منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / گفتمانی / ویژه تحول / نهیبی برحوزه های علمیه

نهیبی برحوزه های علمیه

حجت الاسلام مهدی مهدوی از اساتید و پژوهشگران موسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی در یادداشتی ضمن بیان ظرفیت های انقلاب اسلامی به برخی از موانع شکوفایی مبانی اسلامی در کشور پرداخته و معتقد هستند ریشه اصلی این مشکلات در ضعف روش فقهی و اصولی حوزه می باشد و براین باور هستند اگر حوزه نتواند در منطق فهم دین تحولی ایجاد کند تمدن اسلامی که آرمان امام راحل بوده است نمی تواند جامه ی عمل بپوشد.

حدود سی و پنج سال از پیروزی انقلاب مبارک اسلامی به رهبری امام خمینی رحمه الله می‌گذرد، اما هنوز علوم انسانی که در دانشگاه‌های ما آموزش داده می‌شود، همان متون ترجمه شدۀ غرب است که طبیعتاً ریشه در جهان‌بینی و اندیشۀ ماتریالیستی غرب دارد. با توجه به گزارۀ فوق، نخستین پرسشی که به ذهن می‌آید این است که چه کسی مسئول این فاجعه است؟

 آیا فهم این مطلب که علوم انسانی غربی را در اذهان جوانان مسلمان وارد کردن و بنیان‌های فکری ایشان را بر اساس آن شکل دادن، سبک زندگی آنان را در همۀ عرصه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی شکل خواهد داد، کار سختی است؟ آیا بستن مرزهای جغرافیایی بر روی حملات دشمن و آمادگی برای هر نوع مقابله با تهدیدات نظامی که صد در صد کاری درست و به جا و مورد تاکید قرآن کریم است، با بازگذاردن مرزهای فکری و آزاد گذاردن اندیشه‌های مسموم غربی و اجبار دانشجویان به خواندن و فهمیدن و امتحان دادن این دروس سازگار است؟ آیا شکی در این حقیقت وجود دارد که علوم انسانی پایۀ تمدن سازی است ولی علوم انسانی غربی که با پشتوانۀ جهان‌بینی مادی پایه‌گذاری شده است نه تنها برای تشکیل تمدن مطلوب اسلامی نافع نیست بلکه به شدت مضرّ و مخرّب است؟ پس باید پرسید چه کسی مسئول این همه تعلّل و سهل ‌انگاری است و چرا هنوز هیچ نهادی حاضر نیست پاسخ‌گوی سستی‌ها در برابر این تهاجم خزندۀ دشمن باشد؟

به نظر می‌رسد تمدن اگر بخواهد «اسلامی» باشد و متصف به صفت «اسلامیّت» شود، ناگزیر باید از دروازۀ فقاهت عبور کند وگرنه هیچ تضمینی بر اسلامیّت آن نیست. در همین جاست که باید گفت مسئولیّت عظیم تمدن سازی متوجه «حوزه‌های علمیه» است و هیچ نهاد دیگری جز حوزه‌های علمیه نه تنها توان تمدن سازی بلکه «صلاحیت» این کار عظیم را ندارند.

اکنون باید پرسید راز این همه تعلّل حوزه‌ها چیست و چرا با وجود این همه زمان از ابتدای پیروزی انقلاب مبارک اسلامی تا کنون، چنین اقدامی در حوزۀ علمیه صورت نگرفته است؟ پاسخ به این سؤال در حقیقت شاه کلید پیدایش تحوّلی بزرگ در حوزه‌های علمیه و آغاز کلنگ‌زنی در حیطۀ تولید علوم انسانی اسلامی و در مراحل بعدی، تولید تمدن اسلامی است.

آنچه در پاسخ به این پرسش کلیدی می‌توان گفت این است که دو نکتۀ اساسی است که مانع از کارآمدی حوزۀ علمیه و پرداختن آن به وظایف اصلی و ذاتی خود شده است. این دو نکته عبارت است از «مشکل مدیریتی» و «مشکل روش علمی».

