نان لاستیکی!
نان لاستیکی!
?گفتم: از اوضاع درس های خارج چه خبر؟
?گفت: ششصد درس خارج داریم، اما بهره برداری بسیار پایین است. مثلا کلاس تخصصی و اجتهاد است، اما از سخنرانی در مساجد چیزی کم ندارد.
?گفتم: چرا اعتراض نمی کنید تا مسئولان حوزه فکری کنند؟
?گفت: آن ها هم این مشکل را قبول دارند، اما برخی از آن ها به جای اینکه مشکل عمومی حوزه را حل کنند، مؤسسات خصوصی افتتاح می کنند، هیچ اعتراضی هم ندارند.
?گفتم: یعنی برای اصلاح آموزش چند هزار طلبه ای که درس خارج می روند، نباید اندیشید و فقط باید به چند دانش پژوه در موسسه ای دلخوش کرد؟
?گفت: چه بگویم که نگفتن بهتر است. شهروندی رفت نان بخرد. دید نان ها از لاستیک هم بدترند. به نانوا اعتراض کرد. نانوا داد زد: چته؟ چرا اعتراض می کنی؟ من هم قبول دارم که نان های من مثل لاستیک هستند، اما دلیل نمی شود که تو بخواهی اعتراض کنی. من خودم بیست سالِ یک تنور گذاشتم خونه و برای خانواده ام نان می پزم. این جا هم به شما نان لاستیکی می دهم. تو هم اگر نان خوب می خواهی یا دلت به حال دیگران می سوزد، برو یک تنور بگذار گوش خونت. به نانوایی ها هم کاری نداشته باش.
◼️مرتضی بخشنده