببین نمایند. از ویژگی‌های ممتاز آیت‌الله‌سبحانی بیان روان و ساده و قابل فهم‌شان در تبیین موضوعات غامض علمی است. در کتاب “المبسوط” با وجود آنکه نظریات بزرگان و فحول دانش علم‌اصول که از صعوبت خاصی هم برخوردار است مطرح می‌گردد، اما با قلم ساده ایشان قابل فهم است. دسته‌بندی منطقی و بیان روان حکایت از ذهن منظم و مشرف ایشان به مباحث دارد تا حدی که گاهی نظرات بزرگان اصول را بهتر از خود آنها تبیین می‌کند و در کمتر از یک پاراگراف، به نقد بنیادین آن‌ها می‌پردازد. این مهم که محصول تدریس بیش از ۳ دهه تدریس خارج اصول است باعث شده تا ایشان بین بیان شیوا و البته موجز جمع نموده و بتوانند غامض‌ترین مباحث اصولی را به خوبی تبیین نمایند. حتما شما هم تصدیق خواهید کرد که مباحث «وضع»، «معانی حرفیه» یا «مقدمه الواجب» از مسائل سنگین اصولی است که دانشپژوه برای فهم آنها دچار مشکل خواهد شد اما با این وجود، ایشان عالی‌ترین نظریات اصولی را با بیانی ساده طرح و پاسخ می‌دهد. این از مهم‌ترین خصائص کتب آموزشی است که متأسفانه کتبی همانند “کفایه” محروم از آن هستند؛ حتما شما هم تجربه کرده‌اید -یا خواهید کرد- که چطور گاهی استاد از نفس می‌افتد تا بخواهد یک خط از کفایه را برای شاگردانش تدریس و تفهیم کند.

چینش کتاب و توجه به اقوال معاصرین اصول:
از ویژگی‌های خاص “المبسوط” چینش و دسته‌بندی آن است؛ ترتیبی که در این کتاب لحاظ شده است دقیقاً بر همان نظمی است که در کفایه وجود دارد یعنی شروع از مقدمات و مباحثی پیرامون؛ تعریف اصول و وضع و امر و نهی و… این موضوع باعث می‌شود تا ارتباط طلاب با کتب تراث محفوظ بماند و نگرانی و دغدغه‌ای که برخی از اساتید نسبت به متروک ماندن آثار اصولی دارند نیز برطرف گردد و باب هر گونه بهانه‌ای بسته شود. آیت‌الله‌سبحانی اضافه بر حفظ نظم کتاب، سعی داشته‌اند تا نظرات مرحوم آخوند(ره) و شیخ انصاری(ره) را در هر موضوعی تبیین نمایند تا هرگونه نگرانی نسبت به متروک شدن نظرات آنها برطرف گردد؛ البته ایشان از تبیین سایر نظرات اصولیون متأخر و معاصر نیز غافل نمانده‌اند؛ ضعفی که کتب درسی موجود سطح عالی از آن رنج می‌برند و طلاب از آَشنائی با نظرات معاصرین محروم هستند. از جمله اصولیون مطرحی که نظرات آن‌ها آورده می‌شود عبارتند از ؛ محقق نائینی، آیة الله خوئی، محقق عراقی، محقق اصفهانی، آیة الله حائری، آیة الله بروجردی، امام خمینی و در برخی موارد مرحوم شهید صدر.
توجه ایشان به نظرات اصولیون به اندازه‌ای است که در مواردی ۷ قول از بزرگان اصول را ذکر می‌کند و آن‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد. همانطور که اشاره کردیم بیان روان و ساده ایشان باعث شده است که گاهی تبیین نظرات از خود صاحب نظریه بهتر از آب درآید و قابل فهم باشد. ایشان تنها به تبیین نظریات اکتفا نمی‌کند بلکه هر نظریه را پس از طرح مورد مورد نقد عالمانه قرار می‌دهد. از جمله ثمرات این رویکرد این است که بذر جسارت علمی و نقد عالمانه از بزرگان را در دل هر طلبه پرورش دهد؛ همان چیزی که حوزه کنونی از آن رنج می‌برد و طلاب به خود اجازه نقد شیخ انصاری و آخوند را نمی‌دهند.

