منو
خانه / اطلاع رسانی / اخبار / و ما أدراک ما الأصول؟!!
حاشیه نگاری استاد اکبر نژاد، بر دوره 33جلدی فلسفه اصول آیت الله لاریجانی

و ما أدراک ما الأصول؟!!

بسم الله الرحمن الرحیم

فرق عالمان عمل‌گرا با علم‌زده در این است که اولی به دنبال علمی است که بر عملش می‌افزاید و دومی به دنبال خود علم است از آن‌رو که علم است! اولی به دنبال کشف رابطه‌ها و قاعده‌هایی است که گرهی از دست و پای انسان باز کند «یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» و آن دیگری در پی گره زدن مسائل موجود است تا به این راحتی باز نشود و به این سادگی کسی را توهم عالم بودن نکند! اولی دنبال کشف کاستی‌هاست تا با افزودن بر علم، آن را عمل‌گراتر سازد؛ آن دیگری هر روز بر مسائل نظری علم می‌افزاید و عقبه­ی علم را سنگین‌تر می‌کند تا بدان‌جا که گفته شود:«اجتهاد یعنی چاه را با سوزن کندن!» یا با سرفرازی و ژست عالمانه و نگاه تحقیر آمیز فریاد زند: «فقاهت یعنی کوه را با پلک جابه‌جا کردن!» کاری که اگر خسرو از فرهاد می‌خواست، می‌فهمید که خسرو را خیال تسلیم شیرین نیست و او را دنبال نخود سیاه فرستاده است!

شگفتی من تمام نمی‌شود از شخصیتی دانشمند و فرزانه مانند حضرت آیت الله لاریجانی(سلمه الله) که خود، سری در کار دارند و یکی از سنگین‌ترین قوای کشور را ناخدایی می‌کنند، چگونه توانسته اند در راه تالیف مجموعه ای مانند فلسفه علم اصول، آن هم در ۳۳جلد، بهترین ایام عمر شریف خود را صرف کنند؟ نمی دانم اصولی که فلسفه­ی آن ۳۳ جلد باشد، خودش چند جلد خواهد بود! زیرا هر کم‌سوادی مانند بنده حقیر می‌داند که فلسفه علم، علم درجه دوم است و ناظر است به علمی دیگر و بالطبع خیلی مختصرتر از خود علم است. می‌گفتند که میرزا حبیب الله رشتی(ره) آن مرد یگانه اصول، شاگرد تراز اول شیخ اعظم(ره)، تنها مقدمه الواجب را در ۸ سال به اوج قله متانت رسانده بود، من باورم نمی‌شد. همین‌طور محاسبه کرده بودند که اگر می‌خواست با همین منوال اصول بگوید ۲۵۰ سال از خدای متعال طلب داشت تا بتواند دوره اصولش را کامل کند، باز باورم نمی‌شد.[۱] هم اکنون نیز باور این مساله برایم بسیار دشوار است که رئیس محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، برای علم اصول، فلسفه ای در ۳۳ جلد آن هم در طول۲۰ سال بنویسند.

