به فال نیک میگیرم… گرچه متأسفم از اینکه…
?به فال نیک میگیرم، این را که اساتید سطح عالی حوزه برای اولین بار به جای تصمیمگیری یکسویه برای طلبهها، با آنان سخن گفتند و به شعورشان اعتماد کردند و با تبیین دیدگاههای خویش آنان را به داوری فرا خواندند.
?گرچه متاسفم از اینکه هنوز هم آنان را، واجد صلاحیت برای شنیدن حرفهای نو به نو و مقایسه با حرفهای تکراری نمیبینند! از این روست که از آنان میخواهند تا از استماع سخنان تازه و شرکت در جلسات نظریهپردازی اجتناب کنند تا مبادا منحرف شوند. آیا طلبههای سطح عالی، رسائل و مکاسب یا کفایه را میفهمند یا نمیفهمند؟ اگر نمیفهمند که بزرگترین ظلم، هم به کتاب شده است و هم به طلبه. اگر میفهمند، چرا نقد آن را نفهمند؟ آیا نقدهای بنده بر مبانی شیخ اعظم(ره) پیچیده تر از نقدهای شیخ بر علامه حلی، محقق اردبیلی و کرکی و صاحب حدائق (رحمهم الله جمیعا) است؟!
?متاسفم از اینکه در حوزهای با قدمت هزار ساله، هنوز هم مرز نظریهپردازی و نقد علمی با القاء ناامیدی و دلسردی روشن نشده است! آیا طلبهها پیش از نقدهای بنده مشتاق درس خواندن بودند و کلاسهای رسائل و مکاسب پر رونق بود و با نقدهای بنده، به سردی گرایید؟! لطفا آدرس غلط ندهید. دلسردی طلبهها را کسانی رقم زدند که به جای گوش دادن به حرف آنان، برایشان تصمیم گرفتند. برای همه ذائقهها با تفاوت استعدادها تنها یک برنامه علمی طرح کردند. به جای اینکه آنان را پژوهشگر بار آورند، از آنان گوشهایی برای شنیدن و چشمانی برای مشاهده هنرنمایی اساتیدشان ساختند. به جای بحث از مسائل اقتصادی روز آن هم در جامعهای که مشکل اصلی آن اقتصاد است از بول ابل و عذره انسان و خرء کلب و میته و دم و غیره بسط سخن دادند. برنامهای برای آینده آنان نریختند و آنها را به امان خدا رها ساختند، آن هم با دستانی خالی در جامعهای که با سرعت به پیش میرود و هر روز از او فاصله میگیرد. این است معنای مرگ و انزوا.
?به فال نیک میگیرم، این را که اساتید علاقه مند به فضای موجود حوزه، رسالت حوزه را حضور در خط مقدم دفاع از اسلام و جامعه اسلامی دانستند! زیرا پیش از این از تبلیغ در روستاها راضی میشدند و مجالس روضه برایشان آخر کار بود.
?اما متاسفم از اینکه در طول سالیان طلایی که پس از انقلاب بر این کشور شیعی گذشت، حوزه جز نظاره کردن و رهنمود دادن کاری نکرد! دانشگاهها را به حال خود رها ساخت. مدارس را با میلیونها کودک و نوجوان از دست داد و هیچ برنامهای نریخت! وا اسفاه بر این همه فرصت سوزی تاریخی! وا لهفاه بر این همه ننگ و سیاهی که با کسالت خود به نام حوزه رقم زدیم.
?به فال نیک میگیرم که این اساتید در میان این همه شخصیت مبرز در حوزه، علامه طباطبایی(ره) را به عنوان الگو برای طلبهها انتخاب کردند تا بتوانند برای طلبههای جوان امروزی انگیزهسازی نمایند. زیرا خوب میدانند که محصولات سازمانی حوزه دلی نمیبرند و طرفی نمیبندند.
