منو
خانه / علمی / بررسی راه‌های حلِّ تعارض احادیث

بررسی راه‌های حلِّ تعارض احادیث

به قلم مجتبی باقری، پژوهشگر موسسه «فقاهت و تمدن اسلامی»

بسم الله الرحمن الرحیم

مهم ترین منبع شناخت دین اسلام پس از قرآن، روایات معصومین علیهم السلام است. با مراجعه به كتب حديثى و بررسى روايات در ابواب گوناگون احكام و ساير معارف اسلامى، با روايات متعارضى روبه‌رو مى‌شويم، تا آنجا كه شيخ طوسى كمتر بابى از ابواب فقه را خالى از اخبار متعارض مى‌داند.

از مشکلات طلاب بعد از سال ها درس در حوزه های علمیه دوری از مجامع حدیثی است به گونه ای که در تعلم چندین ساله حوزوی حداقل یک دوره روایات اهل بیت علیهم السلام در موضوعات مختلف را ندیده اند تا چه برسد به کشف تعارض و حل آنها.

دو کتاب فقهی هم  که در ایام تحصیلی خوانده می شود، یکی مکاسب شیخ اعظم است که محدود به  بیع و خیارات بیع است و دیگری شرح لمعه ایی است که طلبه سه سال از عمر خود را صرف آن می کند اما به تعبیر اهل فن شرح لمعه بیشتر به ما یاد می دهد که چگونه کلمات سخت را تلفظ و رموز و طلسم کلمات را بگشائیم تا روایات بشنویم و بفهمیم،  بیشتر روخوانی یک کتاب فقهی است تا شنیدن و تفقه احادیث اهل بیت علیهم السلام.

مسألۀ تعارض و اختلاف اخبار در قرن چهارم و پنجم، يكى از شبهات كلامى و ايرادهاى عمدۀ اهل سنّت بر شيعه به شمار مى‌رفته است؛ شيخ طوسى در مقدمۀ تهذيب از شيخ مفيد نقل مى‌كند كه يك شريف (در اصطلاح امروز: سيد) به خاطر همين تعارض روايات ائمه(ع) از مذهب اماميه برگشته است.

شهيد ثانى این دانش را مهمترین فن در علم حدیث می داند که براى تمامى طوائف علماء، به‌خصوص فقيهان، لازم است،از آنجا كه اين مسأله از جمله مسائل بسيار اساسى و كارآمد علم فقه و حديث‌پژوهى است، تسلّط‍‌  و آگاهى كامل بر آن بر هر حديث‌پژوه و فقيهى لازم و ضرورى است. 

از آنجا که ائمه معصومین علیهم السلام به دور از خطا هستند و دانش خود را از یک منبع واحد، اخذ کرده اند، فرض تناقض و تعارض در سخنانشان قابل قبول نیست. لذا علماء و حدیث شناسان همواره می کوشند تا با روش های مقبول میان روایات جمع و سازش برقرار سازند.

تعارض به دو بخش قابل تقسیم است: مستقر و غیر مستقر(بدوی).در تعارض غیر مستقر تنافی مدلول دو روایت، ظاهری است و می توان بین آنها جمع عرفی و مقبولی ایجاد کرد، به خلاف تعارض مستقر.

مهم ترین مسئله ایی که توانایی یک فقیه و حدیث پژوه برای از بین بردن تعارض احادیث را افزایش می دهد، شناخت اسباب اختلاف حدیث است. همانطور که آیت الله سیستانی به آن اشاره کرده اند:اگر فقيه بر اسباب اختلاف‌ احاطه پيدا كند،خواهد توانست ميان اخبار مختلف،جمع عرفى برقرار كند و نيازمند مراجعه به روايات علاجيه نخواهد بود.«نحن نرى أن أهم بحوث تعارض الأدلة هو بحث أسباب اختلاف الحديث فإن الفقيه إذا أحاط بهذه الأسباب استطاع الجمع بين الأحاديث المختلفة جمعا عرفيا من خلال خبرته بأسباب الخلاف من دون حاجة للرجوع إلى روايات العلاج»