توجه به سنخ شناسی:
هر علمی برای پاسخ دادن به پرسش‌هایش روش و متد اختصاصی دارد که می‌بایست رعایت گردد و در چهارچوب آن حرکت کند به عنوان‌مثال؛ برای حل پرسش‌های تاریخی باید به سراغ منابع تاریخی رفت و اجازه رجوع به منابع عقلی و فلسفی نداریم زیرا هیچ قاعده فلسفی نمی‌تواند ثابت کند که هیتلر در چه سالی و با چه انگیزه‌هایی جنگ جهانی را آغازید. در مسائل تاریخی معمولا رسیدن به معرفت کامل و صد درصدی غیر ممکن است و باید به حداکثر معرفتها اکتفا کرد. ورود مباحث فلسفی و عقلی در تحلیل وقائع تاریخی از مصادیق خلط روش علوم است همانگونه نباید اجازه داد مباحث تاریخی را در تحلیل مباحث فلسفی دخالت دهیم. یا به طور مثال تفسیر یک متن از جمله مسائل عقلائی است؛ رویکرد عقلا نیز در تفسیر متن توجه به مباحث عقلی و فلسفی نیست از همین رو تفسیر یک متن آن هم با دقتهای پیچیده فلسفی غلط و یک نوع خلط روش به حساب خواهد آمد.
دانش اصول فقه به عنوان یک علم از روش‌های اختصاصی خود برخوردار است و باید در تحلیل مسائل مورد توجه قرار گیرد. اصول فقه یک علم کاملا تعبدی نیست بلکه عُقلا نسبت به بخشی از قواعدش تصوّراتی دارند و هر پژوهشگری پیش از ورود به مسأله و حل آن، می‌بایست به تصورات و ارتکازاتی که عقلا نسبت به آن موضوع دارند توجه نماید و در بررسی‌های خود آنها را مورد توجه قرار دهد. به عنوان مثال؛ اگر رویۀ عقلا این است که از جملۀ شرطیه مفهوم‌گیری می‌کنند ابتدا می‌بایست این مسأله را از منظر عقلا مورد واکاوی قرار دهد و اجازه نداریم برای حلّ آن به سراغ مسائل غامض و پیچیده‌ای که در فلسفه و منطق به کار رفته است و برای عموم عُقلا قابل فهم و درک نیست، برویم.
این موضوع مهم، مورد تأکید اندیشمندانی قرار گرفته است که هم در ساحت فلسفه قلم زده‌ و صاحب سبک‌اند، هم در حوزۀ اصول فقه. علامه طباطبائی از مهمترین شخصیت‌هایی است که در هر دو حوزه ورود داشته، در کتابی که «حاشیة الکفایه» نام دارد در موارد متعددی به مرحوم آخوند خراسانی(ره) انتقاد می‌کند که چرا مباحث غامض فلسفی را در اصول فقه آورده است؟!
حضرت آیت الله سبحانی نیز در جای جای کتاب اصولی خویش به این مهم اشاره کردهاند؛ ایشان در بیانی عام نسبت به این موضوع چنین هشدار می‌دهند:
«استنباط حکم شرعی از قواعد فلسفی که مبتنی بر نظریات پیچیده و غیر واضح است صحیح نیست.»( المبسوط، ج۲، ص۱۴۵)
ایشان همچنین در نقد نظر محقق اصفهانی(ره) در تقریب مفهوم وصف که از قاعدۀ «الواحد» استفاده کرده است در اشکال سومش می‌نویسد: «ظهوری که قابل استفاده و حجت است ظهور مستند به تبادر نزد عرف است نه ظهور استخراجشده از قواعد فلسفی.»( همان، ص۲۶۶)
نکته جالب اینجاست که ایشان در پاسخ، علاوه بر اینکه اشکالاتش مبنائی است و شبهات وارده را از مبنا غلط می‌داند، اما با این‌حال پاسخ‌های علی المبنایی هم می‌دهد؛ یعنی سعی می‌کند با مبانی مخالفین نیز مسئله را پاسخ دهد. به عنوان مثال؛ در رابطه با امکان واجب مشروط شبهاتی وجود دارد که ایشان ابتدا پاسخ مبنائی مطرح می‌کند و اشکال را در فرض واجبات تکوینی قابل تصور می داند نه واجبات اعتباری؛ اما با وجود این، ایشان در فرض واجب تکوینی نیز مسئله را قابل تصور می‌داند و واجب مشروط را ممکن می شمارد.

