روتوش کردن نظام آموزشی به اسم تحوّل
👈🏻 طی روزهای گذشته جناب آقای سید احمد خاتمی از اعضای محترم شورایعالی حوزههای علمیه در نخستین اجلاسیه مسئولان مدارس علمیه فارس مدعی شدند که «تمام دروس سطح یک، حوزههای علمیه کاملا متحول شده است.» از آنجا که این ادعا با توجه به جدولی که از دروس متداول سطح یک، ارائه شده است فاصله دارد، به بررسی و تامل نیاز دارد.
❇️ در آغاز لازم است به نکات مثبتی که در دروس سطح یک، وجود دارد اشاره کنیم. تنوع در برخی مواد درسی باعث شده است تا طلاب بتوانند هر کتابی را که مناسبتر برای آموزش است، انتخاب کنند به عنوان مثال؛ در ماده درسی نحو۲ طلاب مخیّرند که کتاب «البدایة فی النحو» را انتخاب کنند یا اینکه صمدیه و هدایه را؛ با توجه به اینکه کتاب البدایة فاکتورهای لازم برای کتاب آموزشی را داراست و خالی از پیچیدگی های صمدیه است، طلبه را برای انتخاب کتاب آموزشی آزاد میگذارد.
🔸یا در اصول۱و۲ کتب متعدد اصولی به صورت بدیل و جایگزین معرفی شدهاند که از قضا برخی از آنها کاملا آموزشی است؛ مانند حلقات و الاساس فی اصول الفقه که با هدف آموزش به نگارش در آمدهاند.
📌 اما با وجود تنوعی که در جدول درسی و منابع آموزشی وجود دارد، اشکالات بنیادینی هم به این جدول وارد است که توجه به آن باعث میشود، قضاوت بهتری در رابطه با ادعای مطرح شده جناب استاد خاتمی داشته باشیم:
۱️⃣ اولین نقصی که در این جدول دیده میشود این است که هیچ بنایی بر کوتاه کردن سالهای تحصیلی سطح یک، دیده نمیشود؛ گویا بناست این مدت تحصیلی که ۶ سال است، محفوظ بماند و فقط مواد درسیاش تغییر یابد؛ در حالی که تحول اساسی در کوتاه کردن دوره عمومی حوزه است تا پس از آن طلبهها با حفظ نشاط جوانی و رهایی از مشکلات زندگی، بتوانند وارد دوره تخصصی شوند.
▫️اینکه باز هم اصرار شده است که دوره ادبیات عرب سه سال طول بکشد و لمعه با همان طول و تفصیل در سه سال تدریس شود؛ یعنی بنا نیست تحول جدی در نظام آموزشی سطح یک اتفاق بیفتد!
▫️یکی از موضوعاتی که باعث دامنهدار شدن دورۀ ادبیات شده این است که در تدریس کتب درسی ادبیات بنا داریم تمام جزئیات را به طلبه بیاموزانیم؛ غافل از اینکه بسیاری از آنها مفید نیست، اما حاضر نیستیم از آن کوتاه بیاییم. اگر این جنس مسائل از کتب ادبیاتی حذف شود شاهد خواهیم بود که طلبه در مدت کوتاهتری دوره ادبیات عرب را به اتمام میرساند.
۲️⃣ برخی از کتب درسی سطح یک، به تحول و تغییر بیشتری نیازمنداست. به عنوان مثال کتاب لمعه و مغنی ابن هشام از آثاری هستند که فاقد فاکتورهای لازم برای کتاب آموزشیاند؛ از همین رو لازم است کتب دیگری به عنوان جایگزین آنها معرفی شوند؛ همچنین کتاب ابن عقیل و سیوطی . اما با این حال شاهدیم که برای این کتابها هیچ جایگزین و بدیلی معرفی نشده است؛ اما در عوض شاهدیم که کتبی که از اسلوب لازم برای آموزش برخوردارند -همانند اصول مظفر و الموجز آیت الله سبحانی- برای آنها بدیل و جایگزینهای متعددی معرفی شده است. به راستی لمعه نیازمند جایگزین است یا الموجز؟ ضرورت تحول و تغییر در مغنی و سیوطی بیشتر احساس میشود یا اصول مظفر؟! بگذریم از اینکه معرفی برخی از کتابهای جایگزین همانند قوانین و معالم، یک نوع عقبگرد است تا تحول!!
🖋 یوسف قربانی