لزوم حرکت اجتهاد به سوی افق های جدید
دانش بشری همیشه بر اساس کنجکاوی ها و فرضیه ها پیش رفته است. محقق همیشه یک سوال در کنج ذهنش دارد که مدام در مسیر معلومات خود رفت و آمد می کند تا گذرگاه سوال را پیدا و روزنه ای نو به جهان علم باز کند. مخترع غوغای پرکردن خلأیی را در سر می پروراند که با تولید ابزار جدید یا داشته های قبلی، استعداد خود را در ساخت وسیله ای بی سابقه و جذاب تر، شکوفا سازد.
گرچه بشر تنها از رهگذر کنجکاوی و تکاپوی علمی در سایه ی نقد نظرات دانشمندان قبلی و ارائه ی طرحی نو در مساله پیش می رود و همین تامل جدید منجر به تاثیرات ژرف می شود اما هر کنجکاوی و تعمقی در علم زیبنده نیست. مساله ای که از ابتداء تحقیق، مقصد و ثمرهء مشخصی دارد، تنها پیشرفتِ مطلوب آن سرعت به سمت هدف خواهد بود؛ وگرنه تلاش علمی بیهوده ای است که برای آیندگان که وارد این دانش می شوند، عائدی جز مسیر طولانی تر نخواهد داشت. تحقیقی که از اول ثمرهء خاصی ندارد، نباید شروع شود. قدرت فکری، باید در پی گنج نامعلوم دریای علوم باشد نه اینکه در محل گنج های قبلی به امید چیز باقیمانده ای تفحص کند. کنکاش در مسائلی رواست که می توان امید کشف جدید داشت نه آنچه قبلا کشف شده است.
رو گهری جوی که وقت فروش
خیره کند مردم بازار را[۱]
شتاب علمی در علوم حوزوی هم طبق همین قانون است. فقه و اصول آنگاه پیشرفت خواهد کرد که روزنه های جدید در آن پیدا شود نه حواشی جدید بر نظرات سابق زده شود. شایسته است اجتهاد در مسائل جدید و به روز بیشتر ورود کند تا مسائلی که سابقه هزار ساله دارد. برخی مسائل مانند ساختمان هزار طبقه شده اند که برای رسیدن به آن باید همه طبقات را طی کرد اما برخی دیگر هنوز در لیست انتظار و پی ریزی هستند و آه از غریب ماندن. در مسائلی که سابقه طولانی دارند، به جای اینکه اجتهاد راحت تر شود، همینطور دورتر و سخت تر بنظر می آید.
گاهی مساله را باید از اول ورود آن در علم و جایگاهش تحلیل کرد. هر مساله ای بسان جاده ایست که باید یک دانش پژوه در ابتداء آن را خوب ببیند و ارزیابی کند، آنگاه وارد آن شود. نگاه نو به این جاده، جلوی بسیاری از تکرارهای خسته کننده قد علم می کند و نفس آنها را خواهد گرفت. راهی که دیگران پیموده اند، هیچگاه افق جدیدی نخواهد داشت. اجتهاد پیشرفته باید به افق های جدید فکر کند تا افق های سابق.
حضرت آقا(حفظه الله) می فرمایند:
فقه و فقاهت باید در حوزهها پیشرفت بکند. این پیشرفت، هم از لحاظ عمق است، و هم از لحاظ سعه و فراگیری مسائل زندگی. فقه باید عمیق بشود؛ عمیقتر از آنچه که هست. همچنان که شما نگاه می کنید، فقه زمان علامهی حلی (رضواناللَّهعلیه)، از فقه زمان شیخ انصاری(ره) عمیق تر است؛ یعنی با آراء و نظرات گوناگون برخورد کرده و در طول زمان، عمق و پیچیدگی خاصی پیدا کرده است. فقه زمان مثلاً محقق ثانی – علیبنعبدالعالی کرکی(۹) – نسبت به فقه زمان علامه(ره)، عمق بیشتری دارد. یا من باب مثال، فقه شیخ در مکاسب، از تعمق بیشتری برخوردار است. ما باید این عمق را روزافزون کنیم. عمق به معنای این نیست که به گوشهها و حواشی و تدقیقات زاید بپردازیم؛ نه، مسأله را حلاجی کردن، آن را به روشهای نوی تحقیق زدن، و به وسیلهی آنها آن را عمیق تر کردن است. کسی که اهل تحقیق باشد، در میدان عمل می تواند این شیوهی تحقیق را بشناسد.
ما باید به فقه عمق ببخشیم. از سطحی نگری در فقه بایستی پرهیز بشود. امروز فقه ما باید از فقه زمان شیخ و شاگردان شیخ و شاگردان شاگردان شیخ – که بزرگان دورهی ماقبل ما هستند – عمیق تر باشد. در مسائل، ما بههیچوجه نباید سطحی فکر کنیم. باید به فقه پیچیدگی و عمق ببخشیم. این، یک بعد از ابعاد پیشرفت فقاهت است. [۲]
[۱] پروین اعتصامی.
[۲] بیانات در آغاز درس خارج فقه، ۳۱/ ۶/ ۱۳۷۰.