۶۰۰درس خارج از گود!! (۳)
هر طلبه ای که وارد حوزه میشود باید فقه الاحکام بخواند؛ آن هم نه یکی دو دوره، بلکه باید همینطور بخواند و بخواند و بخواند! درس خارج برود و با واحدهای زمانی ده سال همینطور ادامه دهد. هنوز نفهمیده ام که این نظام آموزشی کُشنده از کدام منطق علمی تبعیت میکند؟ مشکل امثال من این است که در کارهایی که بدون منطق شکل گرفته، جریان یافته و مستحکم گشته؛ دنبال منطق علمی هستند.
نظام آموزشی حوزه، تمامی طلبه ها را به خواندن فنیترین کتابهای اصولی، مانند کفایه و تخصصیترین کلاسهای علمی، یعنی درس خارج، وادار میسازد. اما سؤال این است که آیا این کار را بر اساس نیاز سنجی از جامعه اسلامی یا استعدادیابی از انبوه طلبهها انجام داده است؟ یا اساس آن صرفا یک عادت زشت است که ریشه در ضلالت دارد؟ آیا نیازهای جامعه اسلامی، اعم از ملت و دولت، با این درسها تامین میشوند؟ آیا اسلام فقط فقه است و درس، فقط درس خارج؟! روی کدام منطق همه باید کفایه بخوانند یا درس خارج ببینند؟ این جریان قبل از هر چیز، توهین به کفایه و درسخارج است و تحقیر آنها.
از یاد نبرید این سخنان را کسی میگوید که رشته تخصصی خودش فقه است و مدیر یک موسسه فقهی. اما این دلیل نمیشود که گرو کشی کنیم و فضای تنفس را برای سایر رشتههای اسلامی و مشاغل مورد نیاز جامعه اسلامی تنگ کنیم. تا جایی که این بیچارهها در بیرون از حوزه، در کوچه پس کوچههای صفائیه و اِرَم و سمیه و نیروگاه، با دستان خالی و بدون حامی و از سر نگرانی و دغدغه، موسسه دائر کنند و در حاشیه حوزه، آن هم در حلبی آباد علم، روزگار بگذرانند.
در آخرین فقره از این وجیزه، سوالاتی را مطرح میسازم که جوابشان را نمیدانم و میخواهم که بزرگان و یا هر کسی که پاسخشان را میداند، این حقیر را نیز از آن آگاه سازد. چرا که فتح الفتوحی در زندگی من خواهد بود!
همه شنیده ایم و باور داریم که وقتی بدعتها آشکار گردند، بر علما لازم است که علم خود را عرضه کنند؛ وگرنه نور ایمان از آنها گرفته شده، گرفتار لعن خدای متعال میگردند. همگی معتقدیم که شیعیان در عصر غیبت، یتیمهای آل محمد(ص) هستند و علمای شیعه وظیفه دارند از ایمان آنها مراقبت کنند و آنان را از دام شیاطین نجات بخشند. در سیره ی اهل بیت(ع) خوانده ایم که حضرت امیر(ع) دلیل پذیرش خلافت را عهد و پیمان خدای متعال از علماء در سکوت نکردن در برابر ظلم ظالمان دانستند. همه ایمان داریم که علمای دین مسئول دینداری مردم هستند. در این صورت سؤال این است که چرا بزرگان حوزه اهتمام جدی نسبت به این مسائل ندارند؟ چرا با علم به گرفتاریهای جامعه اسلامی و ملت شیعه، باز هم خود را درگیر آنها نمی کنند و صرفا به درس و بحثهای تکراری مشغولند؟ بدتر اینکه چرا طلبه های با انگیزه و بانشاط را نیز در همین مسائل تاریخ مصرف گذشته، مستغرق و از جامعه جدا میسازند؟ چرا به کمترین و ساده ترین اقدامات در راستای تقویت نظام اسلامی بسنده کرده اند؟
هنگامی که بزرگان حوزه در برابر خدای متعال قرار بگیرند، از این همه پرسش چگونه پاسخ خواهند گفت؟ آیا آن روز هم میتوانند پاسخهای دم دستی بیرمقی را که برای از سر باز کردن طلبهها میدهند؛ تکرار کنند؟ مثلا بگویند: تشحیذا للاذهان این مسائل را مطرح میساختیم؟! یا بالاخره اگر کسی بخواهد منبری هم شود باید کفایه را خوب خوانده باشد و دست کم ده سال درس خارج گذرانده باشد؟!
به گمان حقیر، خداوند اختصاصی ما و برای ماست. وقتی خداوند به ما می نگرد، بسیار مهربان است و حتی شرمنده ریش و عبا و قبای ما میشود! ولی وقتی به سوی مردم روی میگرداند، غضب می کند و مو را از ماست بیرون میکشد و ملاحظه هیچ چیزی را نمیکند. گاه با خود میاندیشم اگر بناست خدای متعال از سر این همه کاهلی و بیمسئولیتی ما حوزویان بگذرد، جای امید که درهای دوزخ به روی همه بندگان بسته گردد!
نویسنده: محمد تقی اکبرنژاد(مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی)
یکی از جواب ها همین الآن رسید(پیش بینی شده، بر اساس اشکال هایی که در یکی از جلسات پیش کرسی شده بود) : این متن که نوشته اید، خیلی مشکل دارد! مثلاً (جرا طلبه های با انگیزه و بانشاط...) بین «با» و «نشاط» باید فاصله باشد.
با سلام و خداقوت اینها حرف دل چند ساله ما هم است اما آنچه به جایی نرسد فریادهای ما و شماست و البته نباید ناامید بود که خداوند متعال می شنود و روزی مقلب القلوب، انقلابی در حوزه به پا می کند. الیس الصبح بقریب؟!
واقعا چه طور می خوان جواب خدا رو بدن. جواب خون شهدا؟
ما طلبه های جوان چه طور؟ آیا خداوند از ما می پذیره که توجیهات واضح البطلان این بزرگان را پذیرفته ایم؟ یا اگر قبول نداریم برای این بی تفاوتی و اقدام نکردن مان حجتی محکمه پسند داریم؟
حجتی غیر از توجیه؟؟