دو نکتۀ اساسی است که مانع از کارآمدی حوزۀ علمیه و پرداختن آن به وظایف اصلی و ذاتی خود شده است. این دو نکته عبارت است از «مشکل مدیریتی» و «مشکل روش علمی».

سخن در باب مشکل مدیریتی را به فرصتی دیگر واگذار می‌کنیم و در این نوشتۀ کوتاه به مشکلاتی که از نظر روش علمی و فقاهتی مانع از ایفای وظایف حوزۀ علمیه شده است می‌پردازیم.

حقیقت این است که روش فقاهت کنونی در حوزه‌های علمیه، به اذعان بسیاری از بزرگان حوزه، روش منسوب به مرحوم شیخ انصاری است و تمامی فقهایی که پس از شیخ ظاهر شده‌اند از نظر کلیّت روش استنباط و فقاهت، ریزه‌خوار خوان شیخ انصاری بوده‌اند و چنانچه ابتکاری در برخی عرصه‌های جزیی نیز داشته‌اند، در کلیّت روش علمی خویش مقلّد مرحوم شیخ بوده‌اند. در این جا تذکّر این نکته ضروری است که «روش فهم دین» با «خود دین» متفاوت است. دین عبارت است از مجموعه معارف والا و ثابت که از طریق وحی بر پیامبر عظیم الشان اسلام نازل و توسّط ائمه علیهم السلام در طول دوران حضور ائمّه تبیین گشته است. اما روش فهم دین در طول دوران غیبت دائماً در حال تغییر و تبدیل بوده و امری است دست ساختۀ علما و فقها که ممکن است مورد نقد و نظر علمای بعدی قرار گیرد. گرچه هر کدام از ایشان با سعی مشکور و وافر خویش، در صدد کشف بهترین روش برای فهم دین و انتساب روش خویش به اهل بیت برآمده‌اند، اما همچنان که در کشف هر کدام از فروع فقهی ممکن است خطایی از سوی فقیه صورت گیرد و لزوماً در استنباط تمامی فروع مصیب نیست، ممکن است در این سعی خود به منظور کشف روش کلان فهم دین نیز به خطا برود. تأسیس مکاتب فقهی و اصولی گوناگون در طول تاریخ فقه شیعه بهترین شاهد بر گفتۀ ماست. مکتب شیخ طوسی، مکتب ابن ادریس حلّی، مکتب اخباری‌گری، مکتب وحید بهبهانی و در نهایت مکتب شیخ انصاری که حدود صد و پنجاه سال است که بر حوزه‌های علمیه حکومت می‌کند.

روش رایج یا همان مکتب شیخ انصاری، شاخصه‌هایی دارد که باید سستی حوزه‌های علمیه و ناکارآمدی آن را در ایفای وظیفۀ تمدن سازی (البته آن مقدار که مربوط به روش علمی است) در این شاخصه‌ها جست و جو کرد. عمده شاخصه‌های این روش فقاهت را که محل اشکال هستند، می‌توان این گونه نام برد:

۱.    فقه فردی و غیر حکومتی

مرحوم شیخ انصاری در زمانی زندگی می‌کرد که اساساً فقهای شیعه تصور نمی‌کردند روزی ممکن است حکومتی اسلامی تأسیس شود و یک فقیه شیعی در رأس حکومت قرار گیرد. شاهد بر این مدّعا، حذف و یا حضور کمرنگ مبحث ولایت فقیه در کلام بسیاری از فقهاست و حتی بسیاری از آنان نیز که به طرح این بحث می‌پرداختند، آن را از باب حسبه مطرح کرده‌ و به ولایت بر ایتام و بیوه زنان و… محدود می‌ساختند. حتی مباحث مهم و اجتماعی مانند امر به معروف و نهی از منکر از کتب فقهی بسیاری از فقها حذف شده  بود. همین پیش زمینۀ ذهنی و یأس از تشکیل حکومت از سوی فقها، بتدریج در شیوۀ استنباط ایشان  و نیز نگاه‌های کلان فقهی- اصولی ایشان تاثیر گذارد و بتدریج فقه شیعه را فقهی فرد محور به نمایش گذارد که از مباحث کلان اجتماعی و سیاسی فاصله می‌گیرد و خود را از حل و پاسخ‌گویی به این مسائل ناتوان می‌بیند.

