آقای اعرافی خوشفکرتر از این حرفهاست!
یکی دو هفته پیش، امام جمعه شهرستان بیرجند(مرکز استان خراسان جنوبی) مهمان موسسه فقاهت بودند. ایشان گزارش تکان دهندهای از روستاهای شهرستان بیرجند دادند. از جمله اینکه روستاهای شیعه نشین، اغلب خالی از مبلّغ هستند! در بین این روستاها، ۵۰ روستا مجهز به خانه عالم است و از هوای مطبوعی هم برخوردار. طبق آماری که ایشان ارائه کردند شهرستان بیرجند ۱۵۰۰ طلبه در مشهد و ۵۰۰ طلبه در قم دارد، لکن با تأسف گفتند که هنوز نتوانسته اند از ۲۰۰۰ طلبه، فقط ۵۰ نفر را برای تبلیغ در روستاهای مذکور متقاعد سازند! هم چنین جالب است که در گزارش مدیر کل دفتر تبلیغات استان لرستان آمده بود که ۳۵۰ روستای واجد خانه عالم داریم لکن با این حال از این تعداد، ۱۵۰ روستا مبلّغ ندارد!
براساس آمارهای رسمی برای جمعیت فعلی کشور، ۷۲ هزار مسجد داریم. یعنی برای هر ۱۰۶۷ نفر یک مسجد. اغلب مساجد ما فعالیت و نشاط لازم را ندارند. یک یا دو نوبت نماز کم رمق برگزار میشود. استقبال پیرمردان بسیار بیشتر از جوانترهاست. کم نیستند مساجدی که امام جماعت هم ندارند. به عنوان مثال ۲۰ درصد مساجد کرمانشاه امام جماعت ندارند! البته حکایت تهران هم از این بهتر نیست. مساجدی هم که امام جماعت دارند، ائمه مستعجلی دارند. یعنی فرصت یا انگیزه کار در مسجد را ندارند و نمازی میخوانند و میروند.
سوال نگارنده این است که مشکل اصلی ما چیست؟ کمبود ساختمان برای مسجد؟! یا حوزه و طلبه؟! یعنی ما باید تلاش کنیم، تعداد مساجد را افزایش دهیم؟ یا ساختمانهای حوزه را تکثیر و طلبههای بیشتری را جذب کنیم؟ یا نخیر! اینها گرچه در نگاه ایدهال، درست مینمایند، اما اولویت اول ما نیستند. اولویت اول این است که سرمایههای موجود را درست به کار گیریم. به باور بنده، تعداد مساجد در اغلب شهرها و روستاها، کم نیست، گرچه میشد بهتر از این هم باشد.
مشکل عمران و آبادیِ فرهنگی مساجد است. مشکل اصلی ما کمبود طلبه نیست، ضعف سازماندهی طلبه است. آیا واقعا تعداد طلبه الآن کم است؟! شاید نسبت به وضعیت ایدهآل کمی فاصله داشته باشد، اما برای وضعیت فعلی هم خیلی کم نیست. ۲۰۰ هزار طلبه رقم کمی نیست!
لکن سؤال این است که حوزه ما برای همین تعداد طلبه چه برنامهی منسجمی دارد؟ آیا نیاز سنجی کرده، نیازها را شناخته، برای آنها رشتههای تخصصی درست کرده و طلبهها را در راستای استعدادهایشان به کار گرفته است؟! آیا یک طلبه پس از گذران دوره آموزشی میداند که باید چه بکند؟ چگونه باید وارد عرصه اجتماع شود و جایگاه خودش را بیابد؟ از اساس چرا طلبهای که از روز اول طلبگی، هم شهریه گرفته و هم بیمه شده، تحت نظارت یک سازمان قدرتمند کار نکند و پراکنده و دلبخواهی عمل نماید؟ با این مقدمه به این سخنان گوش فرا دهید:
«اگر بگوییم سرانه هر ۲۰۰ نفر یک روحانی است… برای رسیدن به جامعه ای که ۱۰۰ هزار مسجد پا به کار داشته باشد با ۳ وعده نماز و نیز مشاوره؛ ۲۰۰ هزار روحانی فقط برای مسجد لازم داریم و اگر بگوییم ۲۰۰ هزار روحانی هم برای سایر مشاغل جامعه لازم است، باید چیزی حدود ۴۰۰ هزار نفر روحانی داشته باشیم و این بدین معناست که حوزه ها می بایست همین الان ۲۰۰ هزار طلبه در حال آموزش داشته باشند.
… در حال حاضر ما در حوزه برادران یک آمار ۲۰۰ هزار نفری داریم و یک آمار کمتر از این رقم و اگر بگوییم هر کسی ۳۰ متر سرانه فضا و زمین نیاز دارد چیزی حدود ۶ میلیون متر مربع فضا نیاز داریم… در حالی که شاید فضای آموزشی موجود، یک دهم این عدد هم نباشد!»
این سخنان از مدیر جدید حوزه علمیه، برای عموم طلاب و اساتید فاضل، بهت آور بود. زیرا انتظار این بود که آقای اعرافی تمام انرژی خود را در کاستن از مشکلات نرم افزاری حوزه به کار گیرند و خود را درگیر آجر و سیمان نسازد و مانند برخی ائمه جمعه ضعفهای خود را با ساخت و ساز مدارس علمیه نپوشانند!
وقتی این مطالب را خواندم دوست داشتم خدمت مدیر محترم عرض کنم: برادر بزگوار اگر محتوا اصلاح نشود، اگر گِل محتوا، بر اساس تفکر جمود و تحجر سرشته شده باشد؛ ساختمانسازی شما، بزرگترین کمک برای توسعه تحجر است! تحجری که تا کمر انقلاب را نشکند، رها نمیکند. چیزی که مرا اذیت میکرد، آشنایی طولانی مدتم با استاد اعرافی بود. بنده ایشان را میشناسم، ممکن نیست آقای اعرافی همچو خطای راهبردی را مرتکب شوند و توان خود را در گِل و سنگ بگذارند. ایشان خوشفکرتر از این حرفها هستند. تنها محمل من این بود که آقای اعرافی همه این حرفها را در مجمع خیرین حوزهساز گفتهاند و هدفشان بیان آرمانها بود تا در آنها انگیزه کمک به حوزه را تقویت کنند. تا اینکه چند روز بعد از این همه خودخوری، در دفتر مدیریت خدمتشان رسیدم و ضمن گفتگو متعرض این مساله هم شدم. ایشان لبخندی زدند و گفتند: «من در جمعهای خصوصی گفتهام که با این اوضاع حوزه، اعتقادی به ساختمانسازی ندارم.» بله، شک نکنید! آقای اعرافی خوشفکرتر از این حرفهاست!
نویسنده: محمد تقی اکبرنژاد
جناب آقای اعرافی اگر چنین اعتقادی دارید علناً هم بگید تا در مظان بد قرار نگیرید.حرف خودتان را بزنید محکم و با صلابت استقامت کنید که ان تنصروالله ینصرکم الله و یثبت اقدامکم از ملامت سرزنش کنندگان نهراسید
منم با سر سبز موافقم. باید اعتقاد درست را گفت و نترسید و به خدا توکل کرد؛ گفتن خود این اعتقاد موجب تحول حوزه است و موجب می شود کسانی که مخالف تحول حوزه اند خود را بیشتر نشان دهند.