کتابهای خاک خورده!!
گاهی به مرور زمان برخی تلقیها در جامعه جا میافتد و میان همگان حتی خواص هم ریشه میدواند که اگر با نگاهی ژرفتر و دقتی بیشتر به آنها نظری افکنده شود، نادرستی آنها روشن میگردد، یا این که دست کم در درستی آنها دچار شک و تردید میشویم.
از جمله این تلقیها این است که هر کس بیشتر کتاب، مقاله و تالیفات داشته باشد عالمتر است! یا خدمت بیشتری به عرصه علم و دانش نموده است! حتی گاهی در بیان فضل یک عالم از کثرت تالیفات او شاهد میآورند. اما جا دارد از خود بپرسیم آیا هر تالیفی ملاک برتری و خدمتگزاری است؟ یا این که ملاک دقیقتری در میان است؟
وقتی به محکمات عقل و نقل رجوع میکنیم میبینیم نفس تالیف داشتن یا حتی کتاب علمی نوشتن ملاک فضیلت نیست. عقل به ما میگوید یک تالیف علمی وقتی مفید و ارزشمند است که اولاً ناظر به نیازهای مردم و مشکلات جامعه باشد، ثانیاً محتوای آن قابلیت اجرایی شدن در جامعه را داشته باشد. چون اگر هر کدام از دو شرط نام برده در یک تالیف نباشد، آن کتاب یا مقاله هیچ دردی از جامعه را دوا نخواهد کرد و پس از مدتی در گوشه کتابخانهها خاک خواهد خورد!
همین واقعیت در آیات و روایات نیز بارها مورد تصریح قرار گرفته است. حضرت موسی (ع) وقتی خدمت حضرت خضر شرفیاب شد به ایشان عرضه داشت آیا به من اجازه همراهی میدهی تا از آنچه آموختهای چیزی که مایه هدایتم باشد به من بیاموزی؟ (قال له موسی هل اتّبعک علی ان تعلّمن مما عُلّمت رشداً) همچنین در روایات ما آنچه در دعاها از خدای متعال خواسته شده است علم نافع است: «اللَّهُمَّ …َ عَلِّمْنِي مَا يَنْفَعُنِي، وَ انْفَعْنِي بِمَا عَلَّمْتَنِي». پیامبر اکرم(ص) نیز وقتی باقیات الصالحات شخص را که پس از مرگش در نامه اعمالش ثبت میشود میشمرد، علم نافعی که از شخص باقی مانده باشد را نام میبرد. نه هر کتاب یا تالیفی ولو به کار نیاید و دردی را دوا نکند: «إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ إِلَّا مِنْ ثَلَاثٍ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ …»
حال که ملاک درست را به دست آوردیم لازم است قدری به وضعیت جامعه خودمان به ویژه تالیفاتی که در حوزه ی دین انجام گرفته است و میگیرد نگاهی انتقادی داشته باشیم. واقعاً چه مقدار از تالیفات حوزوی ما دارای دو ملاک پیش گفته است؟ میدانید اگر حقیقتاً اهل علم و پژوهشگران دینی ما با چنین اندیشهای به تولید علم روی آورده و دست به قلم میشدند، الآن ما چقدر جلو بودیم و در دنیا میتوانستیم با افتخار تمام توانمندیهای دین را در عرصه واقعی به رخ جهانیان بکشیم و از کلی گویی به در آییم؟ وقتی هنوز بانکداری ما به اذعان بزرگان اقتصادی ربوی است، کتابهای علوم انسانی دانشگاههای ما ترجمه متون چند دهه پیش غرب است، نظام آموزش و پرورش ما چه در مدارس و چه در دانشگاهها تقلیدی از سیستمهای مدرن غربی است و… چه افتخاری برای یک عالم دینی است که یک دوره فقه از اول تا به آخر مینویسد و روانه بازار میکند؟! کتابی که نه کسی معمولاً میخواند نه گرهی از مشکلات فعلی جامعه باز میکند!
وقتی هنوز روشهای همسر داری و تربیت فرزند را به صورت اجتهادی استنباط نکردهایم و خانوادههای مؤمن و حتی طلاب در زندگی خانوادگی خویش مشکل دارند و حتی گاهی برای حل مشکلاتشان به روان شناسان دانشگاهی مراجعه میکنند، چه افتخاری دارد که یک عالم دینی مشغول تدریس و تالیف در موضوعاتی است که بارها و بارها تکرار شده و صدبار تا کنون حل شده است؟!
پرسش نگارنده این است که اگر حق الناس را باور داریم و در پیشگاه خدای متعال باید جواب عمرها و هزینههایی را که صرف هر کاری کردهایم بدهیم، آیا کسانی که به بهانه رنگ علمی داشتن به هر مبحثی میپردازند و گاهی از پول بیت المال کتابهای غیر مفید خود را چاپ میکنند، چه جوابی برای روز رستاخیز آماده کردهاند؟!
نویسنده: مهدی برزگر
چه بسا بسیاری از بزرگان با همین حباب بزرگان شده اند، و از همین تلنگر ها به شدت می ترسند!
مشکل اینجاست که ما رو از اهلبیت و روایات ایشان دور کردن. اینقدر در فقه و اصول و فلسفه و ... غوطه ور شدن که اصلا نمی دونن ما طب روایی و عروسی روایی و تربیت فرزند روایی و زندگی روایی داریم. فقط خودشون رو اسیر چند تا باب فقهی محدود کردن اون هم با نظرات قرون وسطایی.
مرحوم کلینی یه کتاب نوشت، هنوز هم که هنوزه قابل استفاده هست اما آقایون کتاب می نویسن، برای عصر خودشون هم قابل استفاده نیست! چرا؟؟
چون حرف اهلبیت توش نیست و حرف شکمی هست