۱.فوت قرائن

بخش مهمى از اسباب اختلاف حدیث، محصول فوت قرينه‌هاى متصل و منفصل است. پس براى حل مشكل بايد سراغ احياى قرائن برويم.گاهی ما در مجلس گفت‌وگو حاضر و مخاطب سخن هستيم در این شرایط به مسائل و زوایایی متوجه هستیم(خودآگاه و ناخودآگاه) که در فهم مراد متکلم تاثیر بسزایی دارد؛ و گاه در خارج از مجلس گفت و گو قرار داریم که در این حالت توجه دادن شخص غایب به تمام قرائن موجود و اثر گذار، امری صعب و دشوار است، حال هر چه فاصلۀ زمان و مكانى از مجلس گفت‌وگو بيشتر باشد، فهم آن دشوارتر و احتمال فوت قرائن بيشتر است؛ زيرا شخص غایب در فضاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى مخاطب نيست، در حالى كه فضاى مجلس، گاهى قرينه است و در جهت‌دهى به معنا دخالت دارد.

در نتیجه از بین رفتن و انتقال پیدا نکردن این قرائن در متون دینی در مواردی باعث تعارض در احادیث شده است که در ادامه به چند نمونه  اشاره می کنیم:

الف.بی‌توجهی به ارتکاز مخاطب

ارتكازات طرفين گفت‌وگو، به‌ويژه شنوندۀ كلام از قرائنی است که ما را در فهم مراد متکلم و رفع تعارض یاری می‌دهد. در روایتی از منصور صیقل به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «برای مرد اشکال ندارد که با دو خواهر متعه کند». این روایت در تعارض با روایاتی قرار دارد که متعۀ هم زمان دو خواهر را جایز نمی‌دانند.برای رفع تعارض می‌توان روایت منصور را حمل بر این کرد که او تصوری از این مسئله داشته است و متوجه بوده که ازدواج با دو خواهر در دو زمان مختلف جایز است اما سؤال و شبهۀ او آن بوده که در متعه هم، چنین حکمی جریان دارد یا خیر. که امام می‌فرمایند: جایز است.

ب.بی توجهی به مقام بیان

از قرائنی که  همۀ ما در زندگى خود بدون اينكه توجه داشته باشيم، آن را تجربه کرده ایم  مقام‌هاى گوناگون بيان است. ما گاه در مقام تخفيف هستيم، گاه قصد تأكيد و ابراز اهميت چيزى را داريم، گاه در مقام اجمال يا تفصيليم و… گويا تغيير شرايط به طور طبيعى و ناخودآگاه ما را از مقامى به مقام ديگر منتقل مى‌كند. به همين خاطر هيچ‌گاه در حال گفت‌وگو، مقام بيان براى ما مشتبه نمى‌شود. اما وقتى با متن مكتوب روبه‌رو مى‌شويم، حسّ جلسۀ محاوره را نداريم. گويا در كنارى ايستاده، محاورۀ ديگران را تماشا مى‌كنيم. اين فاصله در هنگام مواجهه با متون كهن بيشتر مى‌شود و حسّ هم‌ذات‌پندارى از ميان مى‌رود.(منطق  تفسیر  متن، ص۳۵۹) شناخت  تفصیلی مقام بیان و اقسام آن قدرت ما را در استظهار از متن و رفع تعارض در روایات بالا می برد. برای روشن تر شدن بحث به دو مثال اشاره می کنیم:

در روایاتی به ارجحیت و مقدم بودن شوهر در خواندن نماز بر جنازه همسرش نسبت به دیگران تصریح شده است. در تعارض با  این مطلب دو روایت نقل شده است که امام صادق علیه السلام بیان می دارد:«برادرش در خواندن نماز بر او حق بیشتری نسبت به شوهرش دارد».

 در رفع این تعارض توجه به مقام بیان، موثر است و در جمع عرفی بین این روایات ما را یاری می دهد. به این صورت که دو روایت منقول از امام صادق را حمل بر مقام تعجب یا استفهام انکاری کنیم.یعنی حضرت در مقام انکار یا تعجب است که چگونه با وجود شوهر، برادر در خواندن نماز بر جنازه خواهرش اولویت دارد؟ شیخ حر عاملی رحمه الله علیه نیز یکی از وجوه جمع بین این روایات را حمل دو روایت بر انکار بیان می دارد.