کثرت دروس خارج مربوط به مسائل طهارت و نماز و… و تکرار ملال‌آور این مباحث که همگی به حلّ چند بارۀ مسائل حل شده می‌پردازند و کاری به مسائل فراوانی که مردم و حکومت در عرصه‌های متعدّد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با آن روبه‌رو هستند، به خوبی نشان می‌دهد که این شیوۀ فقاهت از اساس فقاهتی فردگراست و مبانی پایۀ آن به گونه‌ای طراحی نشده‌اند که از عهدۀ تولید علم و تمدّن سازی برآید.

۲.   اجتهاد احتیاطی و وسواس ذهنی

از جمله ویژگی‌های فقه شیخ انصاری، مواجهۀ فیلسوفانه با ادلّۀ نقلی (آیات و روایات) و دقّت‌های فرا عرفی در تفسیر این ادلّه است به گونه‌ای که در بسیاری موارد، معنایی که از دلیل مزبور به دست می‌آید، مخالف ظهور عرفی آن است. از دیگر ویژگی‌های روش مرحوم شیخ، کثرت خسته‌کننده و بیش از حد بررسی اقوال است که هم سبب تشویش ذهن مخاطب می‌گردد و هم سبب اطالۀ خسته کننده و بیش از حد کلام.

شمارش احتمالات عقلی ادلۀ نقلی و موشکافی عقلی در مواجهه با متون عرفی از یک سو و کثرت بررسی اقوال از سوی دیگر، سبب سلب استقامت ذهنی فقیه می‌گردد و وسواس در فهم را در او به ارمغان می‌آورد. ثمرۀ این وسواس ذهنی، احتیاطی نامبارک از سوی فقیه در فرایند فهم دین است، زیرا وقتی احتمالات زیاد شد و هر کدام از آن‌ها محاسن و معایبی داشتند و در کنار هم ردیف شدند، طبعاً انتخاب قول صحیح دشوارتر می‌گردد و فقیه در میان هاله‌ای از اقوال متحیر و سرگردان می‌ماند. حتّی اگر چه در نهایت نیز در برخی موارد اقدام به انتخاب یک قول کند و به آن فتوا دهد، با دلی قرص و محکم فتوا نمی‌دهد و احتیاط در سراسر کلام او موج می‌زند. نمود دیگر این وسواس، احتیاط در مقام فتواست. کثرت احتیاط‌های واجب و مستحب در کتب فقهی فقهای معاصر با وجود این که ایشان در اصول فقه از برائت در مواقع شک در  تکلیف دفاع می‌کنند، نتیجۀ طبیعی این روش فقهی و اصولی است.

فقه فردی و عدم نگاه حکومتی فقه موجود، دقت های فیلسوفانه و اجتهاد احتیاطی و عدم سنخ شناسی مسائل در تحلیل مسائل از عمده مشکلاتی روش علمی موجود است.

۳.   عدم سنخ شناسی مسائل

هر انسانی به صورت فطری وقتی با مشکلی مواجه می‌گردد، ابتدا سعی می‌کند نوع مشکل را شناسایی کند تا بتواند راه حل مناسبی را برای آن بیابد. این نکته همان مرحله دوم از تفکر است که علمای منطق آن را «شناسایی نوع مشکل» نامیده‌اند. ضرورت این مرحله این است که اگر نوع مشکل شناسایی نگردد، شخص متفکر نمی‌داند برای حل معضل پیش آمده و معلوم کردن مجهول خویش، به کدام بخش از معلومات خود مراجعه کند و در نتیجه از حل آن بازمی‌ماند.

