آنگاه هدایت شدم!!
?شما را نمیدانم، ولی من پس از برگزاری نشست دورهای اساتید، حس خوش سبکی، آرامش و شادکامی را با همه وجود احساس میکنم. حقیقتا سپاسگزار برگزار کنندگان این نشست صمیمانه هستم. زیرا مرا از یک عمر دلنگرانی نسبت به حوزه و انقلاب و مردم درآوردند. چرا که:
یک. همیشه احساس میکردم حوزه ما از مردمی که با آنها زندگی میکند، غافل است. ولی تازه فهمیدم که حوزه ما نه تنها برای مردم کشور خود، که حتی به فکر شیعیان آمریکا و اروپا هم بوده و اقدامات تاریخسازی انجام داده است!
دو. من خیال میکردم اگر پایم را از حوزه بیرون بگذارم و نه دورتر، که از همین مردم قم، درباره عملکرد حوزه بپرسم، اغلب ناراضی هستند. تهران و شهرستانها که حسابش روشن است. البته خیال باطل بنده این بود که آنها هزار و یک شاهد بر عملکرد ضعیف حوزه ردیف خواهند کرد.
?اما تازه فهمیدم که ما چه حوزه موفقی داریم! اصلا این حوزه مگر گردی به دامنش نشسته است. همه چیز سر جای خودش هست و مردم هم قطعا راضی هستند. همچنانکه برهان گاه انّی است و گاه لمّی، همیشه لازم نیست از مردم بپرسیم. گاه از خودمان در همین نشستها میتوانیم سوال کنیم!!
سه. خیال میکردم در حوزهای که کتابهای درسی آن از ۶۵۰ سال پیش تا ۱۱۰ سال عمر میکنند، آزاداندیش نیست و جسارت بر تولید فکر ندارد. شخصیتها جای اندیشهها را حسابی گرفتهاند و رابطه علمی، تابعی از رابطه مرید و مرادی است. به باطل چنین میاندیشیدم که کفایه و رسائل و مکاسب کتاب زمان ما نیستند. ویژگیهای کتاب آموزشی را ندارند و از نظر محتوایی با نیازهای این مردم و این نظام، فرسنگها فاصله دارند.
?اما خدا خیرشان دهد (برگزار کنندگان نشست دورهای اساتید را میگویم) مرا از این توهمات نجات بخشیدند و ملتفت ساختند که نخیر! کفایه الهام بخش آزاداندیشی است! مکاسب هفت بطن دارد و کسی که هفت بار آن را درس دهد، به بطن هفتم آن دست مییابد! بله مکاسب مصداق بحر لا ینزف است!!
چهار. بنده خیال میکردم، حوزه ما کم کار است و از کارهای نو کمتر استقبال میکند. اما پس از این نشست ذی قیمت، تازه روشن شدم که مؤسسه امام خمینی(ره) که با خوندلهای علامه مصباح شکل گرفت یا مؤسسه تحقیقاتی نور که بنا به توصیه رهبر معظم انقلاب شروع به کار کرد یا مؤسساتی که در حلبیآبادهای قم به دست افراد دغدغهمند پدید آمده، همگی از آثار و برکات حوزه بوده است.
?زیرا من خیال باطلم بر این بود که این افراد چون نتوانستند ضرورتهایی را که با همه وجود لمس میکردند، به حوزه تفهیم کنند، ناگزیر آن را در قالب مؤسسات جانبی پیگری کردند. ولی بحمدالله فهمیدم که اینطور نیست. بلکه اصلا خود حوزه بانی این مؤسسات بوده است!
پنج. من فکر میکردم حوزه ما، به ویژه در دویست سال اخیر، تحت تاثیر تلاشهای انگلیس ملعون، تا میشد درونگرا شد. از جامعه فاصله گرفت و تفکر سکولاریزم بر آن حاکم شد. و بالکل رشته امور جامعه از دستش خارج گردید و دشمن بدون دلنگرانی به تارومار دین و دنیای مردم پرداخت. زهی خیال باطل! تازه فهمیدم که نخیر!! قضیه از قرار دیگری بوده است!
