منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show

عزت حسینی

هر ساله با فرا رسیدن ماه محرم، عزای حسینی در تکیه ها و مساجد برپا می شود. عشق به ایشان دین و مذهب نمی شناسد. برادران اهل تسنن وظیفه خود می دانند در مراسم عزاداری شرکت نمایند. حتی سایر فرق مذهبی کمک مالی می کنند، خیمه عزاداری اقامه می کنند و برای بر آورده شدن حاجاتشان نذر و نیاز به جای می آورند. گاهی غیر موحدان هم به خاطر برکاتی که از این مجالس دیده اند مراسم عزا اقامه می کنند.

عشق و ارادت بشریت به ساحت مقدس امام حسین (ع) مثال زدنی است. اما سوال اصلی این است، چه عاملی باعث شده است امام حسین(ع) چنین عزتی میان مردم پیدا کند؟ چه رمز و رازی در این دستگاه وجود دارد؟ چه شده که مادران، شیرخوارگان خود را بر روی دست گرفته و از صمیم قلب شهادت فرزندانشان را در راه امام حسین(ع) طلب می کنند؟ چه شده در مهد کفر، دسته جات عزاداری به راه می افتد؟ چه شده با تمام مشکلات امنیتی ،بهداشتی و..که در کشور عراق وجود دارد، میلیونها نفر در اربعین، با پای پیاده به پا بوسی ایشان مشرف می شوند؟ چه شده وقتی اسم حسین(ع) آورده می شود دل ها به لرزه در می آید و اشکها جاری می گردد و از دوری حرمش، غم؛ جان را به اسارت می برد؟ چه عنصری در حسین(ع) وجود دارد که جان دادن در راهش آرزو می گردد؟ چه شده که حربن یزید و زهیر و وهب مجذوب او می شوند ؟ مخلص کلام؛ این حسین(ع) کیست که جان ها همه پروانه ی اوست ؟

مهم ترین معیاری که برای عزت حقیقی وجود دارد آن است که منشا عزت محبت باشد نه تنفر وترس ، گرچه با پول و حکومت بر ابدان، عزت ظاهری به دست می آید، اما دوام نخواهد داشت.

بازگشت همه ی این سوالات به این است که راز عزتمندی وعزیز شدنشان را کشف کنیم. حسین(ع) چه ویژگی دارد که قلوب این چنین حیران اوست ؟ آیا عزت ایشان کاملا یک امر انحصاری و خدادای بوده است یا واقعا می توانیم از ایشان الگو بگیریم؟

مهم ترین معیاری که برای عزت حقیقی وجود دارد آن است که منشا عزت محبت باشد نه تنفر وترس. گرچه با پول و حکومت بر ابدان، عزت ظاهری به دست می آید، اما دوام نخواهد داشت. عزتی حقیقیست که دوام داشته باشد و بر پایه محبت شکل گرفته باشد و با اکسیر عشق قلب ها را فتح کرده باشد. نه با زر و زور و بستن دهان منتقدان .اگر می بینم حاکمان نزد مردم جایگاهی پیدا کرده اند نه به خاطر محبت مردم است، بلکه ترس و وحشت است که دهان ها را بسته. سر نیزه ها برداشته شود واقعیت رخ خود را نشان می دهد .

جایگاهی که امام حسین (ع)در میان قلوب مردم پیدا کرد نشات گرفته از محبت و عشق به ساحت مقدسشان بود، نه ترس و وحشت و زر و زور. اگر تاریخ کربلا را ورقی بزنیم، می بینیم زهیر با یک نظر، مجذوب امام می شود، زر و زیور او را نفریفته است یا ترس از جان او را وادار به همیاری نکرده است. بلکه امام دل او را ربوده است. وقتی زهیر به خیمه برگشت«جاء مستبشرا».یعنی عشق حسین (ع) او را پرکرده بود. آری؛ همان زهیری که حاضر نبود به دیدار ایشان برود، صد دل عاشق حسین(ع) شده بود و برای شهادت لحظه شماری می کرد و دوست می داشت نه یک بار بلکه هزار بار جان خود را نثار حسین کند« وَ قَامَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ‏ أَنِّي‏ قُتِلْتُ‏ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّة[۱]» یا زمانی که امام(ع) در مسیر کوفه از وضعیت کوفه می پرسد در پاسخ می شنود «قلُوبُهُمْ مَعَكَ وَ سُيُوفُهُمْ‏ عَلَيْكَ‏.»[۲] قلبها مسخر ایشان بود. اگر چه امام(ع) به ظاهر حکومت نداشت اما برتمام قبلها حکومت داشت حتی قلوبی که بر او شمشیر کشیده بودند!