بیان ثمرات هر مسئله:
از مسائلی که در کتاب المبسوط به صورت جدی رعایت شده است بیان ثمرات و فوائد هر مسئله است. ایشان در انتهای هر بحث ثمراتی که برای مسئله ادعا شده است را طرح می‌کند و البته در مواردی ثمرات را میپذیرد؛ مانند مثال‌های مشتق و برخی از مثال‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد به طور مثال؛ ثمراتی که برای صحیح و أعم آورده شده است را نمی‌پذیرند. نفس این رویکرد- فارغ از قضاوت علمی که برای ثمرات ادعا شده وجود دارد- قابل تحسین است؛ ضعف جدی در کتب مرسوم حوزوی این است که طلبه ماه‌ها یک موضوع اصولی را مورد بحث و مطالعه قرار می دهد، بدون آنکه در مورد ثمراتش چیزی بداند. بیتوجهی به این موضوع دلسردی و افسردگی علمی طلاب را در پی خواهد داشت.
تبیین گام‌به‌گام مقدمات و پیش‌فرض‌های هر مسئله:
پیش از ورود به هر بحث لازم است تا دانش پژوه به مقدمات و پیشفرضهائی که برای حل مسائل لازم است آگاهی داشت باشد از همین‌رو اگر حل مسئله منوط به آشنائی با اصطلاحات علمی است لازم است تا پیش از حل مسئله آن‌ها را شرح و توضیح داد. همچنین لازم است محل نزاع و اختلاف را به خوبی تبیین کرد تا دانشپژوه بداند که قرار است بر سر چه موضوعی گفتگو شود. اگر فهم بهتر بحث نیاز به تبیین تاریخچه آن موضوع دارد، نباید از بیان آن غافل شد. این‌ها از مهمترین نکاتی است که باید در کتاب آموزشی رعایت شود اما با مقایسه و نگاه اجمالی میان المبسوط و کفایه این تفاوت خود را به وضوح در همان ابتدای کار آشکار می‌سازد؛ مرحوم آخوند(ره) وقتی دست به تعریف علم‌اصول می‌زند، آن‌را با بیان سنگین و بدون آنکه به تعریف اصطلاحات آن بپردازد، شروع می‌کند:
«إنّ موضوع كلّ علم و هو الّذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتيّة، أي‏ بلا واسطة في العروض- هو نفس موضوعات مسائله عينا و ما يتّحد معها خارجا، و إن كان يغايرها مفهوما تغاير الكلّيّ و مصاديقه و الطبيعيّ و أفراده.»
اما آیت‌الله‌سبحانی در توضیح از این تعریف لازم می‌بیند که ابتدا واژگان «عوارض» و «ذاتیة» را که از اصطلاحات منطق و فلسفه هست، توضیح دهد و سپس به معنای اصطلاحی ذاتی در بین قدما و متاخرین بپردازد، آنگاه که واژگان تعریف شد و معنای آن روشن شد، به سراغ تعریف فوق می‌رود و آن را شرح می‌دهد.
یا برای پاسخ به برخی از تقسیمات مقدمۀ الواجب ایشان لازم می‌دانند تا ابتدا برخی از اصطلاحات اصولی را توضیح دهند تا در ادامه با تکیه بر توضیحات گفته شده، بتوانند پرسش‌های پیشآمده را پاسخ دهند؛ از همین رو ابتدا واژگان سبب، شرط، معد و عدم المانع را توضیح می‌دهند.
همچنین ایشان در برخی از موضوعات که فهم صحیح از آنها منوط به آگاهی تاریخچه موضوع است، ابتدا به تبارشناسی مسئله می‌پردازد تا مخاطب بهتر با موضوع ارتباط بگیرد و با شناخت انگیزه‌های پیدایش، بتواند قضاوت عالمانه‌تری نسبت به موضوع داشته باشد. «تبعیت دلالت از اراده» و «وحدت طلب و اراده» از جمله موضوعاتی است که ایشان به بحث از تبارشناسی آن می‌پردازد.