دردمندانه باید گفت از جمله مشکلات روش فقهی رایج در حوزه‌های علمیه این است که در بسیاری از مسائل مربوطه این مرحله را حذف کرده و مسائل ذاتاً مختلف را در مقام حل یکسان پنداشته‌اند. به گونه‌ای که برای حل مسائل ذاتاً متفاوت از روش یکسانی استفاده می‌کنند؛ از قرآن شروع و با سنت و اجماع ادامه می‌دهند و در نهایت نیز با بنای عقلا ختم می‌کنند. درحالی که برخی از مسائل فقهی یا اصولی ذاتاً عقلی‌اند و نباید متعبدانه با آن‌ها مواجه شد. به عنوان مثال اثبات حجیّت خبر واحد امری است کاملاً عقلانی و نسبتاً بدیهی، اما اثبات آن گاهی چند ماه در درس خارج اصول به درازا می‌کشد که عامل آن مواجهۀ تعبدی با مسأله  و تکاپوی کشف دلیل از ادلۀ نقلی است. آیا واقعاً میان حجیّت خبر واحد و حلیّت خرید و فروش با احکام سجدۀ سهو و مبطلات روزه هیچ تفاوتی وجود ندارد؟ آیا غیر از این است که دو مسألۀ اول از مسائلی هستند که مناطات و حدودشان کاملاً برای عقل ما محرز است اما دو مسأله دیگر از مسائل تعبدی هستند که جز با استمداد از ادله نقلی راهی برای حلشان وجود ندارد؟ پس چرا فقهای ما با روش یکسانی با هر دو مسأله مواجه می‌شوند؟ غفلت از سنخ شناسی مساله در روش فقهی رایج هم سبب شده است که در حل بسیاری از مسائل به خطا برویم و نتایج نادرستی بگیریم،  هم سبب اطالۀ ملال‌آور برخی مباحث ساده شده است.

مجموعۀ سه شاخصۀ فوق در روش فقهی- اصولی رایج به علاوۀ اشکالات دیگری که در جای خود باید به آن پرداخت، چند مشکل را سبب شده است:

۱-    به دلیل عجز این روش از ورود در مباحث حکومتی و تولید علم و تمدن سازی اسلامی، اتّهام ناکارآمدی به نظام اسلامی وارد می‌شود. دشمنان داخلی و خارجی این گونه وانمود می‌کنند که اگر حکومت اسلامی کارآمد بود تاکنون مشکلات اقتصادی و فرهنگی و… جامعه را حل کرده بود. در حالی که باید گفت عامل این نواقص و کاستی‌های موجود، کم کاری حوزه‌های علمیه در تولید علوم مربوطه است. وقتی حوزه‌های علمیه نتوانسته‌اند برنامه‌ای مدوّن و اجتهادی در عرصۀ اقتصاد اسلامی تولید کنند و هنوز هم دولتمردان ما مجبورند از روش‌های اقتصادی و بانک‌داری غربی تقلید و نسخه‌برداری کنند، چه توقّعی از حکومت اسلامی می‌توان داشت؟ وقتی حوزه‌های علمیه در باب فرهنگ اجتماعی و کارکرد رسانه‌های جمعی و تولید برنامه‌های فرهنگی کار فقاهتی نکرده‌اند و برنامه‌ای برای اجرا به دولتمردان ارائه نکرده‌اند، چه انتظاری از متولیان فرهنگی در مقام اجرایی می‌توان داشت؟

۲-    به دلیل شاخصه‌هایی که برشمردیم، اصل اجتهاد و رسیدن به مقام فقاهت و فهم دین، بسیار سخت و دور از دست‌رس شده است، به گونه‌ای که بسیاری از طلاب علوم دینی که از استعداد متوسّط به بالا برخوردارند و تلاش علمی خوبی نیز دارند، در میانۀ راه خسته و ملول می‌شوند و بدون کسب درجۀ اجتهاد رو به دروس و رشته‌های دانشگاهی و یا کارهای جزیی و اجرایی می‌آورند. در صورتی که اگر روش فقاهت ما روشی توانمند و قابل دست‌رس بود، بسیاری از این طلاب مستعد می‌توانستند با رسیدن به درجۀ فقاهت، آثار علمی و تبلیغی شگرفی از خویش بر جا گذارند.

مهدی مهدوی استاد و پژوهشگر موسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)