درباره دیه ناخن روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که می فرمایند: «علی علیه السلام درباره دیه ناخن اینگونه قضاوت فرمود که اگر ناخن کنده شود و دیگر نروید یا اینکه به جای آن ناخن سیاه درآید، دیه آن ده دینار است و اگر به جای آن ناخن سفید درآید، دیه اش پنج دینار است» در همین زمینه در روایتی دیگر از عبدالله بن سنان به نقل از امام صادق علیه اسلام آمده است: «دیه ناخن، پنج دینار است». روایت دوّم، دیه ناخن را درهرصورت پنج دینار دانسته است. توجه به مقام اجمال و تفصیل به ما یادآوری می کند که روایت دوم در مقام بیان اجمالی مطلب بوده است نه در مقام بیان تمام زوایای مسئله بنابراین معیار عمل روایتی است که در مقام تفصیل است و روایت دوم را حمل بر تفصیل روایت اول می کنیم.

ج.بی توجهی به ویژگی های طرفین گفت و گو

هر يك از طرفين گفت‌وگو ممكن است داراى ويژگى‌هايى باشند كه غفلت از آن به تفسيرهاى غلط‍‌ و ظهور تعارض بينجامد.

از ویژگی های  پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام به عنوان یک سوی گفت¬و¬گو آن است که علاوه بر منصب تبليغ احكام، منصب حكومتى و قضایی نيز داشته‌اند و روايات بر اساس مناصب آنها صادر شده است، درآميختگى و عدم تفكيك اين دو گروه از احاديث در مواردی موجب بروز تعارض شده است.

شهید اول شئونات پیامبر را سه قسم می داند:۱. تبلیغ دین؛ ۲.حاکمیت و رهبری جامعه اسلامی؛ ۳.قضاوت.  این موضوع در مورد دیگر معصومان نیز صادق است، آنان هر چند در ظاهر تشکیل حکومت ندادند، اما شانیت اداره جامعه را داشتند و با توجه به وضعیت جامعه و عبور شیعیان از مشکلات، تدابیر مختلفی را در نظر می گرفتند.

برای نمونه، در فقه گفته شده است که شراب بر دو نوع است: خمر محترم و خمر غیر‌محترم. خمر محترم به شرابی اطلاق می شود که قابلیت سرکه شدن را دارد بر‌خلاف خمر‌ غیر محترم که قابلیت تبدیل ندارد و باید دور ریخته شود.

در چند روایت پیامبر دستور به اهراق تمام شراب ها داده‌اند و فرقی بین آنچه قابلیت تبدیل به سرکه دارد و غیر آن نگذاشته اند.امام خمینی در جمع بین این دو دسته روایات می فرماید: این دستور پیامبر حکمی حکومتی است که به جهت مصلحت مهم‌تر( مبارزه با شراب خواری  در ابتدای تشریع حرمت شراب) بیان کرده اند. ( المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۲۲)

در مقابل گاهی ویژگی های مخاطبین باعث سخنی از جانب معصوم شده است که در تعارض با سایر روایات است. در روایاتی کوفه و اهلش مدح شده اند و در برخی روایات مورد نکوهش و ذم قرار گرفته اند، به نظر مى رسد که این تعارض ناظر به ادوار مختلف کوفه و مردمى است که در آن سرزمین مى زیستند.

با توجه به آنچه گذشت بخش مهمى از اسباب اختلاف حدیث، به دلیل فوت قرائن است برای آشنایی بیشتر با نظام قرائن کتاب منطق تفسیر متن استاد اکبرنژاد پیشنهاد می شود.

۲.فرایند انتقال

از منظری دیگر اسباب اختلاف احادیث مربوط به فرایند انتقال و فهم احادیث است. وجود اشتباهات و خطاها از سوي برخي از راویان و كاتبان و نسخه نویسان حدیث، موجب وقوع تعارض  در روایات شده  است. از عوامل پدید آورنده ی این نوع تعارض می توان نقل به معنا و سوء فهم راوی یا تقطیع نادرست وتصحیف،تحریف و …. را نام برد. مرحوم وحيد بهبهانى مى‌نويسد: وأيضاً ربما سَقط‍‌ مِن الرواية شئٌ‌، أو وقع تصحيفٌ‌، أو تحريفٌ‌، أو زيادة، أو تقديمٌ‌، أو تأخيرٌ، أو غيرُ ذلكَ‌ بل وقعت في كثيرٍ من أخبارنا، كما لا يخفي علي المطّلع».  آنچه واضح است بخشی از این  عوامل اقتضائات عالم ماده و طبیعت بشر است که می توانیم با جمع آوری روایات هم مضمون از منابع اصیل و توجه به نسخه های مختلف هر منبع در کنار هم، امکان کشف خطاها و اشتباهات راوی، کاتب و یا ناسخ را فراهم و تعارض به وجود آمده را رفع کنیم. در ادامه به دو نمونه از این موارد اشاره خواهیم کرد.

