منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / اطلاع رسانی / اخبار / آیین رونمایی از نرم افزار همراه فقاهت
در موسسه فقاهت و تمدن اسلامی برگزار شد

آیین رونمایی از نرم افزار همراه فقاهت

سخنان استاد اکبرنژاد در آیین رونمایی از «نرم‌افزار همراه فقاهت» که عصر دوشنبه ۸ آذر ۱۴۰۰ در سالن اجتماعات مؤسسه «فقاهت و تمدن اسلامی» برگزار شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و خیرمقدم دارم خدمت برادران بزرگواری که در خدمت شان هستیم. آن شا الله که این قبیل تلاش ها و تقلا ها در عصر غیبت و آخرالزمان مرضی پروردگار متعال و ولی ایشان حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده باشد.

در رابطه با نرم افزار توضیحات کافی داده شد و وظیفه است که از همه عزیزانی که در این رابطه مجاهدت کردند چون واقعا تلاش های زیادی را می خواست تا یک کار خوب و با سلیقه از آب دربیاید، عزیزانی که با کارهای نرم افزاری آشنا هستند می‌دانند، اپلیکیشن های آماده و ضعیف تهیه کردنش سخت نیست اما تهیه کردن یک اپلیکیشنی که واقعا خدمات خوبی بدهد و کاربر را خسته نکند و کاربر لذت ببرد  و برای استفاده از آن جامع و کامل باشد، کار بسیار دشواری است که شاید دقیقا زمانش خاطرم نیست ولی شاید از یک سال پیش دوستان ما درگیر این مسئله بودند و بحمدالله کار خوب و شکیلی ارائه شد. من به مناسبت اینکه روز تحول حوزه هم هست در واقع سالگرد آن روزی که رهبری با اساتید حوزه قم دیدار داشتند. من در رابطه با تحول میخواهم صحبت بکنم و از یک زاویه ای میخواهم به مسئله نگاه بکنم در رابطه با تحول که شاید کمتر از آن منظر به این مسئله نگاه شده است. آن منظر این است که به گمان من اگر بخواهیم یک محور، یک ریشه، یک اهرم برای تحول معرفی بکنیم که کاملا کاربردی و استراتژیک هم باشد، و بشود بر اساس آن برنامه ریزی کرد، من هرچه فکر کردم بهتر از این به ذهنم نرسیده است که بگوییم، اگر حوزه به سوی مردم برگردد، متحول می‌شود. در یک کلام، و منشاء عدم تحول، منشأ رکود و سکونی که در حوزه شاهدش هستیم، جدا شدن و فاصله گرفتن از مردم است، یعنی علما و حوزه های علمیه، اندیشمندان، نویسندگان چون اینها از مرم فاصله گرفتن، همین فاصله کردن باعث شده است که گرفتار رکود بشوند، گرفتار جمود بشوند.

من برای اینکه مطلب را تحلیل بکنم، اجازه بدهید اصلا استدلال هایش را کنار بگذارم و از یک واقعیت تاریخی برایتان شاهدهایی را بیاورم. اگر برگردید تاریخ شیعه را از عصر غیبت را با هم یک دوره ای بکنیم، نگاه بکنید، فاخرترین آثار شیعی، در هر زمینه‌ای که شما تصورش را بکنید، آثاری هستند که با دغدغه‌های مردمی نوشته شدند. در حدیث شیعه بهتر از کتاب ها و آثار مرحوم کلینی و مرحوم صدوق که دربین شیعه سراغ ندارید؟ مرحوم کلینی در مقدمه کتابش چه میگوید؟ نمی گوید حالا یگ بار احادیث شیعه را از راست به چپ جمع کردند، گفتم حالا یک بار از چپ به راست جمع بکنم خوب است. نه دقیقا انگیزه اش را بیان میکند، می گوید یکی از برادران شیعه من، یک برادر نوعی آمده پیش من و می‌گوید من گرفتار و متحیرم در جمع بندی روایات. اینهمه روایت داریم، من نمی توانم این ها را درست تحلیل کنم، تعارضات را برطرف کنم، مورد تقیه و غیرش را تحلیل بکنم و ترجیحاتش را درست تحلیل بکنم، ایشان می‌فرمایند من با این انگیزه نشستم و مثلا بیست سال عمرم را گذاشتم پای این کتاب تا باری از دوش جامعه بردارم. چون واقعا کار سختی است، در عصر غیبت حدیث را فهمیدن و درست جمع بندی کردن فقاهت نیاز دارد. ایشان می‌فرمایند که من چون این مسئله را دیدم، این بار بر زمین مانده را دیدم آمدم این کار را بکنم و شما می‌بینید که خدا به کاری برکت داد و این شد فاخرترین اثر شیعه. تک تک کتاب های فقهی مرحوم صدوق را که الان ما به آنها قسم می خوریم، افتخار میکنیم به این کتاب ها و با طیب نفس به این کتاب ها مراجعه می کنیم، شما مقدمه این کتاب ها را یکی یکی نگاه بکنید.