آقای لاریجانی عزیز، سرور من، شما از استعدادهای درخشان حوزه هستید. شما محل امید برای امثال بنده‌اید. معاون خود شما رسما اعلام کردند ما بعد از انقلاب ۲۰۰۰۰ (اشتباه نخوانده‌اید، بیست هزار) مساله ی فقهی در قوه قضائیه داریم که از حوزه پاسخ نگرفته‌ایم. رهبر معظم انقلاب(دام ظله) مگر شکوائیه نمی‌خوانند که ما با ناشی‌گری حکومت می‌کنیم زیرا حوزه پاسخ بسیاری از مسائل حاکمیتی را نداده است![۲] مگر شما شاهد از دست رفتن فرصت‌های بی‌نظیر و نه کم نظیر نیستید؟ مگر شما نمی‌دانید که این حوزه نیاز به تحرک دارد و نباید فقه را که بخش عملیاتی دین است، در میان کتاب‌ها که لازم است در وسط میدان مبارزه و حکومت تجربه کند؟ چرا با افزودن بر قیل و قال‌ها و افزودن بر شرایط فهم دین، به نام عمق بخشیدن به آن، حوزه­ی زمین‌گیر را زمین‌گیرتر می‌کنید؟! مگر اصول فقه چیزی جز چند قاعده عقلایی است؟ مگر اصولیان بزرگی مانند شیخ اعظم، نائینی و امام که سلام و درود خدا بر روان پاکشان باد، نگفتند که اصول، چیزی جز امارات عقلایی نیست. اماراتی که اگر عقلا بدان پای‌بند نباشند، زندگی‌شان، هم دین و هم دنیایشان، برباد است. [۳] علمی که متشکل از چند قاعده عقلایی ضروری است، نیاز به این همه مسائل نظری خسته ‌کننده ندارد. جداً مرا ببخشید. خدا مرا ببخشد. اگر قلبم آتش نگرفته بود این‌گونه بی‌پروا سخن نمی‌گفتم. اگر بی‌ادبی می‌کنم به بزرگی‌تان ببخشید. شما را به تمام مقدسات عالم قسم می‌دهم، در این دوره ی وانفسا که مسائل اصلی دنیای اسلام روی زمین مانده؛ در این دوره‌ای که حوزه باید از باب الأهم فالأهم که شده، به مسائل اصلی یگانه نظام اسلامی بپردازد؛ باید نظام قضایی اسلام را منقح سازد تا وامدار نظام قضائی فرانسه و غیره و غیره نباشد؛ و لازم است نظام فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، تربیتی را ارائه دهد تا خدای نکرده نظام کمر خم نکند؛ برای ۳۳ جلد فلسفه اصول فقه جایی می‌ماند؟ با شناختی که از برخی شخصیت‌ها دارم، به یقین اظهار می‌کنم خیلی از کسانی که در حضور شما مدح کتابتان را گفتند، قلباً به این کار باور ندارند و شاید از باب احترام و ادب، سخنی گفتند و رفتند. شما هم بدانید که متاسفانه  این کتاب‌ها صرفا در گوشه‌ کتابخانه‌ها خاک خواهند خورد و نخواهند توانست مرهم دردهای امروز ما باشند.

می‌دانم که نه شما، ولی اطرافیانتان بنده را متهم به بی‌سوادی می‌کنند. ناراحت نیستم. زیرا از اعماق وجود به گفته‌های خود باور دارم و برای کلمه به کلمه آن حاضر به گفتگوهای رودر رو هستم. بنده نیز جوانی خود را صرف اصول کردم اما نه مسائلی که منجر به اجتهاد متوسط[۴] شود، بلکه اجتهاد را گسترش دهد، بر عمق آن بیفزاید، چندین برابر قواعدی که هنوز از آن غافلیم بر قواعد کاربردی موجود بیفزاید، بیش از نصفِ مسائلِ ناکارامد اصول را بزداید و روش‌های حل مساله را اصلاح کند تا طلاب فاضل و مستعد نه تنها به اجتهادی متوسط ختم نشوند که به اجتهادی کارآمد دست یابند و بتوانند مرهمی بر مصائب حکومت اسلامی بگذارند.

دوست‌دارتان محمد تقی اکبرنژاد

(أحب إخوانی إلیّ، من أهدی إلیّ عیوبی)

پاورقیها

[۱] جایگاه شناسی علم اصول، ص ۴۳۷، حجه الاسلام و المسلمین عمید زنجانی

[۲] امروز ما حکومت و کشور را اداره می‌کنیم؛ اما این اداره امروز ما با ناشی‌گری و بی‌اطلاعی و عدم تجربه و ندانستن اسلام در بسیاری موارد همراه است. (بیانات مقام معظم رهبری، ۲۱/۶/۷۲)

