تحلیلی بر حکمت مبالغه در ثواب و عقابها/برگرفته از کتاب «ادبیات دین»
آیا مبالغه در ثواب و عقاب ها، باعث تردید در این روایات می شود؟
با مراجعه به متون روایی، احادیثی وجود دارد که ثواب و عقابهایی نسبت به برخی کارها گفته شده است که در نگاه اول هیچ تناسبی بین عمل و جزا وجود ندارد و نوعی مبالغه در آن دیده میشود. سؤال این است که آیا میتوان به دلیل همین مبالغهها اینهمه روایت را مشکوک دانسته و کنار گذاشت؟ یا نه تحلیلهای دیگری برای حلّ این مسئله وجود دارد؟ این موضوع از آن رو مهم است که تعداد اینگونه احادیث در متون دینی زیاد است؛ برای مثال:
قال الباقر(ع): مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ مَرَّةً صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ مَكْرُوهٍ مِنْ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا وَ أَلْفَ مَكْرُوهٍ مِنْ مَكْرُوهِ الْآخِرَةِ أَيْسَرُ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا الْفَقْرُ وَ أَيْسَرُ مَكْرُوهِ الْآخِرَةِ عَذَابُ الْقَبْرِ.(الامالی للصدوق، ص۹۸)
عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ)ص( لِلْمُؤَذِّنِ فِيمَا بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ مِثْلُ أَجْرِ الشَّهِيدِ الْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّه.(من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۳)
عَنِ النَّبِيِّ(ص) قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْحَشْرِ لَمْ يَبْقَ جَنَّةٌ وَ لَا نَارٌ وَ لَا عَرْشٌ وَ لَا كُرْسِيٌّ وَ لَا الْحُجُبُ وَ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ الْهَوَى وَ الرِّيحُ وَ الطَّيْرُ وَ الشَّجَرُ وَ الْجِبَالُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ الْمَلَائِكَةُ إِلَّا صَلَّوْا عَلَيْهِ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ وَ إِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ كَانَ شَهِيداً.(بحار الانوار، ج۸۹، ص۳۰۸)
وَ قَالَ النَّبِيُّ(ص) لِأَبِي ذَرٍّ فِي وَصِيَّتِهِ لَهُ يَا أَبَا ذَرٍّ احْفَظْ وَصِيَّةَ نَبِيِّكَ مَنْ خُتِمَ لَهُ بِقِيَامِ اللَّيْلِ ثُمَّ مَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ.(تهذيبالاحكام، ج ۲، ص ۱۲۲)
سؤال این است که چگونه مىتوان پذيرفت كه خواندن يک بار آيت الكرسى يا سورۀ حشر يا سورۀ دیگر، چنان آثار محيرالعقولى داشته باشد يا مؤذن به همين راحتى به ثواب كسى برسد كه در خون خود غلطيده است؛ آيا اين به معناى نفى تناسب ميان ثواب و عمل نيست؟ كسى كه در خون خود مىغلطد با كسى كه اذان و اقامه مىخواند، يكى است؟ يا چگونه است که شخص با يک شب نماز شب خواندن، وارد بهشت شود؟ این در حالی است که خود ما هم عدم تناسب این امور و احکام را میفهمیم.
گفته شد که در روایات بسیاری دربارۀ ثواب و عقاب اعمال، ادبیات مبالغهآمیزی بکار رفته است؛ سؤال است که آیا میتوان در اصل این روایات تردید کرد؟
ادبیات مبالغه در فضای عمومی دین
زمانى مىتوان از مبالغهآميز بودن آثار اخروى اعمال به مجعول بودن آن رسيد كه اين مبالغه استثنا باشد؛ اما اگر رويكرد عمومى و گفتمان غالب دين اعم از كتاب و سنت، بيان ثوابهاى مبالغهآميز باشد، نمىتوان چنين نتيجهاى گرفت. در اين صورت اين طور نتيجه مىگيريم كه عقول ما قدر به درك حقيقت اين آثار نيست و نبايد بر اساس استبعادهاى عقلانى خود در حقيقت اين امور ترديد كنيم.