ایشان وقتی می‌خواهد مقنع را بنویسد می گوید من میخواهم یک کتاب مختصر ی را بنویسم که کسی که طالب احکام دین است خیلی راحت‌تر در جیبش بگذارد و با خودش ببرد. وقتی می‌خواهد من لایحضر الفقیه را بنویسد که حتی اسناد را حذف بکند، می گوید من به اقتباس از من لایحضره الطبیب رازی دارم این را می نویسم. چون دیدم مردم نیاز دارند و اگر من بخواهم مبسوط به بحث ها بپردازم، اسناد بیاورم و چه چه، این ثقیل میشود بر کسانی که می خواهند به این کتاب مراجعه کنند، برای اینکه این جمع و جور شود من اسناد را حذف میکنم و در مقدمه می‌فرماید من احادیث را می آورم که بین من خدا حجت است یعنی از نظر من تقیه نیست و ترجیح دارد. اسم کتابهایی که از آنها دارد که احادیث را نقل میکند ذکر می‌کند، که خیال شما راحت باشد، روی اینها کار فنی شده است ولی من دارم مراعات مخاطب را می کنم و این الان یکی از بهترین کتاب های حدیثی شما می‌شود.

کمال الدین و تمام النعمه را ببینید ایشان در مقدمه چه ذکر میکند؟ می‌فرماید که وقتی آمدم مشهد در نیشابور دیدم که مردم در رابطه با حضرت ولیعصر دچار شبهه شده اند، حتی دیدم بزرگان هم گرفتار سوالاتی شده اند، آنجا بود که انگیزه پیدا کردم و بعد نقل میکند کم حضرت ولیعصر را در خواب دیدم که حضرت از من خواست که این کار را بکنم. می‌بینید که یکی از بهترین کتابها در رابطه با حضرت ولیعصر، این کتاب که نوشته شد.

ببینید وقتی نگاه می‌کنید، بیایید شیخ طوسی را مثال بزنیم، سید مرتضی را ببینید، ناصریات سید مرتضی چیست؟ یعنی نگاه می کنید سید مرتضی میگوید مثلا می‌گوید دیدم مسئله های پیش آمده، اهل سنت شبهه هایی مطرح کردند، شیخ طوسی به صورت بیّن و واضح در کتاب خودشان تهذیب الاحکام ذکر میکند که انگیزه من از نگارش این کتاب حدیثی این است که دیدم به خاطر اختلافات حدیثی که در کتب حدیثی ما هست، در اساس تشیع تردید کردند و گفتند که اگر اینها حق بودند که نباید اینقدر اختلاف در روایاتشان باشد پس معلوم است که یک عده کذاب دور هم نشستند و این احادیث را درست کردند و همین کذاب ها ولایت علی را در آوردند بعد ائمه و غیبت را ساختند، یعنی اختلاف حدیث ضربه زده بود به اصل تشیع و ایشان آنجا ذکر می کند که یکی از بزرگان به خاطر شبهه از تشیع برگشت. و می گوید من برای اینکه نشان بدهم که این تصوری که شما دارید که روایات متعارض اند، کذب در آن زیاد است، نشان بدهم که این برای نفهمیدن شماست اگر درست بفهمید اینها عمدتا با هم معارضه ندارند.