[۳]. «إن الموارد التي يستكشف منها حال العقلاء في أمور معادهم و معاشهم من اكتفائهم بالظن في السلامة إنما هو بواسطة انسداد طرق العلم لهم بحيث لو اقتصروا علی المنافع المعلومة و المضار المعلومة لزم اختلال نظامهم.» (مطارح الانظار، ص۲۴۹)؛ «الطرق المبحوث عنها في المقام كلّها طرق عقلائية عرفية عليها يدور رحی معاشهم و مقاصدهم و معاشراتهم، و ليس فيما بأيدينا من الطرق ما يكون اختراعية شرعية ليس منها عند العقلاء عين و لا أثر، بل جميعها من الطرق العقلائية، و تلك الطرق من حيث الإتقان و الاستحكام عند العقلاء كالعلم. أي حالها عندهم حال العلم من حيث الإصابة و الخطأ، و الشارع قرّر العقلاء علی الأخذ بها و لم يردع عنها.» (فوائد الأصول، ج۳، ص۹۱)؛  «أنّ الأمارات المتداولة علی ألسنة أصحابنا المحقّقين كلّها من الأمارات العقلائيّة التي يعمل بها العقلاء في معاملاتهم و سياساتهم و جميع أمورهم بحيث لو ردع الشارع عن العمل بها لاختل نظام المجتمع و وقفت رحی الحياة الاجتماعية و ما هذا حاله لا معنی لجعل الحجية له و جعله كاشفا محرزا للواقع بعد كونه كذلك عند كافّة العقلاء، و ها هي الطرق العقلائيّة – مثل الظواهر، و قول اللُّغويّ، و خبر الثقة، و اليد، و أصالة الصحّة في فعل الغير – تری أنّ العقلاء كافّة يعملون بها من غير انتظار جعل و تنفيذ من الشارع، بل لا دليل علی حجّيتها بحيث يمكن الركون إليه إلاّ بناء العقلاء، و إنّما الشارع عمل بها كأنّه أحد العقلاء. و في حجّية خبر الثقة و اليد بعض الروايات التي يظهر منها بأتمّ ظهور أنّ العمل بهما باعتبار الأماريّة العقلائيّة.» (أنوارالهداية، ج۱، ص ۱۰۵)

[۴] هر چند مجتهد باید مسائل مختلف را تنقیح کند اما می‌توانیم یک نحوه اجتهاد و تقلید متوسط داشته باشیم. این اجتهاد و تقلیدى است که مجتهد در یک سرى گزاره‌هایى که منتهى به نتیجه فقهى مى‌شود مجتهد باشد و در برخى از مواردش تقلید کند. نتیجه البته تقلیدى است، منتها تقلید خاصّى است که جوازش نیاز به تنقیح مقدمات متعدّدى دارد. (آیت الله لاریجانی،۲۵/۵/۸۸)

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

18 دیدگاه در “و ما أدراک ما الأصول؟!!

  1. منافی گفت:

    با سلام ای کاش قبل از اظهار نظر تورقی در این کتاب می کردید!!! شنیده ام اوّلاً تنها جلد اوّل این کتاب مربوط به فلسفه علم اصول است و بقیه آن خود اصول است و ثانیاً کلّ این کتاب نوشته ایشان نیست بلکه گروهی تحت اشراف ایشان بحث های مطرح شده توسط ایشان را تعمیق کرده و گسترش داده اند.البته اینکه چند درصد این کتاب به مسائل مورد نیاز پرداخته و تا چه اندازه دارای نوآوری است متوقّف بر مطالعه دقیق این کتاب است و تصمیم گیری عجولانه راجع به آن زیبنده نیست. والسلام

    ۶۹
    1. عزت طلب گفت:

      در پاسخ به آقای منافی: اصلا ما میگیم همه ی ۳۳جلد اصوله. بازم آدم تعجب می کنه که این چه دینیه که ما داریم!؟؟ برای فهمش لازمه ۳۳جلد اصول اونم با مباحث پیچیده بخونیم. ما دیگه کی وقت می کنیم دین رو بفهمیم و عمل کنیم. بعدشم مساله این نیست که کی نوشته. حالا خودشون یا هر کی دیگه. بحث سر اینه که این کار مشکل داره. قدمای ما یک جلد اصول داشتند خیلی بهتر از ما هم مسائل رو می فهمیدند. ما این قدر کتاب اصولی نوشتیم هنوز تو اولیات مسائل روزمون گیر کردیم.

      ۵۴
    2. تحول خواه گفت:

      این کتاب همان طور که از اسمش پیداست و در مراسم رونمایی توضیح داده شده است فلسفه اصول است نه خود اصول. البته برخی مباحث فعلی اصول نیز به اسم فلسفه اصول در کتاب آمده است. از توضیحات وارد شده در مراسم رونمایی می توان دریافت آنچه سبب حجیم شدن این کتاب است ذکر اقوال تمام علما و صاحب نظران در علم اصول است. و گرنه هر چقدر هم که ایشان نوآوری و مطالب جدید داشته باشند محال است چنین کتاب حجیمی تولید شود. آیا به این میزان پرداختن به اقوال لازم است؟؟؟
      متاسفانه رویه ای کاملا معیوب در حوزه شایع شده است که باید تمام اقوال علمای قبلی در هر مساله مطرح و بررسی شود. در غیر این صورت توانایی در اجتهاد و قدرت علمی فرد، مخدوش تصور می شود. این چه منطق غلطی است. الان دوره های اصولی آقایان مراجع تا ۲۰ جلد و بیشتر می رسد. دوره های اصولی که بر اساس کفایه دو جلدی نوشته شده است و به مرور زمان فقط به دلیل ذکر اقوال قطور شده است با ادامه این روند در نسل بعدی ۱۰ سال آینده این دوره ها می شود ۴۰ جلد. آنگاه اجتهاد در ۶۰ سالگی هم متصور نیست...

      ۴۱
  2. تحول خواه گفت:

    بسیار عالی بود
    متین و مودبانه
    پرشور و انقلابی
    شفاف و صریح

    ۴۳
  3. سید گفت:

    خداوند به ایشان سلامتی و طول عمر بدهد و از شر اشرار حفظ فرماید

    ۰۱
  4. علی گفت:

    فضای حوزه فضایی است که هیچ وقت نسبت به رویدادها واکنشی نشان داده نمی شود. این نوع حساسیت ها نسبت به وقایع بسیار ستودنی است.

    ۶۴
  5. عاشق گفت:

    بااین مسایل وحواشی زدن نمیتوان خود را نشان داد؟؟؟؟/

    ۱۸
  6. شه گفت:

    بنده بالفطره دینی را که این همه در گیر و دار واژگان فلسفه صدرا و اصول ۳۳ جلدی و عرفان ابن عربی( که به تعداد انگشتان دست آن را فهم کرده ام ) باشد را اساسا به دیوار می زنم و دین اخباری ها برایم دلنشین تر است

    ۴۵
  7. آقایی گفت:

    ازحوزه ای که درآن قداست وارزش برای مقدمه است نه ذی المقدمه و ارزیابی علمی در تسلط بر علم آلی است نه اصالی؛ بیش از این انتظار نیست. اگر اصول مقدمه ی فقه است و اگر اصالت برای فقه است؛ چرا در اصول توقف کرده ایم؟! جناب آقای اکبرنژاد! چشم انداز حوزه چیزی جز تربیت فقیه کارآمد است فلذا مشکل اساسی ما به رویکرد حوزه در مواجهه با نیازهای کشور بلکه جهان اسلام است. شکوه از وضع علمی موجود در حوزه ها که بر لسان اکثر اساتید و بزرگان ساری وجاری است، جای شگفتی ندارد، عجب آنست که کسی قدمی برنمیدارد. چرا؟ آیابزرگان حوزه و مسؤولان محترم آن، اساتیدسطوح عالی ودروس خارج را نسبت به نیازهای جامعه اسلامی وچشم انداز آن آگاه کرده اند؟ چرا جلسات هم اندیشی باهدف بهبود کیفیت دروس خارج تشکیل نمیشود؟ چرا به دروس خارج وموضوعات مطروحه ی درآن نظارتی نیست؟ آیا مسؤولان قضایی ما حقیقتا”دست نیاز به سوی حوزه ها در حل مشکلات حقوقی دراز کرده اند؟ یافقط فریادبوده است؟ البته وقتی رییس محترم قوه قضاییه که خودیکی از علماوبزرگان است فقط اصول تدریس میکند ونسبت به فقه با طرح موضوعات حقوقی و نیاز دستگاه قضا به هر دلیلی بی مهری میکند؛ دیگر از دیگران چه انتظاری است؟! این رونمایی ها حکایت از غربت رهبر جامعه دارد که حتی اطرافیانش هم ایشان و خواسته هایش را درک نمیکنند. جناب آقای اکبرنژاد! در این حوزه وبااین رویکرد بی دغدغه ای که دارد بایدهم به آیت الله لاریجانی تبریک گفت! و… درپایان فقراتی از سخنان رهبری در دیداربانخبگان حوزوی سال۷۴ “امروز، حوزه‌ی علمیه از زمان خودش خیلی عقب است. حساب یک ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادی ای همراه یکدیگر بروند و یکی اسبش از دیگری تندروتر باشد و آن‌که اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعی است آن‌که اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمیرسد. الان وضعیت این گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فرا گرفته است. ما وقتی به خودمان برگردیم، خیلی فاصله داریم”

    ۲۲
  8. وحید گفت:

    میخواستم بپرسم آیا آقای اکبر نژاد از نزدیک جلد این کتاب را دیدن ؟ در همه ی مسائل همینطور اظهار نظر میکنند؟!!