?اما متاسفم از اینکه نگفتند که این شخصیتها همگی از رویه رایج در حوزهها اعراض کردند وگرنه، نه مرحوم علامه المیزان نوشته بود و نه بدایه الحکمه و نهایه الحکمه او تدریس میشد. نه مطهری(ره) آوازهای یافته بود و نه بهشتی(ره) به تنهایی یک امت گردیده بود. نه خمینی کبیر(رضوان الله علیه) پا از قم فراتر گذارده بود و نه …
?به فال نیک میگیرم، این را که اساتید علاقمند به وضع موجود حوزه برای اولین بار در حمایت از دیدگاههای تحولی مقام معظم رهبری برآمدند! و از تفسیرهای ناروا و استفادههای غیر منصفانه از تحول مطلوب ایشان دل نگران شدند!
?اما متاسفم از اینکه بازهم سخنان ایشان را در باب ضرورت عبور از شیخ انصاری(ره)[۱] و تحول در خود روش اجتهاد و فقاهت نادیده گرفتند[۲] و نگفتند که از نظر پیر مراد انقلاب، اگر روش اجتهاد متحول شود، فقه جدیدی تولید خواهد شد و فتاوای بسیاری دگرگون خواهد گردید.[۳] نگفتند که آن یگانه به شدت از وضع اسفبار حوزه پریشان حالند و آن را مشرف به موت و انزوا میبینند. ندیدند که ایشان حوزه را بسیار عقبتر از زمان میدانند که حتی به یک درصد از رسالت خود نیز عمل نکرده است![۴]
?متاسفم از این همه پیگیری! که وقتی ایشان در سال ۷۴ در فیضیه قم، داد تحول در متون را سر دادند، چرا حمایت نشدند؟ چرا سخنانشان سر دست گرفته نشد؟ چرا آن روز کسی نگران فرآموشی دیدگاههای تحولی ایشان نبود؟ اما امروز که یکی از سربازان خردهپای ایشان بلند بلند سخنان ایشان را تکرار میکند، همه نگران شدهاند!
?لیت شعری که این آقایان کی به تحول اندیشیدهاند و برای تحول چه کردهاند که امروز به تقسیم تحول به مثبت و منفی برسند! آن هم درباره کسی که از بُن دندان معتقد به دیدگاههای رهبری است و در توضیح مقصود ایشان از تحول مثبت و منفی مطلب نوشته و درسها داده است و با واژه واژه سخنان ایشان از عمق جان مانوس بوده است.
?متاسفم از این که بیّنات سخنان رهبری انکار میشود. آیا ایشان نگفتند برخی از مسائل اصول هیچ خدمتی به فقه نمیکند؟ آیا استفاده از این سخن در نشست علمی بررسی زوائد علم اصول، به دور از وجدان علمی است؟!
?به فال نیک میگیرم، که پس از سالها صدای وا اخلاقاه به گوش میرسد. مایه امید است زیرا اخلاق و تربیت در حوزه ما به انزوا کشیده شده و به دست فرآموشی سپرده شده است.
?اما متاسفم از اینکه در حوزه علمیه صراحت در بیان حقیقت، بیادبی و چاپلوسی و خودسانسوری، فضل شمرده میشود. سوال از اساتید و بزرگان جرم است و بیاخلاقی؟! آیا رهبر معظم انقلاب نفرمودند که در حوزه باید گستاخی علمی پیدا شود؟[۵] باید افراد با شهامت سخن بگویند و از تکفیر و تفسیق و هرگونه برخورد غیر عالمانه هراسی نداشته باشند؟[۶] متاسفم از اینکه به جای تن دادن به نشستهای نقد و نظر و گفتگوهای دو جانبه، شبنامه پخش میکنیم و علیه این و آن سخن پراکنی میکنیم.