یعنی یک انگیزه عینی در متن جامعه یک مسئله ایجاد شده است و این انگیزه شده است که این اندیشمند و محدث و فقیه بنام شیعی قلم بردارد، این خیلی مهم است. الان مثلا یک بزرگواری یک دور اصول مینویسد، شما بپرسید انگیزه اینکه دارید اصول می‌نویسید با وجود اینکه هزار دوره از این اصول نوشته شده و در دسترس است، کدام کار بر زمین مانده است؟ یعنی چیزی که انگیزه شد برای تو این بود که در متن جامعه خودت بار بر زمین مانده دیدی؟ کار انجام نشده دیدی و این انگیزه شد، خواب را از تو گرفت، چشمانت را بی تاب کرد و قلم تو را به کار انداخت که بیایی برای این مطلب بنویسی؟ یا نه همه نوشتن بالاخره من هم می‌خواهم آراء خودم را ثبت کنم، همین است انگیزه.

ببینید شیخ طوسی ره کتاب حدیثی اش که جزو مفاخر شیعه است با این انگیزه مینویسد. نگاه کنید مبسوطش را با چه انگیزه ای مینویسد، می‌فرماید چون ما شیعه که در اقلیت هستیم و این حوزه اهل سنت هست که سراسر دنیای اسلام را فراگرفته، اینها ما را تخریب می‌کنند، میگویند چون شما اجتهاد ندارید، قیاس ندارید، استحسان ندارید، روش اصولی ما را ندارید، بنابراین شما صم بکم هستید، چهارتا حدیث از ائمه تان نقل می‌کنید و دیگر نمی‌توانید پویا باشید و استنباط کنید و مسائل جدید را یک خورده اگر سوالی پیش آمد که با لفظ سوال سائل از امام متفاوت بود نمیتوانید جواب دهید، این ضعف سیستم فکری شماست. ایشان می‌فرماید من مبسوط را نوشتم که دقیقا نشان دهم که ما با متدی که از اهل بیت گرفتیم میتوانیم به سوالات نو پیدا هم جواب دهیم. این میشود مبسوط که در طول تاریخ ماندگار میشود. یک انگیزه عینی و دیده اجتماعی باعث شده این آدم این کتاب را بنویسد.

شما دقت کنید در این چند مثال، آنهایی که فقه شیعه را درآن مقطع متحول کردند یعنی آن مقطع حساسی که اولین مکتب فقهی شیعه دارد شکل می‌گیرد. بهترین کتب حدیثی شیعه در آن مقطع شکل گرفته است و وقتی ریشه یابی می کنید می‌بینید همه به یک جا می‌رسد. علمای آن مکتب کاملا تمرکزشان این است که امروز جامعه من چه چیزی نیاز دارد؟ و برای همین است که در آن مقطع، شیعه سربلند است، شیعه یک تحول را تجربه می‌کند. شیعه تو سری خور نیست، حتی اصول وقتی مینویسد، شما مقدمه ذریعه و عدّه را ببینید، هر دو بزرگوار تصریح می کنند که ما در قبال اصول اهل سنت میخواهیم، اصول بنویسیم که آثار شیعه را به رخ بکشیم، نظر شیعه را روشن بکنیم. و اینها هویت میدهد در آن مقطع به شیعه و شیعه را به عنوان یک حوزه مستقل، یک سازوکار فکری، نه ارتکاز، یک سازوکار مدون فکری نشان می‌دهد.یعنی یک تحول اساسی است، واقعا از نظر تاریخی اگر نگاه کنید آن مقطع یک مقطعی است که جزو فاخرترین مقاطع تاریخی علمی شیعه است. و ریشه این تحولات برای چیست؟