    ۷۶
    1. مهدی گفت:

      به نظر شما دیدن جلد کتاب برای اظهار نظر کافیه؟؟!!

      ۲۸
  9. طلبه گفت:

    آقا عزت این چه استدلالیه که شما کردید، این حرف مثل اینه که بگیم این چه دینی هستش که فقط قسمتی از روایات آن که به دست ما رسیده ۱۱۰ جلد بحار الانوار شده یا مثلا این چه دینیه فهم حقائق قرآن منحصر به عده ای معدود هستش (و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم) از این رو بنده عرض میکنم این جوابها مغالطه‌ای بیش نیست.

    ۵۴
  10. مهدی گفت:

    ما که همیشه از سنت و سیره سلف صالح دم می زنیم چرا در مساله مدت زمان اجتهاد، که سنتی حقیقتا خوب و صحیح وجود داشته است از آن پیروی نمی کنیم؟؟
    شیخ طوسی (با این عظمت که شیخ الطایفه است و همچنان کتب اصولی ما وامدار روش ایشان در اصول است) در چه سنی به اجتهاد رسیده اند؟ علماء بعدی ما و تا قبل از شیخ انصاری(ره) که این همه مبسوط از اصول بحث نمی کردند آیا فقه ضعیفی داشته اند. آیا می توان ادعا کرد فقاهت شیخ انصاری و مابعد ایشان از صاحب جواهر ، علامه حلی شهید اول و ... قوی تر است. قوتی که مرهون این همه بسط اصول فقه باشد؟؟
    به این نکته هم توجه کنیم که ما با این همه شرح و بسط و اطاله دادن به اصول در نهایت همان مسائلی را حل می کنیم که علمای سلف با مختصری اصول حل می کردند و این گونه نبوده است که مسائل جدید ما را نیازمند این اطاله در اصول کرده باشد.( خوشتبختانه مسائل جدید از دید بزرگان ما مغفول است و اگر هم بپردازند با همان اسلوب قدیمی بحث می شود)

    ۵۵
  11. طلبه گفت:

    آقا مهدی این صحبت شما مانند اینه که بگیم در گذشته قبلاً یک نفر با یکی دو سال شاگردی کردن کنار طبیب، طبیب زبر دستی میشد اما الان چرا باید این قدر درس بخونن؟!!
    ثانیا این که شما میگید همان مسائل را حل میکنند و بحث جدیدی نیست صرف ادعاست و اثبات این حرف به عهده ی مدعیش است.
    ثالثا لازم است این نکته را بگویم که یک علم وقتی علمی است که مبتنی بر استدلالهای منطقی باشد و از نظر عقلایی قابل توضیح باشد و این بدیهی است که نفر اولی که یک بحث را مطرح میکند به اندازه ی وسع ذهن خودش مطرح میکند و این ذهن هر چه قدر هم قوی باشد بالاخره یک ذهن است و در طول زمان دیدگاه های مختلف از افراد مختلف باعث روشن شدن گره های مختلفی میشود که در اطراف این مطلب وجود دارد و یا گاهی اشکالاتی میشود و اصل مطلب زیر سوال میرود حالا اگر شخص جدیدی این مطلب را اختیار کند و بر طبق آن پیش برود ناگزیر باید اشکالات وارده را جواب دهد وگرنه رجم به غیب است، حال اگر بیاییم بگوییم این مطلب زیاد بزرگ شده و از این جا به قبل دیگر خوانده نشود یا حذف شود خب معلوم است که ریشه ی این علم زده میشود و بعد هر کسی این مطالب ناقص را بخواند یا اشکال میکند که این صحبتها بیخود است و سر و ته ندارد و یا اینکه جوابی از همان جوابهای گذشته را مطرح میکند و این باعث رکود این علم میشود نه تکامل.
    رابعا بر فرض که این حرف ها درست باشد اصل پیش داوری این آقا اشکال دارد و هم چنین شیوه ی توهین آمیز شروع کلامشان توجیه ندارد.
    خامساً سوال بنده این است در مورد نقل به معنا علمای گذشته مختصری صحبت کردن حال چرا آقای اکبر نژاد ۱۲۰ صفحه در این مورد مطلب نوشته اند و افتخار میکنند خوب همان مختصر کار را راه می انداخت یا مثلاً صحبتهایی در کتاب منطق تفسیر متن دارند که فکر نمیکنم شخص اصولی در این مطالب شک داشته باشد و نیازی به این اطاله ی کلام نبود
    سادساً باب اهانت به بزرگان و معصیت کار یا غافل و علم زده و... اگر باز شد مصیبتی پیش می‌آید که جمع کردن آن دشوار است و شما که دم از آقا و رهبری حفظه الله تعالی میزنید خوب است همه‌ی صحبت های ایشان را ببینید نه اینکه مصداق ایمان به بعض و کفر به بعض باشید منظورم صحبت های ایشان در مورد احترام به علما و به اسم رهبری و انقلاب چهره‌ی طلبه انقلابی را خراب کنید . البته بعید میدونم این یادداشت را روی سایت بگذارید،ولی منتظر جوابتون هستم.