الف.تصحیف

تصحیف به معناى تغيير غیر عمدی در سند يا متن روايت است. مرحوم مامقانى مى‌گويد: المصحف و هو ما غٌير بعض سنده او متنه بما يشابهه او يقرب منه.  حديثِ‌ «مُصحَّف» حديثى است كه قسمتى از سند يا متن آن به‌طور سهوى به كلمه يا عبارت مشابه آن تغيير يافته باشد. چنانچه این تغییر عمدی باشد به آن تحریف گفته می‌شود.

استاد غفارى رحمه الله مى‌گويد:در خصال صدوق حديثی نقل شده است که با قرآن و عقل در تعارض است: ثَلاثَة إِنْ‌ لَمْ‌ تَظْلِمْهُمْ‌ ظَلَمُوكَ‌: السَّفِلَة وَزَوْجَتُكَ‌ وَخادِمُك؛ سه طايفه‌اند اگر به آنان ظلم نكنى، آنها در حق تو ظلم مى‌كنند: فرومايگان، همسرت و خادمت. مفهوم ظاهرى روايت اين است كه ظلم به آنها جایز است؛ در حالی که تحف العقول با يك «واو» اضافه آمده است: ثَلاثَة وَإِنْ‌ لَمْ‌ تَظْلِمْهُمْ‌ ظَلَمُوك؛ که معنا چنين مى‌شود: سه دسته هستند كه اگر ستمشان نكنى، ستمت كنند: پستها و همسرت و خادمت، يعنى از اينها توقع بيشتر نداشته باش و با آنها مدارا كن و در اين صورت به يك موعظه و دستور اخلاقى تبديل مى‌شود. حال آنكه اگر واو را برداريم يك حكم مى‌شود، يعنى مواظب خودت باش و به آنها فشار بياور. من هم به قرينۀ اين كه در كتاب من لا يحضره الفقيه حديثى ديده بودم به اين معنا كه اگر تو با اين سه طايفه انصاف بورزى آنها با تو انصاف نخواهند ورزيد، دريافتم كه همين را مى‌گويد.

ب.نقل به معنا

از دیگر اسبابی که در فرایند انتقال باعث تعارض در احادیث شده است؛ نقل به معنا می باشد. نقل به معنا این است که ناقل خبر تلاش کند محتوا را نقل کند، اما به هر دلیل نتواند عین الفاظ معصوم را انتقال دهد و به عبارت دیگر، محتوا از معصوم باشد، اما الفاظ و ساختار عبارات را خود راوی  تنظیم و بیان کند.برخی از علماء شیوع و متداول بودن این امر را در بین روات گوشزد کرده اند.آیت الله بروجردی رحمه الله علیه می فرمایند: و النقل بالمعنى كان أمرا شائعا بين الرواة. علامه مجلسی رحمه الله علیه نیز می نویسند:کسی که در اخبار تحقیق و تتبع داشته باشد، تردیدی در نقل به معنای روایات نمی کند.

نقل به معنا از ناحيۀ ائمّه عليهم السلام جايز شمرده شده و در كتاب كافى و بحارالانوار بابى در اين مورد آمده است. محمد بن مسلم نقل مى كند كه به امام صادق (ع) گفتم: سخنى را از شما مى‌شنوم و هنگام نقل، آن را كم و زياد مى‌كنم. فرمود: اگر مقصودت اداى معانى حديث باشد، اشكالى ندارد.(قلْتُ‌: لأَبِى عَبْدِ اللّه (ع) أَسْمَعُ الْحَدِيثَ مِنْكَ فَأَزِيدُ وَ أَنْقُصُ قَالَ‌: إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مَعَانِيَهُ فَلا بَأْسَ‌.الكافى، ج ۱، ص ۵۱)

با اينكه نقل به معنا عامل مهمى براى حفظ‍‌ بخش وسيعى از ميراث روايى می باشد ولى در عين حال در برخى از موارد ناقل نتوانسته آن ظرافت‌هاى كلام امام عليه السلام را انتقال دهد و اين امر باعث شده كه اجمال و بلكه تعارض و تغییر در مقصود امام بوجود بيايد.مرحوم وحيد بهبهانى مى‌نويسد: «وأيضاً كثيراً مّا كانَ‌ الرواة ينقُلُونَ‌ بالمعني، فلعلَّ‌ في النقلِ‌ بالمعني يَتَحقَّقُ‌ التفاوتُ‌».