فرض کنید اگر مثلا شیخ صدوق و سیدمرتضی و شیخ طوسی و دیگران، مثل امروز ما می‌خواستند عمل کنند، میخواستند تکرار مکررات بکنند، ما شاهد این تحولات بودیم در آن مقطع؟! منشأ تحول همین است. در هر مقطع تاریخی شما ببینید این اتفاق افتاده است شاهد یک تحولید. مسئله ای که امروز ما را اذیت می کند و باید هم درگیرمان بکند، همین است. ببینید من حرف پیچیده ای نمی‌گویم، حذف من این است که آیا سوال، من از وجدان های پاک این سوال را می‌پرسم، آیا امروز، در این حوزه، از مرجع تقلید بگیرید تا اساتید سطوح عالی، اساتید میانی تا طلبه هایش، چقدر ما مردمی هستیم؟! چقدر با متن جامعه مانوس هستیم، با مردم میشینیم، با مردم حرف می‌زنیم، با افکار مردم و دغدغه‌های مردم آشنا هستیم؟ و چقدر اینها برای ما اولویت دارد؟ یعنی من وقتی به عنوان یک عالم شیعه میخواهم یک مطلبی بنویسم، کتاب میخواد فقهی باشد، میخواد کلامی باشد، میخواد فلسفی باشد، تاریخی باشد، هرچه میخواهد باشد مهم نیست، مهم این است که آیا آن چیزی که برای من انگیزه کار می‌شود، یک ضعفی که ب ای دین و مردم و جامعه دیدم، یا نه، گرفتار یک عادت و یک تسلسل شده‌ام در گذشته خودم. و دارم روی آن ریل حرکت می‌کنم نه اینکه کار جدیدی می خواهم بکنم.

سلام و درود خدا بر علمای سلف ما که در مقطع خودشان، مواجهه شان با اهل سنت بود. اهل سنت حاکمیت فیزیکی داشتند، حاکمیت علمی داشتند، کثرت جمعیت داشتند، اینها در این فضا خودشان را نباختند، تلاش کردند، هویت دادند به شیعه، انسجام فکری دادند، شیعه را به عنوان یک تفکر مطرح کردند. ما به برکت مجاهدت های آنها خیلی وقت است از مواجهه با اهل سنت رد شدیم.

ما الان از دویست سال قبل حداقل وارد یک جنگ نابرابر دیگری شدیم. وارد یک جبهه و یک سنگر دیگری شدیم و آن هم مدرنیته است. الان طرف مقابل من اهل سنت نیستند، دنیای کفر است. اینکه در روایت است که هرچه به غیبت نزدیک شوید اشتدت التقیه بعضی فکر میکنند شدت تقیه از اهل سنت است. در قرآن دوبار تقیه آمده است، یکی مومن ال فرعون است و یکی تقیه عمار بوده این دو در قرآن آمده و هر دو از کفر بوده. این اشتباه است که فکر میکنیم که، یعنی میخواهد از اهل سنت تقیه تون بیشتر شده خب ما الان میگوییم تقیه ما از اهل سنت کمتر شده است. نه این تقیه که افزایش پیدا می‌کند، تقیه از کفر است، چنان سیطره پیدا می‌کند که تو طب اسلامی و اقتصادی اسلامی را منکر می‌شوید. نظامات تربیتی اش و نظامات روانشناختی چنان مسلط میشود که دیگر می‌ترسی حدیث پیغمبرت را در جامعه با صدای بلند بگویی که با این مبانی مخالف است. این تقیه ای که الان زندگی ما و مشی و سبک و ابزار و تعاملات ما را متحول کرده و خیلی وقت ها نمی‌توانیم در برابرش مقاومت کنیم، یعنی همان تقیه.

