منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / علمی / طب اسلامی و تأملی بر جریان سندمحوری
یادداشت ویژه فقاهت

طب اسلامی و تأملی بر جریان سندمحوری

*چند وقتی است که طب اسلامی از سوی برخی از بزرگان و صاحب نظران مورد هجمه قرار گرفته و انکار می شود. البته در طرف مقابل طیف دیگری از اندیشمندان قائل به وجود طب اسلامی در برنامه دین و ساز و کار شریعت می باشند. عمده دلیل طرفداران نظریۀ عدم وجود طب اسلامی، ضعیف بودن سند روایات طبی و کنار گذاشتن حجم وسیعی از این روایات تنها به دلیل مشکل سندی می باشد.
*اما در بررسی دقیق تر باید گفت ریشۀ این اختلاف به اختلاف در مبنای وثوق خبری یا مخبری در رد و قبول روایات بر می گردد. جالب اینجاست که قاطبۀ فقهای شیعه از گذشته تا به امروز قائل به وثوق خبری بوده و سند روایت را تنها یکی از پارامترها در حکم به صحت و سقم روایت دانسته آن هم به عنوان راهکار آخر!
برای مثال مرحوم شیخ طوسی ره در مقدمۀ کتاب تهذیب تصریح نموده اند: من تا جایی که محملی برای جمع روایات متعارض پیدا کنم، این کار را می‌کنم و به بحث سندی نمی‌پردازم. بررسی سندی آخرین کاری هست که انجام می دهم.( وَ مَهْمَا تَمَکَّنْتُ مِنْ تَأْوِیلِ بَعْضِ‏ الْأَحَادِیثِ مِنْ غَیْرِ أَنْ أَطْعُنَ فِی إِسْنَادِهَا فَإِنِّی لَا أَتَعَدَّاهُ… تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، ج‏۱، ص۳)
یا مرحوم محقق حلی سندمحوری را عامل وهن مذهب دانسته اند و می فرمایند: حشویه در عمل به خبر واحد، راه افراط را پیش گرفته‌اند، تا آن جا که تن به هر خبری می‌دهند. برخی از این افراط کوتاه آمده و گفته‌اند: هر روایتی که سندش سالم باشد، به آن عمل می‌شود. این گروه ندانسته‌اند که دروغ‌گو، گاه راست می‌گوید و فاسق، گاه صادق می‌شود. اینان ندانسته‌اند که این روش موجب طعن به عالمان شیعه و تضعیف مذهب است؛ چرا که صاحب کتابی یافت نمی‌شود جز اینکه گاه به خبر ضعیف، همانند خبر عادل عمل می‌کند. (المعتبر فی شرح المختصر، ج‌۱، ص۲۹)
*تضعیف فله ای و بی پایه و اساس روایات شیعه، چیزی جز وهن اصل مذهب شیعه ندارد! چرا که وقتی دینی اکثریت روایات آن جعلی باشد، به باقی روایات آن نیز اعتمادی نخواهد بود. همان چنانی که مرحوم محقق حلی بدان تصریح نمودند.
*یکی از ضعف‌های قائلین به مبنای وثوق مخبری و به تبع منکرین طب اسلامی، نداشتن نگاه کلان و منظومه‌ای به جریان حدیثی شیعه است. اینکه حدیث شیعه برخلاف جریان حدیثی اهل سنت، آلوده نیست، از پشتوانۀ علمی و مبنای مهم کلامی برخوردار است.
نگاه از موضع کلامی، موضوعی مغفول در جریان حدیثی شیعه است. اینکه وظیفه اهل بیت (ع) نسبت به علمی که منتشر می‌کنند و احادیثی که بیان می‌ نمایند چیست؟ آیا رسالت حفاظت از احادیث را ندارند؟! آیا مسؤولیت شان فقط بیان است و نسبت به مسیری که حدیث طی می‌کند ساکت اند؟!
بنا بر اصل ربوبیت به این معنا که امام مربی است و اقدام به اصلاح امت از روی شفقت می‌کند، معصوم(ع) مسؤولیت بیشتری خواهد داشت و در این فضا است که به اصل صیانت از دین خواهیم رسید. ما در بحث‌ها تنها به حیثیت ارائۀ علوم از سوی امام توجه داریم اما به حیث صیانت از حدیث کم‌ توجه هستیم. اهل سنت از وجود معصوم محروم بودند برخلاف شیعه که امام بین امت حضور داشت و فراتر از ارائه دین، بر صیانت آن نیز توجه داشت. در این فضا است که امام باید نسبت به جعل و تحریف حساس باشد و جاعلان و کذابین را معرفی کند که این کار را نیز با کمال موفقیت انجام داده اند و در روایات فراوانی شواهد متعددی برای آن وجود دارد.
چطور می‌توان قبول کرد که مؤلف کتاب مشرعة بحار الأنوار، بیش از نود درصد بحارالانوار را غیرمعتبر بداند؟! در این مدتی که اهل بیت(ع) توانستند شیعه را از قیاس برحذر داشته و نسبت به آن هشدار دهند، یا در بحث غلو که گرفتاری حدیث شیعه بوده، اهل بیت به خوبی عمل کرده و جلوی آن را به صورت حداکثری گرفتند پس چرا امام نتواند جلوی جعل را بگیرد؟!
این نگاه کلامی است که از آن غفلت شده است و وظیفۀ امام(ع) در قبال حدیث نادیده گرفته شده و به اشتباه فضای حدیثی شیعه با جریان حدیثی اهل سنت مقایسه شده است. اهل بیت فضای احادیث شیعه را مدیریت می کردند و مانع از ورود جعل می شدند. لذا فضای روایی شیعه کاملا سالم بوده و اصل اولی بر حجیت روایات مجامع روایی شیعه می باشد.