در روایت است که راوی از حضرت می پرسد، مردی است که زنی را گرفته و هنوز با او دخول نکرده و قبل از آن شوهرش از دنیا رفته است. آیا مهر او تمام است یا نصف؟ امام علیه السلام می فرماید: باید تمام مهر را داد و فقط طلاق قبل از دخول است که موجب نصف شدن مهر می شود. راوی می گوید: از شما نقل شده است که موت نیز موجب نصف شدن مهر است. امام علیه السلام فرمود: از من اشتباه نقل کرده اند.

این روایت نشان می دهد که راوی با نقل به معنای اشتباه باعث شده است که در نگاه دیگران تناقضی در کلام معصومین مشاهده شود و مراد و مطلوب امام کاملا دگرگون شود.

 یا دو روايت از سعيد اعرج در يك مضمون نقل شده است؛ در حالى كه يكى از آن دو با برخى مسلمات سازگار نيست. طبق  نقل اول اگر موش یا سگی وارد روغن شده و زنده از آن بيرون آيد، خوردن آن روغن حلال است: عَنْ‌ عَلِىِّ‌ بْنِ‌ النُّعْمَانِ‌ عَنْ‌ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ (ع) عَنِ‌ الْفَأْرَةِ‌ وَ الْكَلْبِ‌ يَقَعُ‌ فِى السَّمْنِ‌ وَ الزَّيْتِ‌ ثُمَّ‌ يَخْرُجُ‌ مِنْهُ‌ حَيّاً فَقَالَ‌ لَا بَأْسَ‌ بِأَكْلِهِ‌.

چون پذيرش اين روايت دشوار است با بررسی احادیث به روایتی بر می خوریم که عینا همانند روایت اول است با این تفاوت که در آن لفظ «سگ» نیامده است با توجه به این روایت می توانیم روایت اول را حمل بر نقل اشتباه ناقل یا مستنسخ کنیم:عَنْ‌ عَلِىِّ‌ بْنِ‌ النُّعْمَانِ‌ عَنْ‌ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ (ع) عَنِ‌ الْفَأْرَةِ‌ تَقَعُ‌ فِى السَّمْنِ‌ وَ الزَّيْتِ‌ ثُمَّ‌ تُخْرَجُ‌ مِنْهُ‌ حَيّاً فَقَالَ‌ لَا بَأْسَ‌ بِأَكْلِهِ‌.

۳.فضای صدور احادیث

بی توجهی به منشأ صدور احادیث از دیگر عوامل و اسباب اختلاف در احادیث می باشد. توجه به منشأ و فضاي صدور احادیث يكى از قرائن قابل تحليل در فهم حديث محسوب می شود و ذیل مبحث قرائن قرار می گیرد اما به جهت اهمیت مسئله به صورت جداگانه به آن خواهیم پرداخت تا میزان راهگشایی آن را در رفع تعارض احادیث نشان دهیم. همانطور که معصوم در پاسخ به دو حدیث مختلف که یکی در«فرار از طاعون» و دیگری «عدم فرار از طاعون» وارد شده است، به سبب صدور آن اشاره نموده و به رفع اختلاف آن دو می پردازد.)معاني الاخبار، ص ۲۵۴)

حدیث و روایت که به گفتار و فعل و تقریر معصومان اطلاق می شود، حقیقتی در قید «زمان و مکان» و محصور و محفوف به«اسباب مختلفه» است. هر حديث برای یک نيازى و در پاسخ پرسشى و در مقام تبيين حقيقتى و گاه براى وضعيت ويژه‌اى صادر شده است. حديث نيز چون آيات قرآن و البته مانند هر كلامى، سبب صدور دارد كه دانستنش براى فهم بهتر روایات،سودمند است.