طرح و بررسی مبانی پرکاربرد در فقه:

الف)بررسی جایگاه عقل:
با وجود آنکه مرحوم شیخ انصاری(ره) و آخوند(ره) از بزرگان اصولی به شمار می‌آیند و مهمترین تفاوت ایشان با اخباری‌گری در حجت دانستن عقل است و علارغم تأکیدات فراوان قرآن و اهل بیت بر بهرهگیری از عقل به عنوان حجت باطنی اما شاهدیم در رابطه با دامنه حجیت عقل و چگونگی استفاده از آن در استنباط حکم شرعی، اثری یافت نمی‌شود. برخی از اصولیون نیز که تندروی کرده و اظهار داشته‌اند که حجیت عقل کبرائی است که هیچ صغرائی نمی‌توان برای آن متصور شد یعنی استفاده از عقل برای استنباط، تقریباً هیچ!.
به‌راستی اگر عقل یکی از منابع اربعه است و فقیه می‌بایست در هنگام استبناط حکم شرعی از آن کمک بگیرد، پس چرا جای آن در کتب اصولی خالی است. از نقاط مثبت کتاب “المبسوط” بحث و گفتگو در رابطه با این موضوع و کارکردهای آن در فقه و بیان ابعاد حجیت آن و پاسخ به شبهات و اشکالاتی است که پیرامون این مسئله وجود دارد.

ب)عرف:
عرف، سیره، عاده، بناءعقلا از واژگانی هستند که در لسان فقهاء فراوان استفاده می‌شود و با وجود آنکه با استناد به آن، بسیاری از احکام شرعی استخراج می‌شوند اما در کتب مرسوم حوزوی تعریف نشده‌اند. اساساً میزان کارآئی آنها در فقه چگونه است و آیا عرف هم یکی از منابع حکم شرعی است یا در خدمت خدمت سایر منابع قرار می گیرد؟و…. این‌ها سوالات مهم و جدی است که جا دارد دانش اصول فقه به آن بپردازد. یکی دیگر از خصوصیات «المبسوط» نیز پرداختن به این بحث مهم است.

همانطور که مشاهده کردید “المبسوط” در مقایسه با کتب اصولی متداول از امتیازات و ویژگی‌های مثبتی برخوردار است؛ هم بیان ساده و روانی دارد و در تبیین مسائل به مقدمات و پیش فرض‌هائی که برای مسائل علم لازم است توجه شده است و هم اینکه به اقوال و نظریات فحول اصول بهاء داده و در حل مسائل اصولی، به سنخشناسی عنایت داشته است و اجازه نداده متد علوم عقلی در آن راه یابد؛ در انتهای هر بخش به ثمرات آن اشاره کرده و مباحث لازم و ضروری را که در اصول فقه مطرح نشده است، مورد بررسی قرار داده است؛ اما با این‌حال شاهدیم همانند سایر کتبی که برای نظام آموزشی نوشته شده است، مورد نامهربانی قرار گرفته است و حال آنکه این کتاب توسط یکی از مراجع مورد تأیید همین حوزه که چند دهه مشغول به تدریس خارج اصول بوده است نوشته شده است و در آن سعی شده همان چهارچوب اصول فقه موجود با بیانی ساده ارائه گردد و هیچ بنائی بر ساختار شکنی وجود ندارد اما با این حال با بی‌رغبتی به آن روبه‌رو هستیم و عجیب‌تر آنکه، برخی از اساتید حوزه از نبود کتبی در تراز کفایه و رسائل گلایه می‌کنند درحالیکه «المبسوط» هم از غنای علمی لازم برخوردار است و هم اصول کتاب آموزشی در آن رعایت شده است و به مراتب از کتب مرسوم حوزه بهتر است؛ لذا انتظار می‌رود که مدیران حوزه، فضائی را برای هماوردی علمی این جنس آثار علمی با سایر کتب فراهم سازند تا عیار آن‌ها شناخته شود؛ از همین رو پیشنهاد می‌شود که حداقل این کتاب را به عنوان یکی از مواد آموزشی، در کنار کفایه قرار دهند و طلاب را برای انتخاب المبسوط یا کفایه مخیر کنند؛ این رویکرد باعث می‌شود هم آرام آرام زمینه‌های تحول فراهم آید و هم انگیزه‌ای است برای سایر نویسندگان صاحبنظری که قصد ورود در این عرصه را دارند.

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)