*سوال ما از قائلان به عدم وجود طب اسلامی این است که روایات طبی اگر بخواهند ضعیف باشند، در خصوص سایر روایات هم باید بگویید ضعیف اند، پس چرا فرق می گذارید؟! چون هیچ فرقی میان روایات طبی با روایات فقهی وجود ندارد و دقیقا همین مشکلات سندی و نگاه های افراطی رجالی در خصوص سایر ابواب فقهی نیز نتیجه ای جز رد و انکار آنها ندارد. متاسفانه روایات طبی همانند یتیمی غریب واقع شده اند و فقها خود را متولی بررسی و استنباط آنها ندانسته و هر کس به خود اجازه می دهد که در مورد آنها اظهار نظر کرده و گاه سوء استفاده کند.
*سوال مهم دیگر این است که چطور شما قبول دارید که اسلام در حوزه خوردنی ها وارد شده و حلال و حرام ها را مشخص کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و به مستحبات و مکروهات خوردن و آشامیدن نیز پرداخته است اما اینکه به خوردن و آشامیدن در حال اضطرار که همان بیماری می باشد ورود کرده باشد استبعاد داشته و انکارش می کنید؟! تمایز و فرق این دو حالت چیست که یکی را خیلی راحت قبول کرده و فتوا داده اما به دیگری حمله می کنید؟ و اساسا دینی که بر اساس فطرت انسان است(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا/ آیه۳۰سوره روم) چطور می تواند برای درمان بیماری او برنامه ای نداشته باشد؟
دینی که در تمام ابعاد و جزئیات زندگی انسان ها وارد شده و برنامه دارد چطور این حوزه مهم از زندگی انسان را به حال خود رها نموده است؟! در دینی که برای همه حالت های طبیعی و اضطراری انسان برنامه دارد مانند اینکه وضو بگیر اما اگر مریض بودی تیمم کن و…، چطور در حوزه اضطرار سلامتی انسان برنامه ای ندارد؟! در حالی که در وضعیت بیماری انسان بیشتر به دستورالعمل نیاز دارد تا در زمان سلامتی! این تناقض چگونه با حکمت الهی سازگار است؟ لذا کسی که می گوید طب اسلامی نداریم بایستی دلیل بیاورد والا بر اساس اصل اولیۀ جامعیت دین بایستی طب اسلامی داشته باشیم و در متن شریعت نیز روشن است که داریم.
*این اشکال که روایات طبی قضیه فی واقعه و شخصیه بوده اند دقیقا در خصوص تمام روایات ابواب فقهی دیگر نیز میتواند مطرح شود. مگر بسیاری از روشنفکران این ادعا را ندارند که دین اسلام مربوط به سرزمین عربستان و مردم عرب زبان بوده است و برای ما حجیت ندارد؟! و در جواب حلی باید بگوییم که اساسا میان خوردنی ها و تکوین انسان رابطه مستقیم وجود دارد. اگر گوشت خوک و شراب برای انسان مضر می باشد در تمامی زمان ها اینگونه است و این از تکوین انسان نشات گرفته است. چه فرقی تکوینا میان خوردن نمک در ابتدا و انتهای غذا با خوردن سیاه دانه در زمان سرما خوردگی در منفعت داشتن شان برای انسان وجود دارد که یکی را بررسی فقهی می نماییم و دیگری را با اشکالات واهی کنار می گذاریم؟!
*البته قائل بودن به طب اسلامی به معنای بی نیاز بودن از طب جدید نیست؛ زیرا با این طب نمی توان به جنگ بیماری‌هایی رنگارنگی رفت که محصول خود مدرنیته است. باید دانست که اهل بیت(ع) در روایات طبی، خود را متکفل بیان درمان بیماری‌هایی ندیده‌اند که بناست انسان مدرن با لجبازی در برابر اراده تکوینی و تشریعی خداوند متعال ابداع کند. چه زیبا فرمود امام رضا(ع) که هر گاه بندگان گناه جدیدی ابداع کنند، گرفتار بلای جدیدی هم خواهند شد؛ «كُلَّمَا أَحْدَثَ‏ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ.»(الكافي، ج‏۲، ص۲۷۵، ح۲۹). بنا و رویکرد اصلی دین بر اصلاح سبک زندگی و پیشگیری و بیمار نشدن است که در اینصورت بیماری هایی هم که پیدا می شوند کاملا سطحی و طبیعی خواهند بود که به راحتی قابلیت درمان دارند اما بشر امروز به سبب مدرنیته و سبک زندگی غلط رویه طبیعی را کاملا بر هم زده است.
*لذا نبایستی نه به صورت افراطی طب اسلامی را متکفل درمان همه بیماری ها بدانیم و نه تفریط نموده و آن را از اساس انکار نموده و سالبه به انتفاع موضوع بدانیم. همان اندازه که انکار طب اسلامی اشتباه است، ادعای درمان نمودن همۀ بیماری های بشر امروز بوسیله طب اسلامی نیز غلط است؛ چرا که قابلیت جوابگویی برای بیماری های جدید را نداشته و موجبات تخریب خود را فراهم می کند و بهانه به دست دشمنان می دهد.

مهدی کریمی

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)