سوال این است وقتی جبهه عوض شده است از دویست سال پیش که مکاتب علمی داشت درست میشد، از دویست سال پیش که آمدند و کشورهای اسلامی را مستعمره کردند و افکار و اندیشه ها و نظامات اقتصادی و سیاسی ما را متحول کردند، عالمان ما مثل شیخ طوسی می اندیشیدند؟ یعنی مثلاً شما دویست سال قبل را برگردید، من خواهش میکنم کاملا منصفانه، رها، آزاد برگردید به اطلاعات تاریخی خودتان، یک دوره را با هم مرور کردیم. شما نگاه میکنید و می‌بینید که واقعا در مقدمه کتاب هایشان نوشته اند برای چه دارم این کار را می کنند. آیا از دویست سال گذشته ما قبلش را فاکتور میگیریم ، از دویست سال گذشته، از همین اول دویست سال گدشته، بیایید مرور بکنیم چندتا فقه و متکلم و فیلسوف شیعه را پیدا میکنید که بگوید من این کتاب فقهی را که دارم می‌نویسم به خاطر اینکه مثلا میبینم در دنیای غرب، بحثی است به نام بانک ربوی میخواهد درست بشود، و من در برابر آن میخواهم یک فکری تولید بکنم، من برای او دارم این را می‌نویسم. بگوید که مثلا من دارم میبینم یک تعریف جدیدی از جامعه انسان، روابط انسانی به اسم جامعه شناسی دارد شکل می‌گیرد و اینها دارد وارد جامعه ما میشود، کتابهایشان دارد چاپ میشود و این انگیزه شد که من بنشینم روی این موضوع بیندیشیم که تعریف اینها در دین چیست و بر اساس دید، نظامی را طراحی بکنم

یا مثلاً نگاه بکند آن متکلم شیعه بگوید من دارم میبینم که اینها شبهات شان عوض شده، دیگر آن شبهاتی که در کتاب های کلامی جواب میدادیم، از فلان بن فلان که قائلش مرده و نظریه اش متروک شده، آن عصر گذشته و الان شبهات متفاوت شده است. من برای اینها دارم می‌نویسم. توجه بکنید من نمیخواهم بگویم نبوده ولی بزرگان ما چند نفر سراغ دارید، شیخ انصاری اینطور بود؟ رحمه‌الله علیه. یا نه شما نگاه می‌کنید می‌بینید چه شیخ انصاری و چه من تبع ایشان، آن تکرار مکررات را کردند و در همان بحث ها غور کردند نه اینکه وارد عرصه های جدیدی بشوند، نه اینکه سنگرهای جدیدی را فتح بکنند، نه اینکه جبهه های جدیدی باز کنند به روی ما. همان مکاسب قبلی بود آنها مثلا شما نگاه کنید شهید ثانی در یک و نیم صفحه بحث معاطات را جمع کرده مرحوم شیخ انصاری در دویست صفحه جمع کرده، ۱۵۰ صفحه جمع کرده. همین بوده و الان شیخ انصاری خیلی مسائل جدید را جواب نداده فقط آنقدر بالا پایین کرده که مطلب گسترش پیدا کرده است نه اینکه مسئله های مفصل ترب را مطرح کرده نه اینکه در اینجا متعرض اقتصاد و نظامات اقتصادی شده.

