هرگز باور به خدا و آخرت با مدرنیستم دست دوستی نخواهند داد!
این مصاحبه در موضوع حوزه و مدرنیستم و به نقل از گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان منتشر می گردد.
یکی از موضوعات حساس و بحث برانگیزِ عصر حاضر، تقابل بین مدرنیسم و سنت است که هریک از نهادهای علمی اعم از حوزه و دانشگاه درباره آن بحث ها دارند و نظریات طرح کرده اند.
در این میان، بحث مدرنیته در حوزههای علمیه با دو مشکل اساسی روبرو است: نخست اینکه، اصول ثابت دانشهای اصیل و شکل یافته در متن اسلام، بهره لازم را در حوزه علمیه نبردند. عرفان، حکمت و کلام اسلامی و … به میزان کافی و شایسته در حوزههای علمیه پرورده نشدند و وسعت لازم را پیدا نکردند. به لحاظ همین قصور است که آمادگی لازم را برای اینکه بتوانند روزگار و عصر فعلی را تحت پوشش قرار بدهند، ندارند. به عبارت دیگر، نتوانستهاند پاسخگوی برخی نیازها و مطالبات روزگار حاضر باشند.
دوم اینکه، فناوری تبدیلِ اینگونه اصول و ارزش ها به مباحث فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یعنی فناوری ارتباط بخش ثابت دین و متغیر آن، در حوزه های علمیه تولید نشده و این، نقص عمده ای است که شاید حوزه را در مقابل این همه پرسش و شبهات ناتوان نشان داده است.
موضوع مهم دیگر در این ارتباط، این پرسش و در واقع، شبهه است که دین با پیشرفت و تمدن، مخالفت دارد یا خیر؟ عده ای از نظریه پردازان معتقدند، عملکردِ گروه ها و جریان هایی مانند داعش، بوکوحرام، طالبان و مانند اینها، جهان را به این جواب رسانده است: دوران حضور دین در جامعه، پایان یافته است. این ها موضوعات و شبهاتی است که هر روز در جامعه مطرح می شود و ذهن جوان ایرانی را نیز به خود مشغول می دارد.
به منظور یافتن پاسخهایی دقیق و متقن برای این سوالات و شبهات، گفت وگویی با حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد، مدیر موسسه تحقیقاتی فقاهت و تمدنسازی اسلامی داشتیم که مشروح آن از نظرتان می گذرد.
گروهی از کارشناسان و پژوهشگران معتقدند بخشی از چالش های فرهنگی – تربیتی کشور، به دلیلِ عدم جمع میان سنت و مدرنیته، به ویژه نگاه سلبی و دفعی بدنه روحانیت و حوزه های علمیه به مدرنیسم است. در واقع، این قشر محترم، اصولا نمی تواند به برخی مظاهر پیشرفت، نگاه پذیرشی داشته باشد. واقعیتی که در صدور برخی فتاوا یا نظرات نسبت به بلندگو، فضای مجازی، شبکه های اجتماعی، ماهواره و … مشاهده می شود. نظر حضرت عالی در این باره چیست؟
پاسخ این سوال و بسیاری از سوالات در این زمینه به این پرسش باز می گردد که حقیقت باطنی مدرنیسم و تکنولوژی چیست؟ آیا اینکه برخی میگویند انسان مدرن، تعبدپذیر نیست و برای هر کاری دلیل میخواهد و امر مقدس را نمیپذیرد، درست است؟ روشن است که پذیرش این مطلب به معنای نفی تمام شرایع آسمانی است. زیرا انبیا(ع) آمدند تا عقل ما را مدد دهند و نارساییهای آن را کامل گردانند. حقیقت دین داری، تسلیم در برابر خدا است.
حقیقت انسان مدرن به تعریف بسیاری، موجودی است با اهداف مادی که هدفی جز خوشیهای مادی را دنبال نمیکند. حتی وقتی سخن از آخرت به میان میآید، آخرتی را میخواهد که به نحوی اثر باور به آن در این دنیا آشکار باشد.
مدرنیسم به این معنا چیزی جز نفی بندگی خدا و ایمان به آخرت نیست. بیشک شما انتظار ندارید که قشر متدین و در راس آنها روحانیت اصیل با این معنای از مدرنیسم کنار بیاید. اما اگر مقصود از مدرنیته، پیشرفت مادی باشد، پاسخ، همان است که در بررسی فناوری از نظرگاه دین میآوریم.