شهيد سيّد محمدباقر صدر،يكى از آفت‌هاى اجتهاد در نصوص دينى را «تجريد الدليل الشرعى من ظروفه و شروطه» دانسته و آن را در دو قسمت توضيح داده،و در بخشى فرموده است: اگر امرى در عهد تشريع جايز دانسته شد،پژوهشگر بايد تمام آنچه را در اين تجويز مى‌توانسته دخالت داشته باشد،منظور كند؛ وگرنه تعميم حكم با منظورنكردن شرايط‍‌ خارجىِ‌ آن زمان،امرى خطا خواهد بود.

الف.زمان و مکان

از مهم ترین عواملی که در بحث فضای صدور احادیث باید به آن توجه شود آن است که برخی از اوامر و نواهی معصومین علیهم اسلام نسبت به ظرف زمانی و مکانی خاصی بیان گردیده است که توجه نداشتن به آن تعارض احادیث را در پی خواهد داشت.

شهید مطهری می گوید: على هذا يكى از طرق حل تعارضاتى كه در سيرتهاى مختلف است، به اصطلاح حل عرفى و جمع عرفى است كه از راه اختلاف مقتضيات زمان است. حتى در حل تعارضات قولى نيز اين طريق را مى‏توان به كار برد گو اينكه فقهاى ما توجه نكرده‏اند

در مورد دو روایت: « ثمن العذرة من السحت» و «لاباس ببیع العذرة» که با هم در تعارضند، برای رفع تعارض وجوهی ذکر شده که یکی از آنها که علامه مجلسی اختیار کرده است، این است که خبر جواز بیع حمل شود بر مکانی که عذره دارای منفعت محلله ی عقلایی است و خبر منع بیع بر جایی حمل شود که در آن، عذره دارای منفعت محلله ی عقلایی نیست.

ب.تقیه

فضای خفقان آلود دوران بنی امیه و بنی عباس گاه موجب تهدید جدی شیعیان می گشت.این تهدید، سبب می شد که امامان علیهم السلام برای حفظ اساس تشیع و جان و مال شیعیان به گونه ایی سخن بگویند که با احادیث اصلی و واقعی، متعارض بودند.این گروه از روایات که به عنوان روایات تقیه ایی شناخته می شوند، مربوط به دوره و زمان خاص هستند و شمول و فراگیری ندارند. فهم و شناخت این گونه احادیث در گرو فهم و شناسایی فضای صدور احادیث می باشد یعنی وقتی می خواهیم روایتی را حمل بر تقیه کنیم باید نسبت  به اوضاع و احوال سیاسی و جو فقهی شهر محل زندگی امام یا شهرهای مهم آن عصر شناخت داشته باشیم  و بعد ببینیم که آیا جای تقیه وجود داشته است تا دست آخر یک روایت را حمل بر تقیه کنیم نه با دیدن یک کتاب متاخر از اهل سنت روایتی را حمل بر تقیه کنیم.

 برای مثال شیخ طوسی در استبصار ج ۱، ص۶۶ برای حل تعارض روایتی که دلالت بر شستن پا در وضو دارد، می نگارد: این خبر از آنجا که موافق عامه است، نمی تواند در مقابل روایات وجوب مسح قرار بگیرد و از باب تقیه صادر شده است؛ زیرا اولا مسح بر رجلین، یکی از مسائل بسیار روشن در مذهب امامیه است که جای شکی در آن نیست ثانیا راویان این حدیث همه عامی هستند بدین جهت معلوم می شود که از باب تقیه صادر شده است.

شهيد اول (ره) بر اين باور است كه جعل حديث كمترين تأثير را در اختلاف روايات شيعه داشته و مشكل اصلى و نخست، تقيه و سپس فوت قرائن و… است.  صاحب حدائق (ره) نيز اين سخن شهيد را مطابق حقيقت مى‌داند.