و این است که شما می‌بینید که حوزه ما در این دویست سال گذشته راکد است. در این دویست سال گذشته اصلا تعریف بشر از مفهوم ولایت عوض شد. از مفهوم سیاست عوض شد، اصلا همه مفاهیم دگرگون شده اند، شما چندتا فقیه شیعه را سراغ دارید که مثلا در کتابهایی که کلامی درمورد ولایت اهل بیت صحبت می کنیم، اینها درست و ارزشش را دارد ولی کافی نبود، من الان می آیم وارد مفاهیم سیاسی میشوم و ولایت را در این فضا ببینم، اینها را در این سیستم نقد بکنم و این اگر یک اتفاق می‌افتاد ما الان حرف داشتیم برای زدن. نه اینکه یکدفعه مشروطه دهن باز کند و حوزه ما را ببلعد و علما تازه به هم بیفتند، چه در حوزه نجف چه در حوزه قم، تهران، چون مبنا نداشتیم. همین الان هم نگاه کنید در حوزه ما، چون بزرگان به موقع این بحث ها را شروع نکردند، جوان ترها وارد شدند، یکدفعه با این فضاها مواجه شدند، الان شما شاهد تغییر قرائت ها از ولایت اهل بیت علیهم السلام هستید. یکی می آید از همین آدمایی که پشت سرشان نماز می خوانیم، آدمای خوب نه مغرض و روشنفکران دگراندیش، یکی میگوید مثلا ولایت اهل بیت علیهم السلام امامت داشتند اما مشکلی نداشته که خلافت دست می دیگری باشد این را فرزند شیعی شما که فاضل و با سواد است دارد به این تئوری می‌رسد، یکی میگوید مشروعیت ولایت اهل بیت علیهم السلام به پنج بعلاوه یک منوط است. یعنی قرائت های ما حتی از آن مفاهیم هم عوض میشود، چون ما رویکرد تهاجمی نداشتیم و به موقع ورود نکردیم‌.

الان می دانید قضیه چی شده است؟ خیلی هنر داشته باشیم این است که آنها کرور کرور مسئله تولید میکنند و ما با فاصله صدساله عقب تر، ده سال عقب تر تازه میشینیم دانه دانه اینها را جواب دهیم. کار به جایی رسیده در حوزه شیعه که همچون عقبه ای دارد مثل دوره ای شیخ طوسی و سیدمرتضی و دیگران، این حوزه ای که همچون عقبه دارد به جایی رسیدیم که چهارتا کتاب در مورد فقه معاصر چاپ میشود اینها به عنوان اثر خیلی خاص دیده می‌شود اینها استثنا دیده می‌شوند. خیلی هنر کردیم مثلا چهارتا درس خارج در موضوعات جدید شروع کردیم، بماند از اینکه واقعا محتوایشان به کار می آید یا نه با همان بحث های مکاسب را می آورند به اسم رسانه دوباره مطرح می‌کنند، خبرچینی و غیبت که آنجا بوده کپی می‌کنند، اینا همان بحث را تحت عنوان رسانه مطرح می‌کنند درحالی که نفهمیده که اصلا رسانه حقیقت متفاوتی است. در آن حقیقت متفاوت اینها متفاوت معنا می‌شوند. این که اینها استثنا تصور میشود یعنی اذعان به اینکه ما از کردم فاصله گرفتیم، ما از امت فاصله گرفتیم. خدا دارد با مردم حرف میزند میگوید آقا پیغمبری از جنس خودتان، از قومیت خودتان، فرستادیم، با شماست حریص علیکم، نسبت به شما حرص و ولع دارد. عزیز علیه ما انتم شما در تام میگیرد او فریاد می‌کشد. یعنی اینقدر پیوندها نزدیک. و بعد ما را نگاه کنید، سال به سال هم با مردم ارتباط نداریم، آخ هم نمی گوییم، تازه اول طلبگی که آمده بودیم، میخواستن برای ما الگوسازی بکنند میگفتند فلان عالم بزرگ که همه میشناسید، پانزده سال درس خوانده بعد هرچه نامه آمده بوده گذاشته زیر گلیم بعد که فقیه شده بوده که نوشته بود ننه ات مرده چرا نمی آیی، چرا زن نمیگیری، بعد او گفته خداروشکر اینها را باز نکردم وگرنه فقیه نمیشدم، یعنی به ما یاد دادند که شما منزوی تر باشید بهتر است. به ما با افتخار تعریف کردند که فلان عالم بیست سال نشسته در خانه اش پاش رو تا سر کوچه هم نگذاشته تا فلان دوره فقهی را تمام کند، آن دوره فقهی به چه دردی می‌خورد؟ تو داری فقه می‌نویسی، فقه یعنی در مورد سبک زندگی انسان داری حرف می‌زنی و در خانه ات را به روی انسان می‌بندی و میشینی برای او سبک زندگی بنویسی؟ میشود همین فقهی که تکرار مکررات که داریم، بله این فقه نیاز ندارد با مردم ارتباط داشته باشید. چون منابعش مردم نیستند، اصلا مهم نیست مردم چه میکویند، ارتباط می‌گیرند با فقه آن یا نمی گیرند، منابع تو همین هاست که در کتابخانه آن هست. برای همین است که مردم با فقه نو ارتباط نمی‌گیرند‌. الان فقه در جامعه شیعی ما تبدیل شده به یک علم خشک بی روح بی خاصیت. یعنی می‌خواهند مثلا در جوان ها آنها که فرهیخته ترن، فهمیده ترن، می خواهند تخریبت کنند می‌گویند تو داری فقهی به مسئله نگاه می کنی. میخواهد نقد انقلاب اسلامی بکنند می‌گویند ما با نهج‌البلاغه انقلاب کردیم و با فقه انقلاب را اداره کردیم. یعنی می خواهند بگویند چقدر بیچاره شدیم. این فقه ماست و درحالی که فقه ما باید انعکاس نهج البلاغه می‌بود. مگر نهج البلاغه غیر از فقه است؟