    ۵۳
    1. هادی چیت ساز گفت:

      سلام به "طلبه"ی عزیز. اساسا رشد مسائل و نظرات هر علمی بر چند محور است: ۱. باعث سرعت حل مسأله شود مانند بسیاری از فرمول های ریاضی که کشف می شود. ۲. هزینه ها کمتر شود که عمر هر انسانی مهمترین هزینه ایست که در علم آموزی می شود. ۳. حل مسائل آسان تر شود. وگرنه نظر جدید ارزش علمی ندارد، مانند اینکه کسی موتوری کشف کند که هم وزن بیشتری دارد و هم سوخت بیشتری مصرف می کند و هم سرعت کمتری دارد. در علوم انسانی علاوه بر این موارد باید ثمرات و فایده ها هم مدنظر باشند. علمی قدمت هزارساله دارد. اگرمیان تمام طالبان آن علم هر سال یک نظر اضافه شود، دانش پژوهان متاخر باید تمام عمر خود را به نظرات ایشان گذرانند در حالیکه اشتباه بودن آن پُرواضح است.با این شاخص سراغ نظرات اصول فقه و علم پزشکی می رویم. طبابت واقعا چنین است که همان بیماری های که در گذشته کسی باید دو سال فرامی گرفت، امروز در کمتر از شش ماه فرا می گیرد و این یعنی رشد چون بیان ها و تجربه های طبیبان طی قرون ثبت شده و دانشجوی امروز دیگر آنها را تجربه نمی کند.(اثباتش نیاز به مطالعه ی جنابعالی پیرامون علم طبابت دارد) و سبب طولانی شدن امروزش باز شدن مسائل جدید بر روی طبیبان است. مگر قبلا می دانستند که سبب فلان بیماری گوارشی، ایجاد فلان اسید در روده است؟ مگر می دانستند قرنیه ی چشم، چه قابلیت ها و ظرافت هایی دارد؟ و هزاران کشف دیگر.
      اگر اصول طولانی امروز همان مسائل گذشته را حل می کند که اصول مختصر دیروز عهده دار بود، واقعیتی است که شما باید مسائل جدید را نشان دهید نه طرف مقابل. اما نمونه ایکه شما را آرام کند، افتتاح مساله ترتب است در کلام محقق کرکی. (جامع المقاصد، ج۵، ص۱۲). محقق نه اسمی از ترتب می آورد و نه از آن بحث می کند و گذشتگان مانند این فرع را بدون اینکه نام ترتب را شنیده باشند، حل می کردند. اما انصاف دهید بعد از محقق این مساله چه معرکۀ الآرایی شد. نمونه دیگر همان مساله ی شرط متاخر است که علما از مباحث سنگین اصول می دانند. محقق در شرائع ذیل بحث استحاضه به فرعی بر اساس روایات اشاره می کند ولی از زمان شیخ انصاری به بعد چنان وانفسایی شده که حل آن یکسال عمر می طلبد. درست می گویید نظر جدید اگر گرهی از بحث قبل گشاید، مطمئنا به جاست اما حاشیه هایی که علما در یک و نیم قرن اخیر بر مطالب اصول نگاشتند و اضافه کردند، گره گشوده یا گره انداخته است؟ واقعا فهم دین وابسته به مباحثی چون (به شرط لا، به شرط شئ، لا بشرط) که برای هر کدام از موضوع و محمول فرض است؟ پس هر نظر و کشفی در علم، جای طرح ندارد و باید طبق شاخص رشد افزوده شود و گرنه کوه علم آنقدر بزرگ می شود که کسی را توان فتح قله نیست (همانطور که می گویند اجتهاد بر سر قله ی قاف است.)
      نکته ی آخر: واقعا شما از عبارت های " شخصیتی دانشمند و فرزانه" و " آقای لاریجانی عزیز، سرور من، شما از استعدادهای درخشان حوزه هستید. شما محل امید برای امثال بنده‌اید." توهین فهمیدید؟؟؟ به نظرم در دید شما هر کس نقدی همراه دلیل داشته باشد، توهین کننده است.