از اساس، پاداش اخروى هر چه كه باشد، بزرگ است. آيا تا به حال در آيه و روايتى ديدهايد كه براى عملى ثواب مختصرى ذكر شود؟! پايينترين درجه بهشت بهقدرى وسيع و مجلل و فراخ است كه اگر مؤمنى كه به زور شفاعت به آن راه يافته است، اراده كند، مىتواند همۀ اهل بهشت را مهمان كند. بهشتى كه اندازه آن مشابه اندازه آسمانها و زمين است. در مقابل دوزخ قرار دارد كه باز باوركردنى نيست. آتشی که اگر پارهاى از آن وارد عالم مادى ما شود، زمين و زمان را با هم مىسوزاند و از بين مىبرد.
خداى متعال در قرآن به ريز ثوابها و عذابها وارد نشده است؛ ولى از برخى تعابير آن نیز مىتوان ادبيات مبالغه را فهميد كه در متن سنت تشريح شده و گسترش يافته است:
مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضٰاعِفَهُ لَهُ أَضْعٰافاً كَثِيرَةً وَ اللّٰهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.(سورۀ بقره، آیۀ ۲۴۵)
مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنٰابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّٰهُ يُضٰاعِفُ لِمَنْ يَشٰاءُ وَ اللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ.(سورۀ بقره، آیۀ ۲۶۱)
برخى از اين ثوابها بسيار بزرگتر از قواره اعمالاند؛ اما بهترين ابزار براى امتحان ايمان به غيب هستند. براى مثال وقتى گفته مىشود: عطرزدن ثواب نماز را هفتاد برابر افزايش مىدهد يا افطار با خرما ثواب روزه را چهار صد برابر مىكند، خيلىها چون نمىتوانند باور كنند، خود را از آنها محروم مىكنند. بنابراين بايد توجه كنيم كه نفس ايمان به غيب كار دشوارى است و نباید برخى استبعادها ما را را از اين اعمال كمزحمت ولى پر فايده محروم كند.
پس آنچه روشن است، شایع بودن ادبیات مبالغه در متن شریعت است؛ لذا نمیتوان به مجعول بودن این روایات رسید بلکه باید به دنبال ساز و کاری مناسب و علمی برای تحلیل درست ثوابها و عقابها باشیم. در یادداشت بعدی به این مهم پرداخته میشود.
ضعف تفسیری یکی از عوامل برداشتهای نامعقول از ثوابها و عقابهای مبالغهآمیز است.
⬅️ تحليل درست ثوابها و عقابها
گفته شد که مبالغه در ثوابها و عقابها در فضای عمومی دین دیده میشود و استثنا نیست که بتوان در صحت آنها تردید کرد؛ لذا باید تحلیل درستی از این مسئله داشته باشیم. مبالغهآميز بودن ادبيات ثواب و عقاب، به معناى نامعقول و غيرحكيمانه بودن آنها نيست. بىتوجهى به اين مهم مىتواند اهداف دين را مخدوش كند. براى نمونه تفسير غلط از ثواب گریه بر امام حسين(ع) يا تفسير غلط از ثواب تلاوت سورههاى قرآن و صدها مورد ديگر براى هدم دين و ترويج بىبندوبارى كفايت مىكند.
اين برداشتها اغلب از آنجاست كه مفسر از مقام بيان ثواب غفلت مىكند و از آن اطلاق مىگيرد. براى مثال وقتى گفته مىشود: كسى كه سوره كذا را بخواند، ثواب كذا به او داده مىشود يا با حضرت امير(ع) محشور مىشود يا خوف قبر و قيامت از او برداشته مىشود يا به ثواب انبيا مىرسد، او توجه ندارد كه معصوم(ع) فعلاً در مقام بيان شرايط خواندن يا ساير امور دخيل در اين ثواب نيست. فعلاً نفس الامرى نگاه مىكند و قابليت اين عمل را بيان مىكند؛ اما اينكه خواندن چگونه باشد و قارى با چه هدفى آن را بخواند و براى مثال، عامل به محتواى سوره نيز باشد، از مسلّماتى است كه در اين روايت در صدد بيان آن نيست.