?سلام و درود خدا بر شما
?محمد تقی اکبرنژاد، ۱۶ آبان۹۵
▪️پاورقی:
[۱] . محقّقِ امروز نباید به همان منطقهای که مثلاً شیخ انصاری (علیهالرّحمه) کار کرده است؛ اکتفا کند و در همان منطقهی عمیق، به طرف عمقِ بیشتر برود. این، کافی نیست. محقّق، باید آفاق جدید پیدا کند.۱۳/۹/۷۴
[۲] . فقاهت یعنی شیوهی استنباط. خودِ این هم به پیشرفت احتیاج دارد. اینکه چیز کاملی نیست؛ بلکه متکامل است. نمیشود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قلّهی فقاهت رسیدهایم و این شیوه، دیگر بهتر از این نخواهد شد. همان
[۳] . چه دلیلی دارد که فضلا و بزرگان و محقّقان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند؟ ای بسا خیلی از مسائل، مسائل دیگر را غرق خواهد کرد و خیلی از نتایج عوض خواهد شد و خیلی از روشها دگرگون میشود. روشها که عوض شد، جوابهای مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه، طور دیگری میشود. این از جمله کارهایی است که باید بشود.همان
[۴] . آنچه که باید بشود یا تا حالا نشده و میبایست میشده، یا اگر هم مال گذشته نیست، از حالا به بعد باید بشود، صد برابر آن کارهائی است که ما تا حالا در حوزه کردیم.۸/۹/۸۶
[۵] . آفاق و گسترههای جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلی دارد که بزرگان و فقها و محقّقان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضی از بزرگانِ این زمان و نزدیک به زمان ما، از لحاظ قوّت علمی و دقّت نظر، از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این اراده در حوزه راه بیفتد. باید این گستاخی و شجاعت پیدا شود و حوزه آن را بپذیرد.۱۳/۹/۷۴
[۶] . مسئلهى تكفير و رمى و اين حرفها را بايستى از حوزه ورانداخت… يك گوشهاى از حرفشان با نظر بندهى حقير مخالف است، بنده دهن باز كنم؛ نمىشود اينجورى!۸/۹/۸۶
ای کاش جریان سنتی حوزه به همین اندازه که به جریان تحول خواه می تازند به جریان متحجر می تاختند.
یک معنی کرسی آزاد اندیشی این است که اگر یک نفر مثلا حرف از زوائد علم اصول زد دیگری هم بیاد فایده دار بودن تمام بخش های اصول را تبیین کند.البته نه آنکه مثلا گفته شود برای تشحیذ اذهان یا آنکه مثال بتراشیم وبه زور به بحث قالب کنیم.
پیشنهاد می دهم از به کار نبردن کلمات خارجی دقت شود.در چه اشکال داره به جای لایک که معنی محبوب بودن را دارد کلمه پسند به کار ببریم.آیا اون داستان که امام خمینی قدس سره به سید احمد تشر زدند.شامل اینجا نمی شود؟رهبری هم به عدم استفاده از کلمات خارجی عنایت دارند.
با سلام شما مطالب آیت الله فاضل را روی سایتتان قرار ندادید.
در چند بند سخنان ایشان در آغاز امسال اشکالات جدی وجود دارد: اولا فقه سرآمد علوم نیست و فقه اکبر و اوسط و اصغر تقسیمی است که پاسخ این را می دهد. به علاوه یک دانشجو کارشناسی علوم قرآن و حدیث هم می فمهمد فقه در اصطلاح قرآن و حدیث غیر از فقه در اصطلاح ما است و مقصود از آن فهم عمیق دین است و عمل به آن که به عبودیت الاهی بیانجامد. به علاوه حدیث فرموده مجاری الامور بید الاعلما بالله الامنا علی ... پس علم بالله را اول گفته و مقدم هم کرده یعنی چه. می فرمایید در روایت فقط توهین به فقیه را نهی کردند. اگر اینطور است محدث هم بگوید روایت است که لا یجوز لاحد من موالینا التشکیک فیما یرویه عنا ثقاتنا پس هر کس با فلان محدث اشکال کرد بی دین شده!!
مقصود حدیث تشکیک در دین خدا است نه حرف فلان و بهمان. اینها واقعا تاسف آور است. لطفا حتما حتما این مطالب بنده را روی سایت قرار دهید. بنده یکی از استادان حوزه علمیه هستم که تالیفات عدیده دارم اما صادقانه بگویم از این حضرات می ترسم که اعلام موضع صریح کنم ولی این دو کلمه را هم ننویسم جدا بی آبرو می شوم نزد خدا.
سلام بر طالبان حق
این صحبتها حرف حق است
لیکن و جادلهم بالتی هی احسن