      ۳۰
  12. حجت سلطانی گفت:

    منم به اقای طلبه عرض سلام دارم. منتهی فکر نمیکنم طلبگی با اتباع ظن همخونی داشته باشه. برادر عزیز شما اولا کتابی در لوازم تفسیر متن از یه عالم دیگه معرفی بکنید که اینقدر جامع و منسجم هم باشه بعد به اصل کتاب اشکال بگیرید ثانیا سفارش میکنم یه بار حداقل فهرست رو مطالعه بفرمایید ثالثا شما که خودتون با ازدیاد علم به بهانه پیشرفت گویا مخالف نبودید!! این درحالیه که تمام مطالب این کتاب کاربردیه رابعا برادر عزیزم اگه کمی اخلاق الهی رو جامع نگاه کنید فکر نکنم نقد و بحث علمی رو اهانت ومعصیت تلقی کنید.

    ۱۰
  13. روشنگر گفت:

    همه کسانی که نظر داده اند یک جنبه ای را دیده اند و مشکلی را درک کرده اند لکن ناقص است .باید همه افراد سوالات زیر را برای خود حل کنند که اولا دنبال چه هستیم و چه انتظاری از دین و عالم دینی داریم ؟چه نکته مهمی را ایشان درک کرده اند که. این کتاب را نوشته اند ؟اقای اکبرنژاد چه چیزی را درک کرده اند که احساس کرده اند ایشان ملتفت نبوده وبطور کل فضای حاکم بر حوزه اقتضای کدام را دارد مثلا در حوزه ای که از اول برای طلبه علامه مجلسی را مثال میزنند که تعداد کتابهایش بیش از سال های عمرش است و برای فاضل نامیده شدن در حوزه باید کثرت تالیف داشت و غیره وبه طور کلی از این کتاب و نقد استاد و نظرات دوستان میتوان فهمید رفتار درست علمی برای ما حل نشده است فضای علمی چیزی است و اداب فضای علمی چیزی دیگر

    ۱۰
  14. گرفتار در برزخ گفت:

    سلام علیکم .دوستان عزیز مثل اینکه مطلب از دستشون در رفته!!مگه نمیدونین که چرا به اصول فقه میگویند اصول عملیه!! غیر از مبحث استصحاب که کاملا شرعرعی است درسه مبحث دیگر عقلی،شرعی است که فی المجلس جای ایراد سخنرانی نیست ولی مختصر عرض کنم روی آوردن فقها به اصول به خاطر فقدان نص یا اجمال نص میباشد وبرای حکم شرعی فقها ابتداءً قران وروایات را بررسی میکنندوبعدازاینکه در حکمی از احکام شک برایشان حادث شدوبا ادله راه به جایی نبردند به اصول تمسک میکنند(فی الجمله)اما نظر بنده هم این است که نبایستی آنقدر اصول راچاق وگنده کنیم که نتوانیم سالهای سال آنرا بخوانیم وتدریس کنیم واز خود فقه وقران وروایات غافل شویم بله بایستی آراءمجمع علیه اصولیین را گردآوری کرده ودر فرا خور هر پایه ای تدریس شود این امر باعث میشود از بیهوده کاری واتلاف عمر جلوگیری شود وطلبه ها زودتر به اجتهاد برسند(این مطالب خیلی مختصر نوشتم والاعرض بنده بیشتر ازاینها بود.امیدوارم که بزرگان حوزوی در اندیشه نوینی باشند.ومن الله التوفیق)

    ۰۰

پاسخ دادن به آقایی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)