در فناوری نیز داستان همین است. فناوری یعنی قدرت استخدام قوانین و ظرفیتهای بالقوه عالم ماده در راستای ساخت ابرازهای مطلوب. فناوری به این معنا نه مطلقا بد است و نه کاملا خوب. ابزار سازی یکی از گرایشهای اصیل انسانی ما است. ما انسانها بالفطره ابزار ساز هستیم. وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم که دشوار است، بیاختیار به فکر یافتن ابزاری برای تسهیل آن هستیم. هیچ پیامبری نیز با اصل ابزار سازی مخالفت نکرده است. اما سخن در این است که ما تا کجا مجاز به تصرف در عالم ماده هستیم. از اساس، این تصرفات با چه هدفی انجام میگیرد؟ آیا نیازهای طبیعی انسانی، ما را به این تصرفات سوق میدهد یا بوالهوسیهای ناتمام او؟
آیا انسان با گرایشهای معنوی و با عشق به خدا و آخرت برای گذران زندگی دنیا که بنا بود مزرعه آخرت و پل عبور برای رسیدن به آن باشد، به فکر ساخت ابزار میافتد یا انسانی که خدا و آخرت را قبول ندارد یا در عمل، آن را به فراموشی سپرده است و هدفی جز بهرهگیری از فرصت محدود دنیا ندارد سراغ ابزار سازی می رود؟ آیا جز این است که غرب که پرچمدار فناوری و مدرنیته است، با صراحت تمام، تکاثر و برخورداری هر چه بیشتر از دنیا را سرلوحه تمام برنامههای خود قرار داده است؟ آیا غیر از این است که انسان امروزی، فناوری را دستمایه شهوترانی خود قرار داده است و بیحد و حصر در عالم تصرف میکند و نظم عالم را بر هم میزند.
آیا جز این است که با دست فناوری، نفت سیاه را از دل زمین بیرون کشیدیم و در جو زمین رها ساختیم و آسیبی را که در طول میلیونها سال زمین ندیده بود در کمتر از یک قرن بر پیکر آن وارد آوردیم؟ آیا جز این است که ابزارهای رنگارنگ ما را به تن آسایی کشاند و منشاء بیماریهای فراوانی را فراهم آورد؟ آیا جز این است که زیادهروی در تسخیر عالم از فعالیت ما کاست و بیماریهای روانی فراوانی را رقم زد؟
مخالف مطلق فناوری نیستم. اما باور دارم فناوری، سحر آمیزترین ابزاری فریبندهای است که بشریت تا امروز با آن مواجه بوده است. بنده مخالف آن بخشی از فناوری هستم که تمام هدفش را دنیا و لذت بردن از آن قرار داده است. فناوری اگر به طور محدودتری در راستای نیازهای واقعی انسان قرار میگرفت، بیشک مطلوبیت داشت. به اعتقادم، بدگمانی به فناوری که در دو قرن اخیر شاهد آن هستیم، بی تاثیر از این مسایل نبوده است.
۲) سنت و مدرنیسم از مفاهیم مهم حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در دنیای امروز است که شاید یکی از مهمترین مراکز تقابل آن، در حوزه علمیه باشد. این مرکز دیرپای دینی و علمی تا چه حد به مدرنیته نزدیک است و اساس آن را باور دارد؟
هیچ وقت انتظار نداشته باشید باور به خدا و آخرت با مدرنیسمی که در دنیای امروز شاهدیم، دست دوستی به همدیگر بدهند.
۳) با گسترش جریان های تکفیری طی ده سال اخیر، جریان هایی این فرضیه را طرح کرده اند که، “تعارض ذاتی اسلام با پیشرفت های مادی به معنایی که طی دو قرن اخیر شاهد آن هستیم، عامل اصلی ظهور چنین گروه هایی شده است”. پاسخ جناب عالی به این فرضیه چیست؟
بروز این جریانها بیش از اینکه نتیجه تعارض اسلام با پیشرفت مادی باشد، نتیجه سیاستهای تفرقه افکنانه غرب است. اسلام با پیشرفت مادی، مخالفت ذاتی ندارد. اسلام با پیشرفت مادی افسارگسیخته، تعارض ذاتی دارد؛ که البته پیشرفت غربی از همین قسم دوم است. اگر آمریکا و ایادی وی سرجای خود مینشستند نه امروز وهابیتی وجود داشت و نه داعشی.
۴) به نظر می رسد، تحول در ذات مدرنیسم وجود دارد؛ شما چه راهکارهایی برای تحقق حداکثری تحول در حوزه های علمیه پیشنهاد می کنید؟
تحولخواهی منحصر در مدرنیسم نیست. تحول، ذاتی عالم است. تمام سخن در جهت تحول است. زیرا تحول همیشه جهت دارد. تحولی که در ذات مدرنیسم است، تحول در راستای نفی تعبد و بندگی خداست. البته تعبد کور همیشه بد بوده است. اما تعبد به انبیای الهی که متکی به عقلانیت است، لازمه رشد انسانی ما است. بنابراین تحول خواه هستیم اما نه در راستای اهداف مدرنیسم. بلکه در راستای اهداف خودمان.
مشکل حوزه این است که نه مدرنیسم را قبول دارد و نه در جهت اهداف و باورهای مقدس خود، تن به تحول میدهد. انقلاب اسلامی فرصتی بینظیر برای تحقق تمام آرمانهای حوزه هزار ساله بود. اما افسوس که حوزه ما سکولارتر از هر جریان روشنفکری نمیخواهد از این فرصت استفاده کند، دست از کتابهای چند صد ساله نمیکشد و تن به تحول مثبت نمیدهد.
پس اینکه تمام دنیا مسخر انسان است یعنی چی؟ نباید از همه دنیا و امکانات آن استفاده کرد؟؟؟