?واکنشهای اساتید به این تلاشها امّا متفاوت بوده است؛
?برخی برای حلّ محذور بیثمره بودن برخی مباحث، رسالت دانش اصول را صرفاً بیان قواعد حلّ مسائل در فقه نداسته، بلکه پاسخ به شبهات مختلفی که در دین وجود دارد و لو که ثمرهای در فقه نداشته باشد را نیز از اهداف تدوین این دانش انگاشتهاند. ایشان با پذیرش بیثمره بودن برخی مباحث نظیر حقیقت شرعیه و مقدّمه واجب، رسالت این مباحث را پاسخ به شبهاتی میدانند که اگرچه اثری را به لحاظ نتیجه فقهی به دنبال ندارد، لکن به هر حال، از آنجا که لازم است این شبهات در یکی از دانشها پاسخ داده شوند، این دانش را محمل مناسبی برای پاسخ به آنها میپندارند.
?برخی دیگر نیز تمامی مباحث این دانش را دارای ثمره انگاشته و بی آنکه پاسخی به نقدهای مطرح شده در رابطه با بیثمرگی آنها بدهند، دانشپژوهان را به درسهای پیشگفتهی خود حوالت دادند.
?طرفدار تقریب مذاهب نیز با «جنایتکار» خواندن برگزارکنندگان این همایشها، عمل آنها را ضربهی بزرگی به پیکرهی حوزهی علمیّه نامید.
البتّه او توضیح نداد که چهطور میتوان با مذاهب دیگر دوستی کرد و در نماز، به اقتدایشان نشست، امّا با چند طلبه شیعه اثنی عشری که هر نشستشان را با سخنان رهبرشان آغاز میکنند، نمیتوان حتّی گفتگو کرد، دوستی که دیگر جای خود دارد!
?پارهای نیز به حربه نخ نمای بیسواد خواندن قائلین به تحوّل در متون آموزشی روی آوردهاند؛ حربهای قدیمی که از فرط تکرار، دیگر نه حسّاسیّت کسی را بر میانگیزد و نه انگیزهای را برای دفاع در متّهم به وجود میآورد. آخر، باسوادی مگر چه ملاک کمّیای دارد که بتوان اثباتش کرد یا نفیش نمود؟
?در این میانه، واکنش استاد شیخ محمدتقی شهیدی به نقدی که به درس ایشان شده بود جالب توجّه بود. چند هفته پیش، یادداشتی بر روی صفحه اوّل سایت مؤسّسه مورد نظر درج شده بود و در آن، موضوع بحث آن روزهای استاد شهیدی، یعنی استصحاب کلّی، امری بی ثمره خوانده شده بود که صرفا موجب اتلاف وقت طلّاب میگردد.
?این نقد میتوانست با واکنشهای مختلفی از جانب استاد مواجه شود. او میتوانست نویسندهی مقاله را طلبه بیسوادی بخواند که هنوز غوره نخورده، مویز گشته! یا متکبّرانه وی را به نگاشتههای دورههای پیشین تدریس اصولش حوالت داده و سابقه طولانی تدریس خود را به رخ بکشد. میشد یکی از درخواستهای متعدّد گفتگو با رسانهها را لبّیک گوید و مدّعیان تحوّل را جنایتکار و همایششان را مسجد ضرار بخواند. لابی با مسئولان برای تختهکردن درب مؤسسه و دهان صاحبانش هم راهکار دیگری بود که انجام نداد.
?او این همه را نکرد، بلکه کاری را انجام داد که سالهاست در مقابل نقدهای مکرّر شاگردان به مباحثش انجام میدهد.
?سالهاست که وقتی شاگردی، مطلبی از او را به نقد میکشد، لختی میاندیشد و آنگاه یا نقد را میپذیرد و یا پاسخ وی را میدهد. چه آن زمان که حلقهی شاگردانش در مدرسهی آیتالله گلپایگانی به ده نفر نمیرسیدند و چه اکنون که حسینیهی استاد فقیدش، به سختی از پس جای دادن شاگردان چند صد نفره اش بر میآید، او همیشه همینگونه بوده است: نقدها را میشوند، لختی فکر میکند، یا میپذیرد و یا پاسخ میدهد.
?شیوهی استاد در مقابل ادّعای بیثمرگی بحث اصولش هم همینگونه بود.
?از آن روز، مثالهای متعدّدی را برای اثبات ثمرهدار بودنِ استصحاب کلّی در درس مطرح کرد. حتّی به دوست قدیمیاش گفته بود که باید در درس، مثالهای بیشتری بزنم تا شبهه بیثمرگی مباحث پیش نیاید. به همین سادگی! نه کسی را متّهم کرد، نه برافروخت، نه تکبّر ورزید و نه آشفته شد. اشکالی مطرح شد و او به سان همیشه، لختی درنگ کرد و پاسخ داد. نه مسجدی ضرار شد، نه کسی جنایتکار گردید، نه حوزه را ملتهب کرد و نه سؤالی بیپاسخ ماند.
?رفتار استاد شهیدی در مقابل این نقد، اگرچه به ظاهر ساده بود، امّا همین رفتار ساده، گویا امروز برای برخی دشوار شده است!
◾️استاد مصطفی دری
◾️به نقل از سایت شبکه اجتهاد