از این رو اگر به تمام ثوابهايى كه براى تلاوت سورههاى قرآن وارد شده است، ارزش تلاوت در تأثيرپذيرى و عمل به محتواى آن نيز اضافه شود، جلوه معقولى پيدا مىكند؛ وگرنه هيچ ارزشى ندارد و خود قرآن عليه انسان شهادت مىدهد:
«أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ:… وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ ثُمَّ دَخَلَ النَّارَ فَهُوَ مِمَّن كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُؤاً».(بحار الانوار، ج۶۹، ص ۱۹۶)
يا اگر به ثواب روزهدارى برخى شرط پارسايى تمام اعضا و جوارج را اضافه كنيم، استبعاد ما از بين خواهد رفت: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ يَا جَابِرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَيْلِهِ وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ كَفَّ لِسَانَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَخُرُوجِهِ مِنَ الشَّهْرِ».(كافى، ج ۴، ص ۸۷)
یا اگر به اين بخش از وصاياى حسين (ع) توجه كنيم كه فرمود: وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي (ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي. مطمئن خواهيم شد كه همه اين ثوابها مشروع به تقوا و حركت در مسير حسين (ع) است؛ وگرنه عزادار فقط خود را خسته كرده است.
خلاصه سخن اينكه در اغلب موارد ضعف تفسيرى منجر به برداشتهاى غلط و مبالغههاى غير حكيمانه مىشود و در نهايت همۀ كاسهكوزهها بر سر صدور روايت مىشكند و اصل آن انكار مىشود.
اما هنوز پاسخ بخشى از اشكال داده نشده است. آن بخش از اشكال اين است كه در موارد بسيارى ميان دو عمل مقايسه مىشود؛ در حالى كه بالوجدان مىفهميم كه نمىتوان اينها را مقايسه كرد؛ بلكه گاه اين مقايسه خلاف مسلّمات است و هيچراهى براى پذيرش باقى نمىگذارد. مثلا:
⬅️ ثواب دعاى ميان اذان و اقامه برابر با اجر شهيدى است كه در راه خدا در خون خود غلطيده است؛ يک درهم ربا بدتر از هفتاد بار زناى با محارم است؛ غيبت بدتر از زنا است؛ تلاوت سورۀ جمعه و اعلى در نمازهاى شب جمعه و سورههاى جمعه و منافقون در ظهر جمعه ثوابى معادل با ثواب عمل رسول الله(ص) را دارد؛ استفاده از بنگ، معادل قتل هفتاد پيامبر يا هفتاد ملک مقرب است و … .
پذیرفتن این روایات در نگاه اول استبعاد دارد زیرا میدانیم که افضل الاعمال احمزها است، اما اينگونه مبالغهها بسيار شايعتر از آن است كه به اين راحتى بتوان همگى را كنار گذاشت. وجوهی برای تبیین اینگونه بیانها به ذهن میرسد که به دو مورد اشاره میکنیم:
۱. مقايسه كلى عمل با كلى عمل ديگر گاه از جهت خاص
وقتى كه مىشنويم، يک درهم ربا از هفتاد بار زناى با محارم بدتر است، ذهن ما سراغ يک درهم و يک زنا مىرود؛ در حالى كه گاه شارع نظر به كلى ربا و كلى زنا دارد و در اين مقايسه كلى ربا از كلى زنا بدتر است. وقتى مىگويد: يک درهم ربا بدتر از زناست، در واقع يک حقيقت كلى را با اين بيان قابل درکتر مىكند. احتمالاً مقصود از مقايسههاى مبالغهآميز درباره عذابها ناظر به اين نوع باشد. مانند اينكه قانونگذار براى كبريت روشنكردن در پمپ بنزين، جريمه نقدى معادل ديه كامل قرار دهد و اينگونه استدلال كند كه كبريت روشنكردن هميشه منجر به انفجار نمىشود؛ ولى اگر اتفاق بيفتد، خسارتهاى جبرانناپذيرى را ايجاد مىكند.
۲. مبالغه
مبالغه از خداى متعال يا معصوم(ع) اشكال ندارد؛ به شرط آنكه جهت عقلايى داشته باشد و مخاطب نيز متوجه مبالغه باشد. مبالغه يكى از روشهاى شايع در ميان عقلاست و اگر درست به كار گرفته شود، كسى آن را تقبيح نمىكند. مبالغه وقتى بد است كه مخاطب را به اشتباه بيندازد؛ اما اگر خود مخاطب هم مىداند كه قتل يک نفر غير از قتل همۀ مردم است، دچار اشتباه نمىشود. مثل اينكه شما با ناراحتى بگوييد: پنج ساعت اينجا معطل شدم و طرف مقابل نيز متوجه باشد كه شما فقط ۲۰ دقيقه انتظار كشيدهايد و با اين بيان عمق ناراحتيتان را ابراز مىداريد.
برای مطالعۀ بیشتر به کتاب «ادبیات دین» مراجعه شود.