اجتهاد سی ساله دست کمی از اجتهاد سه ساله ندارد
چند روز پیش مصاحبه یکی از فضلای حوزه را مطالعه کردم. ایشان گفته بود: “اجتهاد در سه سال خیالبافی است” نه تنها با این جمله مشکلی نداشتم که عمیقاً به آن باورمندم. کسی که این حرف را میزند -و البته بنده نمیشناسم- به احتمال زیاد مقصود خاصی دارد مثل اینکه پس از اتمام سطوح، آن هم برای طلبههای مستعد و توانا، آن هم با فرض سخت کوشی و کاستن از ایام تعطیلی سال و کار شبانه روزی و امثال آن، اگر این باشد حرف بیراهی نیست.
از برخی از اعاظم نقل شده است که اگر در سه سال اول درس خارج، آثار اجتهاد در کسی پیدا شد که شد وگرنه باید راهش را عوض کند و به درد این کار نمیخورد! بزرگانی که اغلب ما بین ۲۰-۲۵ سالگی به اجتهاد رسیدهاند، لابد همین طور بوده است.
از همان بزرگواری که “اجتهاد در سه سال” را خیالبافی دانسته باید پرسید شما خودتان چند سال درس خارج خواندید و احساس کردید میتوانید مسائل فقه فردی مثل طهارت و صلاة و صوم را حل و فصل کنید؟! با این حساب مقصود کسی که اجتهاد را سه ساله دانسته به ظن قریب به یقین این نیست که از روز اول ورود به طلبگی سه ساله میشود فقیه شد. مقصود این است که اگر طلبهای ادبیاتش را خوب بخواند و سطوح را با دقت و پشت کار تمام کند و به نظریات شیخ مسلط بشود، علی القاعده اگر سه سال زیر نظر یک استاد توانمند و دلسوز کار کند، باید بتواند به اجتهاد متجزی دست یابد. با این حساب، مقصود این است که اجتهاد در حدود ۱۰ سال مقدور است نه سه سال و سه سال مربوط به درس خارج است نه همه دوره آموزشی. اگر مقصود مدعی این باشد که این حرف مقبول و شایع میان بزرگان است.
باید از فاضل حوزوی محترم سوال کنیم؛ اینکه شما میگویید “اجتهاد سی سال وقت لازم دارد” بر اساس کدام مبنا و دلیل عقلی و عقلایی یا نقلی این مطلب را میگویید؟ در این راستا نکاتی را لازم است بیان کنم؛
۱.خدای متعال به سهولت در بیان قرآن فخر میفروشد و از آن به عنوان امتنان بر بندگان یاد میکند و آن را لازمه هدایت و مقدمه آن میشمارد؛
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (قمر،۱۷)، كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (بقره،۱۸۷)، وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ (۱۹۲)…بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ (شعراء،۱۹۵)
۲.حضرات اهل بیت(ع) به اندازه ای ساده گو بودند که اجازه نقل به معنای سخنان خود را میدادند و روشن است که اگر ایشان در بند دقتهای کذایی بودند، نباید همچو اجازهای را میدادند.
حال سؤال این است؛ با وجود اینکه هم خدای متعال و هم اولیای او کوشیدهاند تا دین را به زبان مردم و ساده و بیآلایش بیان کنند و فهم و تفقه آن را آسان گردانند، چرا امروز حوزه ما به جایی برسد که امثال شما بگویید ۳۰ سال وقت لازم است تا آدم بفهمد وضوی مد نظر شارع چه بوده است؟
بله بنده متوجه گذشت زمان و فوت قرائن هستم و از تعارض صوری و حقیقی أدله خبر دارم و از ضرورت توجه به عام و خاص و مطلق و مقید و غیره غافل نیستم. اما توجه دارید که ۳۰ سال یعنی همه عمر مفید یک انسان که باید صرف کسب قوه اجتهاد شود یعنی چه؟ چرا شما در روش اجتهادتان تردید نمیکنید و چرا از خود نمیپرسید شاید روش ما غلط است که فهم دین را تا این اندازه گرفتار اعوجاج کرده است؟
بله اصولی که عمر طلبه را درگیر لاطائلات بکند و از استصحاب شرایع و عقاید سخن بگوید و از اقسام استصحاب کلی داد سخن سر دهد و از حقیقت وضع و اقسام آن عمر طلبه را لبریز سازد و با ده ها مسأله بیفایده یا کم اهمیت زندگی او را پر کند، طبیعی است که سی سال برای اجتهاد وقت بخواهد.
کسی که خارج اصولش بیش از ۲۰ سال طول بکشد باید هم از این حرفها بزند. اصولی که از شیخ انصاری(ره) به یادگار مانده و هنر خود را در احتمال سازی شبه فلسفی آن هم در متون دینی میداند و برای امثال “لا سهو فی السهو” ۱۸ احتمال میسازد و برای خبر واحد ده ها احتمال و بحث بیفایده میتراشد، نباید انتظاری بیش از این داشت؟
وقتی شما بدیهیترین مسائل زندگی مردم مانند حجیت خبر ثقه را به مشکوکترین مسائل قابل تصور بدل میکنید، سی سال هم کم است باید ۶۰ سال وقت لازم بدانید.
بنده هم به ایشان و هم به همه خوانندگان این سطور توصیه میکنم “بسته جامع اجتهادی” را مطالعه کنید و ببینید که آقایان به خاطر اشتغال “بما لایعنی” از چه مسائل ضروری باز ماندهاند و به جای دقت در روشهای حل مسأله، گرفتار چه روشهای غلطی در حل مسائل شدهاند و مسائل عقلایی را تعبدی و مسائل تعبدی را عقلایی بحث کردهاند!