از هَرَس کردن اصول نهراسید!
?حضرت آیت الله علیدوست در خاتمه درس خارج اصولشان متعرض همایش «بررسی زوائد علم اصول» شدند و نکاتی را در رد وجود زوائد در این علم بیان کردند.
?این نوع تعریضها را باید به فال نیک گرفت. چرا که نشانگر عدم انفعال اساتید در برابر دیدگاههای مخالف است. دیر یا زود باید باب گفتگوهای علمی در حوزه باز شود. بنده شخصا خدمت استاد علیدوست ارادت قلبی دارم. اما از آنجا که گفتگوی علمی مغایر با ارادت قلبی نیست، به اختصار دعاوی ایشان را بررسی میکنیم.
۱⃣ایشان به حق قبول دارند که اصول فقه گرچه به صورت ارتکازی از زمان اهل بیت(ع) بوده، ولی به معنای مصطلح و مدون آن در شیعه به زمان شیخ مفید(ره) باز میگردد. از نظر آقای علیدوست، اصول فقه یکباره نوشته نشده و طرح اولیهای برای آن وجود نداشته است. بلکه علما در ضمن کار فقهی متوجه گرههایی میشدند و آنها را بررسی میکردند. اینطور شد که قواعد اصول روی هم جمع شد و گسترش پیدا کرد.
?این در حالی است که اولین کتاب اصولی شیعی یعنی «مختصر التذکره باصول الفقه» ناظر به مباحث الفاظ بوده و مباحث بسیاری را یکجا آورده است. مهمتر اینکه علم الهدی(ره) در الذریعه دو جلد هر کدام حدود ۵۰۰ صفحه وزیری! و شیخ طوسی(ره) در العده در دو جلد روی هم حدود ۸۲۰ صفحه وزیری! عمده مباحث اصول را مطرح کردند. یعنی عمده مسائل اصول به یکباره متولد شد. نه اینکه طرح قبلی نباشد و در هر قرنی دو یا سه مساله به آن اضافه شود و از عمق فقه برآید.
۲⃣از نظر ایشان علومی مثل فلسفه در اسلام متولد نشدهاند و بومی آن نیستند. گرچه بعدها بومی شدند در حالی که اصول بومی اسلام است. گویا در فرمایش ایشان از این نکته غفلت شده است که اصول به معنای مصطلح و مدون آن بومی شیعه نیست و از حوزه علمیه اهل سنت وارد حوزه شیعی شده است! اتفاقا منشاء اصلی بسیاری از مباحث زائد نیز همین است. همانطور که صاحبان ذریعه و عده در مقدمه کتابشان به این مساله تصریح میکنند و همانطور که «العده فی اصول الفقه» نام کتاب عالم سنی به نام قاضی ابو یعلی است و فهرست آن به طرز شگفت آوری با العده شیخ تطابق دارد. آیا جز این است که بزرگان ما در آن دوره تلاش کردند، با شیعی کردن اصول اهل سنت، به حوزه علمیه شیعه هویت بخشند؟!
۳⃣گفته شد عدم الوجدان دلیل العدم نیست. اگر بگردیم و ثمرهای برای مسالهای مانند مشتق یا استصحاب تعلیقی و استصحاب شرایع سابق پیدا نکنیم، نمیتوانیم ادعا کنیم که ثمری ندارد. شاید دارد و ما از آن بیخبریم!
آیا به نظر شما میان این مطلب با مطلب اول تهافت آشکاری وجود ندارد؟! اگر اصول از دل فقه برآمده است و ضرورتهای فقه علمای اصول را وادار به تولید قواعد کلی کرده، اساسا چرا ما باید دنبال ثمره باشیم؟! اگر اینطور است، آثار و ثمرات فقهی باید مثل خورشید در وسط روز بدرخشند. اینکه ما میگردیم تا فایده پیدا کنیم، نشانگر آن است که از ضرورت فقه برنخواسته است.
?گذشته از اینکه جناب آقای علیدوست باید توجه کنند که این قاعده در مسائل عقلی است. در علم اعتباری مانند اصول که بناست مسبوق به ضرورت باشد، عدم الوجدان اتفاقا بهترین دلیل بر عدم است. اگر غیر از این باشد، هر کسی حق دارد هر مسالهای را در اصول مطرح کند و بگوید: عدم الوجدان دلیل عدم نیست!
۴⃣. ایشان سخنان خود را با این طعنه به پایان بردند که برخی جاهلند و حین من الدهری را صرف فقه و اصول نکردهاند و از سر نادانی میگویند که برخی از مباحث اصول زائد است. خدمت استاد بزرگوار عرض میکنم، گیرم اکبرنژاد و امثال او جاهلند و جوان و اصول و فقه را خوب نمیشناسند، آیا امثال میرزای قمی، نراقی، شیخ عبد الکریم حائری، بروجردی، امام خمینی و بسیاری دیگر از بزرگان اصول (رحمه الله علیهم) هم از جهلشان است که تصریح به تورم و زوائد اصول میکنند؟! اینکه شیخ انصاری(ره) یا میرزای نائینی(ره) در آغاز بحث از مقدمه الواجب تصریح به بیثمر بودن آن میکنند، فقه را نشناختهاند؟!
?سرور عزیز جناب استاد علیدوست ای کاش به جای برخورد غیر عالمانه با یک همایش علمی، چند جلسه از درس بیثمر استصحاب تعلیقی را به بررسی ادله مدعیان زوائد اختصاص دهید تا یک نظریه علمی مسیر معقول خود را طی کند و فضای آزاداندیشی و نظریه پردازی که حضرتعالی به جدّ به آن باور دارید، رونق گیرد.
?آیا به نظرتان نمیرسد آنطور که باغبان برای نشو و نمای بهتر باغ و جان گرفتن آن، نیاز به هرس کردن شاخ و برگهای مزاحم دارد، اصول نیز برای رشد و تولید قواعد بسیاری که حضرتعالی هم قبول دارید باید تولید شود، نیاز به هرس کردن داشته باشد؟ پس چرا از نقد زوائد علم میهراسیم؟!
?محمد تقی اکبرنژاد، ۱۱ آبان۹۵
عدالت را در نشان دادن عکس دو استاد رعایت نکردید .استاد علیدوست حالت یک فرد شکست خورده نشان داده اید در حالی که استاداکبر نژاد خلاف اون پیروز نمایانده شده است.
با سلام در نامه ای که با عنوان جمعی از استادان سطوح عالی نوشته شده و خیلی روی عنوان «آیت الله علیدوست که اجازه داده آقای اکبر نژاد کرسی داشته باشد» تاکید شده به نظر بنده این کارها درست نیست و اینان چند نفر از شاگردان خود جناب علیدوست هستند و بنده هم برخی شان را می شناسم. بهتر است با اسم باشد این اطلاعیه و بیانیه ها و آقای اکبر نژاد هم نباید جوابشان می داد تا اسمشان معلوم نشده. بنده فقط خواننده و ناظر بودم و نه طرفدار شما هستم و نه آنها اما منطق آنان را خوب و درست ندیدم