اما نمونه های یافت شده تقیه، محدودیت آن را نشان می دهند. با بررسی تاریخ حدیث، می توان چند حدیث تقیه ای در فقه و احکام جزئی و یا اموری مانند منزلت سیاسی و برخی کمالات ائمّه(ع) یافت؛ امّا برای تقیه در اندیشه های کلامی و عقاید اصلی، نمونه های فراوانی در دسترس نیستند و چنین حدیثی، در بخش اخلاق و مواعظ، تقریباً نایاب است.گفتنی است تعداد احادیث فقهی تقیه ای نیز، چندان زیاد نیست. شیخ طوسی، در میان حدود ۱۴ هزار روایتی که در تهذیب الأحکام آورده، تنها حدود دویست روایت و یا گروه حدیثی را تقیه ای می داند که برخی از آنها هم، احتمالی است، نه حتمی. شیخ حرّ عاملی نیز در میان بیش از ۳۵ هزار روایت وسائل الشیعة، تنها حدود چهارصد روایت را تقیه ای خوانده است و فقط شیخ یوسف بحرانی در الحدائق الناضرة، تعداد آنها را تا نهصد روایت، رسانده است. البته مبنای نظری محدث بحرانی در تقیه، با دیگر فقیهان شیعه، تفاوت دارد. ایشان، مشابهت حدیث با آرای فقیهان اهل سنّت را برای تقیه ای خواندن آن، کافی می داند.(نقش تقیه در استنباط، ص ۲۴۷ ، ۲۵۱ و ۲۵۲)

ج.قضیه فی واقعه

از عنوان های فقهی که فقها به ویژه پسینیان در بسیاری از باب های فقه برای رفع تعارض احادیث به کار گرفته اند قضیه فی واقعه است. از قضیه فی واقعه به قضیه خارجیه یا قضیه جزئیه هم نام برده می شود. با آنکه نمونه های این مسئله را می توان ذیل عناوین قبلی که مطرح کردیم قرار داد اما به دلیل شیوع و استفاده فقها به آن می پردازیم.

قضیه خارجیه یا قضیة فی واقعة یعنی مختص دانستن یک آموزه یا دستور به مخاطب، موقعیت یا شرایط خاص فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … به عبارت دیگر قضایایی که مربوط به افراد موجود در خارج هستند مثل این که پیامبر در یک جنگ خاصی فرمودند که این اسرا را آزاد کنید؛ این یک قضیه ی خارجیه است، که در مقابل آن قضیه حقیقیه قرار دارد که به معنای حجت بودن آن آموزه برای دیگر مخاطبان و حتی غایبان یا دیگر احوال و شرایط است مثلا اگر شارع می فرماید حرمت علیکم المیتة و الدم و… مربوط به میته و دم و خمر زمان شارع نیست بلکه هر چه تا آخر الزمان بیاید و صدق خمر بر آن بکند حرام است چون اختصاص به افراد خاصی ندارد. از همین جا روشن می شود که تشخیص و تفکیک این دو، به شناخت فضای صدور روایات گره خورده است.

مثلا از برخی روایات خضاب استحباب فهم می شود از برخی عدم استحباب. از امیر المؤمنین پرسیدند پیامبر به خضاب دعوت می کرد و خودش هم استفاده می کرد ولی شما دعوت نمی کنید خودتان هم استفاده نمی کنید؟ حضرت فرمودند این که پیامبر دعوت کردند به خضاب قضیة خارجیه بوده است، چون می خواستند دشمن طمع نکند و پیری مسلمانان معلوم نباشد ولی دیگر آن مطلب وجود ندارد.

یا در مثال دیگر معاویه بن عمار می گوید به امام صادق عرض کردم: آیا در مسافرت قضای نافله های نماز ظهر و عصر را در شب بخوانم؟ حضرت فرمودند: بخوان. سپس همین سوال را اسماعیل بن جابر پرسید و حضرت فرمودند: خیر. اسماعیل از حضرت پرسید: به معاویه فرمودید بخوان. حضرت فرمودند: او طاقت و تحمل این عبادت اضافه را دارد و تو نداری. با توجه به دیگر روایات این باب که در آنها به استحباب نداشتن قضای نوافل روز در شب برای مسافر تصریح شده است به نظر می رسد این روایت قضیه خارجیه ای است که امام با شناخت و توجه به حال معاویه بن عمار بیان کرده اند. شیخ طوسی در توجیه روایت به این موضوع اشاره دارد.(تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۶)

در پایان توجه به این نکته را ضروری می دانم که رفع تعارض با حمل بر عناوینی که مطرح شد وقتی صحیح است که شاهدی بر این حمل و جمع وجود داشته باشد در غیر اینصورت تبرعی محسوب می شود.

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)