بله این فقه که ما داریم غیر از نهج البلاغه و قرآن است. به تعبیر علامه طباطبایی ممکن است کسی فقیه شود و یک بار فرآن را نخوانده باشد، بنابراین من میخواهم نکته مهمل را خدمت عزیزان مطرح کنم. این حوزه اگر می‌خواهد راهش را پیدا کند باید به رسالت قرآنی خودش برگردد. قرآن انبیا را به عنوان خادمان معنوی و دنیوی مرد معرفی می کند میگوید آمده بود ای شما فداکاری بکند. دوستان دارد، خدا می‌فرماید من حسین بن علی را که دردانه عالم است، میفرستم برای شما تکه تکه بشد تا نور شود و شما هدایت شوید. من انبیا را که بهترین بندگان من هستند، شما مردم را آن قدر دوست دارم که شما راه را پیدا کنید. این را‌ قرآن دارد داد میزند این را. اگر ما به این رساله برگشتیم. اگر پذیرفتیم که باید خدمت مردم را بکنیم، باید نوکری آنها را بکنیم. اگر پذیرفتیم که باید با مردم باشیم و با آنها انس بگیریم و چیزی که انگیزه درس و تبلیغ و نوشتن و را برای من میشود دردی باشد که در جامعه است. من از آنها باید الهام بگیرم. من فکر میکنم همه مسائل حوزه ما حل خواهد شد. آن وقت میفهمیم تبلیغ و پژوهش ما چگونه باید باشد. آن وقت میفهمیم سیستم آموزشی ما چگونه باید باشد. آنوقت میفهمیم کدام کتاب به درد آموزش میخورد یا نمی خورد، کدام رشته ها باید در این موضوعات اضافه بشود یا کم بشود. آنوقت همه اینها روشن میشود. شما منشوری در برابر خودت داری و نگاه می کنی و مسیر برایت روشن می شود.

و ما از این غافل هستیم، حوزه ما امروز از این مسئله غافل است. باید به مردم برگردیم. مردم هم امروز از ما شاکی هستند، مردم الان بیشتر از گذشته می‌فهمند، دنیا دنیای ارتباطات و اطلاعات است. باید به سمت مردم برگردیم. در کنار مردم قرار بگیریم. اینها الان حس شون این است که روحانیت از مردم جدا شده است. این کسی است که مردم به صورت واضح لمسش میکنند . این برای حوزه های علمیه با تراث هزارساله خطرناک است.

ان شا الله خداوند متعال دلهای ما را به هرچه که مرضا ت خودش هست هدایت بکند، بزرگان ما را مورد هدایت و عنایت حضرت ولیعصر قرار بدهد و این قبیل تلاش ها رو که پای ملخی در برابر سلیمان از ما قبول بکند. و حضرت ولیعصر عج همه ما را دعا کند.

والسلام علیکم و رحمه‌الله.

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)