?این حوزه همیشه بر خط تحول حرکت کرده، همواره هوشیار بوده است. تمام تصمیمات بزرگانش، همگی با یک دنیا تدبیر و تأمل و توفیق من الله انجام گرفته است. خواه در حمایت از فتحعلیشاه قاجار باشد یا افتضاح مشروطیت یا دعا برای استدامه ظل رضاشاه پهلوی یا از دست دادن فرصت طلایی دوران جوانی محمدرضاشاه که کشور به حال خود رها شده بود و به راحتی میشد، افسار این اسب لجام گسیخته را در اختیار گرفت! یا للعجب به این همه زمانشناسی و تحلیلهایی که سیاسیون عالم در آن فرو ماندهاند!!
?خلاصه اینکه من فکر میکردم حوزه ما صد سال از زمانه خویش عقب مانده و حالا حالاها کار دارد ولی تازه فهمیدم که نخیر؛ حوزه ما پیشتار تمام جریان های علمی و اجتماعی است و همچنان هم می تازد!!
?محمد تقی اکبرنژاد،۲دی۹۵
از استاد اکبر نژاد بعید است که به طعنه صحبت کنند. ما انتظار بیشتری از ایشان داریم
دعا برای استدامه ظل رضاشاه؟!!! مثل اینکه در ذهن ایشان واقعیتهای تاریخی جای خود را به خیال پردازی داده است / جناب استاد! مگر میشود طلبه ای آشنایی مختصری با علماء معاصر داشته باشد , داغِ دوران آن ملعون را بر قلبهای آنها حس نکرده باشد؟ گرچه این مطلب اوضح من ان یخفی علی ذی بصر است لکن محض استناد، به «کشف الاسرار» حضرت امام، «آثار الحجّة» شیخ محمد رازی و شرح حال علماء قرن گذشته مانند «حاج شیخ عبدالکریم» «حاج شیخ محمدتقی بافقی»، «حاج آقا حسین قمی» و دهها عالم آن عصر مراجعه کنید. ابتدای عصر محمدرضا هم شرائط خاصی حکمفرما بود مسائل سیاسی و اجتماعی آنقدر هم که شما خیال میکنید بسیط نیست
واقعا ایشون استاده؟این چه نحو صحبت کردنه؟نون حوزه رو خوردی و داری این جور صحبت میکنی؟وای بحالت؟بزودی سزای این حرفات را خواهی گرفت....، واقعا خجالت کشیدم از این نحوه صحبت کردن و حرف زدن و نوشتن یک کسی که خودش را مصلح میدونه
آقای اکبرنژاد فقط یک ایراد دارد و آن اینکه کم سن وسال است همین والا این سخنانش واقعا ارزشمند است و حتی به خاطر کم سن بودنش ذبح میشود کاش قدری آرامتر در مسایل حرکت کنند
در تایید حرف دوستمون باید بگم که حقیقتا اگر حاج آقا به جای این که الان این حرفا رو بزنند یه کم صبر میکردن محاسن شریفشون که سفید شد میگفتند ماهم اون وقت به احترام موی سپیدشان قبول میکردیم
سابقا یک خان ظالمی را مردم از قدرت عزلش کردند فرار کرد اومد شهر بعد از مدتی به مرض شدیدی گرفتار شد بچه هاش بردند پیش دکتر هر چه ایشون را معاینه کرد دید چیزیش نیست فهمید این مشکل روانی پیدا کرده پرسید قبلا چه کاره بودی ؟ گفت خان فلان ده بودم و الان بیرونم کردن اومدم شهر . به بچه های خان نوشت اگر میخواهید حال پدرتان بهبود شود باید او را ببرید در یکی از مساجد شلوغ شهر و رییس سرویس بهداشتی آنجا بشود و آنقدر امر و نهی کند تا مرضش خوب شود چون کرسی ریاست از دست داده به این حال افتاده . حال و روز تحول در حوزه نیز به این روز افتاده /استادی که سالهاست دیوانه وار رسایل میگه اگه متون عوض بشوند دیگر کسب و کار این از رونق میافته و آن پیرمردی که معتمد مرجع تقلییده و سر ماه میاد میشینه وسط حیاط دارالشفا امضا میگیره شهریه میده اگر بریزن به حساب طلبه ها مغازه ی اون تعطیل میشه ... وقس علی هذا فعلل او تفعلل ولی انقلاب درون حوزه شروع شده ...دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور