منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / گفتمانی / ویژه تحول / نگاه کارکردگرا به سنت
نقدی به نگاههای منفعلانه فقهی

نگاه کارکردگرا به سنت

می دانیم که مدرنیته مثل سیلی ما را از فضای سنتهایمان جدا کرد و اگر واقعنگرانه به تجربۀ پشت سر و افق پیش رو بنگریم، تایید می کنیم که حفظ همۀ سنت ها امکانپذیر نیست و تلاش برای حفظ آنها تنها به فرسایش خودمان منجر می شود. در نهایت تنها می شود آن را به صورت یک تشریفات دست و پاگیر زنده نگه داشت، بی آنکه نفعی از آن رهگذر حاصل شود. برای مثال قرآن به ما می گوید که برای جهاد اسب های  خودمان را آماده نگاه داریم. (۶۰ انفال) و این سنت قطعی اسلامی هم بوده و امامان هم آن را تأیید فرموده اند. با این حال اگر ما بخواهیم به ارتشیان اسلام یک اسب بدهیم تا این سنت را به طور نمادین حفظ کرده باشیم بعید است که نفع مهمی عایدمان شود!

چه بخواهیم و چه نخواهیم، تغییر زمان گاهی شکل دین را تغییر می دهد. منتها دین  از بنیانهایی کلی برخوردار است که اخلاق را بسط می دهد و پیامبر(ص) هم برای کمال اخلاقیات برانگیخته شده بود. طبیعی است در عرصه هایی که زمان با اخلاقیات درگیر می شود، وظیفۀ دین است که جلو بیاید و نقش خود را در بستر زمان ایفا کند. دین در اصل، اخلاق و معنویت است اما وقتی که سنت با دین یکی گرفته شود و مردم نفع اخلاقی خاصی در حفظ سنت ها نبینند آن را رها می کنند. این قاعدۀ جاری و طبیعی دینداری است، که انسان دین را برای خودش می خواهد و نه خودش را برای دین. ما خوشمان بیاید یا نیاید، دین در خدمت انسان است تا او را کمک کند و نه انسان در خدمت دین تا به بهای نابود شدن انسان، دین حفظ شود.

با این مبنا وقتی نگاه می کنیم می بینیم که فداکاری های بزرگان دینی نیز برای کمک به انسان و به خود آمدن او بوده است وگرنه اگر بشر از میان برود دیگر دین چه معنایی خواهد داشت؟!

من به جعل و تحریفاتی که در سنت وارد شده و به تصحیفاتی که در نقل آنها پیدا شده است کاری ندارم. در مورد همین حدیث های صحیح اگر به فرض یقین هم پیدا کنیم و بتوانیم قسم به لفظ جلاله بخوریم که عین آنها از دو لب مبارک معصوم(ع) صادر شده است، آیا باز هم دلیل می شود که آن رهنمود ها را همیشگی و بی انقضا بدانیم؟!

حدیث هایی هست که بر خوردن نمک در غذا تأکید دارد. برای مثال از امام کاظم در «کافي ، جلد ۶ ، صفحه ۳۲۶ ، حديث ۵» چنین نقل شده است. از طرف دیگر بنا به نقل “مهرنیوز” مصرف سرانۀ نمک در ایران سه برابر اِستاندۀ (استاندارد) جهانی است. همین مطلب سبب افزایش مشکلاتی نظیر فشار خون، سرطان و پوکی استخوان در میان ما شده است. با این وصف آیا می شود برای «حفظ سنت های اسلامی» مردم را به افزایش مصرف نمک تشویق کرد؟!

چه بسا ما معتقد باشیم که اهل بیت(ع) حاذقترین پزشکان جهان در کل تاریخ بشریت بوده اند. لکن آیا دستورات یک پزشک حاذق برای مردم آلمان که آب، هوا ، تغذیه و روحیاتی متفاوت از مردم ژاپن دارند، دقیقا یکسان است؟! آیا طرفداران آلمانی آن پزشک رهنمودهای ژاپن-پسند او را مو به مو برای مردم خود تجویز می کنند؟! از الاهیدان ارجمند، دکتر علیرضا آزاد، شنیدم که نمک در آن زمان در بعضی منطقه های عرب نشین بسیار کم و گران بوده و در نتیجه غذاها کم نمک بودند و تابش مستقیم آفتاب هم، در از دست دادن نمک بدن اثر زیادی داشته است. اگر این را با وضعیت نمک ایران معاصر بسنجید، خواهید دید رهنمود پزشکی ای که راجع به نمک داده شده در آن زمان و مکان بسی حکیمانه و در زمان ما به دور از حکمت است.

در ص ۲۷۵ امالی طوسی(ره) حدیثی از امام صادق(ع) وارد است که انسان را به روشن کردن چراغها قبل از غروب آفتاب تشویق می کند و یادم هست روحانی بزرگواری در میانۀ روز اطاق را از نور چراغ پر می کرد و می گفت: «لا سرف فی السراج!» از طرف دیگر می بینیم که ایران نوزدهمین کشور در مصرف برق است. (yon.ir/kHtA)

اجرای چنین روایتی که متعلق به دورانی قبل از ظهور برق است، در زمانۀ ما که مصرف بی رویۀ برق خطرات زیست محیطی را به دنبال داشته است چه معنایی دارد؟!

جالبا که خود اهل بیت(ع) تفاوت زمانه ها را در نظر داشته اند و شناخت آن را برای زندگی لازم می دانسته اند. برای مثل امام علی(ع) می فرمایند: «برای آگاهی انسان همین بس که زمان خود را بشناسد.» (بحارالأنوار ج ۷۸ ص ۸۰) امام صادق(ع) می فرمایند: «کسی که زمان خود را بشناسد آماج اشتباهات قرار نمی گیرد»  (تحف العقول  ۳۵۶) و امام علی(ع) در نکوهش افراط و تفریط در ارتباط با روزگار می فرماید: «هرکس با زمانه بستیزد، زمانه او را به خاک ذلت می افکند و هرکه تسلیم آن شود در امان نیست.» (غررالحکم ۹۰۵۴) و جالبتر اینکه خود ایشان، این نگاه کارکردگرایانه به سنت را داشته اند.

پیغمبر اسلام(ص) دستور داده بودند : «موها را رنگ کنید و شبیه یهودیان نباشید!» اما حضرت علی(ع) راجع به این حدیث نبوی(ص) می گویند: «این حکم برای زمانی بود که پیروان اسلام اندک بودند اما الآن که نظام اسلامی استوار شده و جمعیت زیاد شده است، الزامی بر این حکم نیست!» (حکمت ۱۷ نهج البلاغة) فکر کنم اگر این سوال از امام علی(ع) پرسیده نمی شد، حنا گذاشتن هم جزء ضروریات دین می بود! مثل الآن که بی ریش ها سست ایمان شمرده می شوند، حنا گذاشتن یا نگذاشتن نیز یک معیار برای دینداری یا بی دینی معرفی می شد. اگر به قدرت خیالم پر و بال بیشتری بدهم، می گویم که شاید برای حنا نگذاشتن تعزیر شرعی تعیین می شد و چه بسا مردان مسلمانی که در خلال تاریخ بی حنا از دنیا می رفتند در قبرستان های یهودی به خاک سپرده می شدند…! هرچه باشد سنت قطعی رسول خداست و بی آنکه فکر کنیم چرا چنین سنتی برقرار بوده است باید بی چون و چرا تعبد داشته باشیم!!

چرا گفته اند امام زمان دین جدید می آورد؟! (بحار الأنوار ج ۲۶، ص۱۷۷) آیا غیر از این است که حضرت، امام “زمان” هستند و دین را مناسب “زمان” خود به مردم عرضه می کنند؟! و آیا ما از جنس همان کسانی نیستیم که چون سنت پیامبر(ص)، رنگ زدن مو بوده است؛ انتظار داریم حضرت علی(ع) نیز چنان دستوری بدهند؟

از جمله شرط های لازم برای عالم اسلامی این است که عالم به زمانه باشد. امام خمینی(ره) در این راستا می گفتند: «حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رائج اداره مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند» (صحیفۀ نور، ج۲۱، ص ۹۸) اما با کمال افسوس ملاحظه می کنیم حوزه ها به همان روال رایج خود خو گرفته اند و نه تنها جلوتر از زمان حرکت نمی کنند، بلکه همچنان در همان احکام حیض و نفاس فرو مانده اند و به تغییرات زمانه توجهی بنیادین ندارند؛ جز آنکه پدیده های پرقدرتی مثل تلگرام آنها را به اجبار با خود همراه کند.

عالم به زمان بودن با محدود کردن خود به یک طیف خاص جامعه و غرق شدن در متون دینی بدون توجه به اصول فهم دین و تغییرات شدید زمان و مکان، حاصل نمی شود. عالم نه تنها باید در بطن جامعه و در میانۀ مردم خود باشد، بلکه باید کشورهای غربی را نیز، که در حال حاضر بیشترین اثر بر سبک زندگی دنیا دارند، به خوبی بشناسد و نبض آنها را در دست بگیرد و نقطه های قوت و ضعف آنها را باز شناسد. با منبر رفتن و چند آیه و روایت خواندن، آنهم به صورت سرسری و بدون تفسیر مناسب زمان، تغییری در زندگی ها حاصل نمی شود. چه بسا همین نحوه ی تبلیغ است که مایه تخریب دین و ناکارامد جلوه کردن آن خواهد بود.

ما گلایه هایی که از اخباری ها داشتیم را فراموش کرده ایم و حُجَّتبود (حجیت) ذاتی عقل را نادیده گرفته ایم. اهلِ تعبدِ سرسری به حدیث شده ایم و با “اجرا-لازم” دانستن مو به موی آنچه در نص آمده است به بنیادگرایی دامن زده ایم. با خلط دین و سنت، بار گران و تکلیف خارج از توان بر دوش دین نهاده ایم. با ترسیدن از کوچکترین تغییر در شکل دین، آن را برای عصر مدرن ناکارآمد کرده ایم و در واقع به کمک بی دینان و خداناباوران رفته ایم!

این ترس افراطی و خارج از حدود شرع و عقل، که پای ابتکار و اجتهاد را علیل کرده، همان حس نفرین شده ای است که ما را از زمان شناسی باز می دارد و درب اندیشه ورزی را می بندد. هرگز از خاطرم محو نمی شود روزی را که فتوایی از یکی از علمای نواندیش مبنی بر لزوم اعتدال صوت نماز و پرهیز از “اخفات” نقل کردم. یکی از طلبه ها به شدت بر آشفت و سخت هیجانی شد و با حالتی که مخصوص ماتمزدگان بر یک دین منقرض شده باشد می گفت که: دیدید کار آقایانی که دم از فقه قرآنی می زدند به کجا رسید؟! دیدید عاقبت این آقایان چطور شد؟! یعنی اگر کسی در اثنای بحث سر می رسید تصور می کرد که ایشان توحید الهی یا نبوت رسول(ص) را انکار کرده است یا ازدواج با محارم را حلال شمرده است!

وقتی در نظرات جدید در مسائل ابتدایی دین، چنین برخوردهای غیر عالمانه ای صورت می گیرد، شما انتظار دارید که اجتهاد بتواند پویا شود و تمدن بزرگ اسلامی را بنا کند و راجع به شاکله های تمدنی نظر بدهد؟! این حالت منفعلانه که اجازه نمی دهد عالم اسلام تعارضات و چالش های خود را با زمانه حل و فصل کند، از تحجر ناشی می شود و تحجر در نزد رهبر انقلاب توصیف جالب و تأمل انگیزی دارد: «نگاه نو به مسائل نکردن، گذران تاریخ و تحول فکر انسانها را ندیده گرفتن، تعالی و ترقی اندیشه و راههای زندگی را انکار کردن، این تحجر است» (دیدار فاضلان و طلبه های حوزه علمیۀ قم ۱۴/۷/۷۹)

برای زنده ماندن اسلام دعا می کنم. خداوند ما را در شکستن بت های جمود فکری و اعتقادی توفیق عطا کند و خصلت زشت تحجر را از  روح ما بزداید. آمین.

نویسنده: معین مشکات. دانشجوی الهیات مشهد

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)