اصل و ریشه ی همه ی اوصاف حسنه از آن خداست. عزت نیز از قاعده مستثنی نیست.« ان العزه لله جمیعا»[۳]. اگر هم کسی متصف به این صفت می باشد، هدیه ای از سمت خداوند بوده است که  به او داده شده.«تعز من تشاء و تذل من تشاء[۴]». پیدا کردن شایستگی های لازم، شرط اساسی برای نزول رحمت الهی است. مشیت الهی اقتضا می کند رحمت تنها به بندگانی که تلاش و حرکتی انجام داده اند تعلق بگیرد «لیس للانسان الا ما سعی[۵]».

روایات، راهکارهای فراوانی برای رسیدن به این صفت جمیله به ما نشان داده اند. اما می توان همه ی آنها را در چند مورد گنجاند:

  1. انقطاع از ما سوی الله :
    انقطاع از ما سوی الله و اطاعت از اوامر الهی دو عاملی بوده است که عزت را برای حسین ابن علی(علیهما السلام) آفریده است.برخی گمان می کنند عزت پیدا کردن از طریق احترام به فلان مدیر یا وزیر و مسئول یا چاپلوسی کردن یا به دست آوردن مال به هر قیمتی، یا زوگویی و یا با داشتن عشیره و خاندان به دست می آید.

در روایات تاکید شده است انسان از درون تعلق خود را نسبت به مواهب دنیوی کم کند تا بتواند به عزت دست یابد. انسان اگر می خواهد مزین به صفت عزت شود باید خود را از تعلقات دنیوی تخلیه کند و از آنچه او را به سمت دنیا می کشاند بر حذر باشد .

انسان در زندگی به جای آنکه چشمش را به دستان بندگان بدوزد باید امیدش را به لطف و رحمت الهی گره بزند. عزت از طریق ریا کاری و چاپلوسی و طمع وحرص وچشم اندوختن به زرق و برق دنیا به دست نمی آید.

  • لَا يَزَالُ الْعِزُّ قَلِقاً حَتَّى يَأْتِيَ دَاراً قَدِ اسْتَشْعَرَ أَهْلُهَا الْيَأْسَ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ فَيُوطِنُهَا.[۶]
  • فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْيَا فَاقْطَعْ طَمَعَكَ‏ مِمَّا فِي‏ أَيْدِي النَّاسِ فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الصِّدِّيقُونَ مَا بَلَغُوا بِقَطْعِ طَمَعِهِم‏[۷]
  • الْقَنَاعَةُ تُؤَدِّي‏ إِلَى الْعِزِّ.[۸]
  • اقنع تعز[۹]
  • من سلا عن‏ مواهب‏ الدّنيا عزّ.[۱۰]

مطابق روایات، عزت زمانی به دست می آید که، چشم طمع کور، قلب از قناعت سیراب و دست تعلقات بریده شود.

  • قال علی علیه السلام : ألذّلّ فى مسئلة النّاس‏[۱۱]
  • قال علی علیه السلام : ألذّلّ مع الطّمع.[۱۲]
  • سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَيُّ ذُلٍ‏ أَذَلُ‏ قَالَ الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْيَا[۱۳].

بنا بر روایات فوق؛ حرص و طمع کردن به دنیا، ذلت می آفریند.

  1. اطاعت الهی :

برخی گمان می کنند، عزت پیدا کردن از طریق احترام به فلان مدیر یا وزیر و مسئول یا چاپلوسی کردن یا به دست آوردن مال به هر قیمتی، یا زوگویی و یا با داشتن عشیره و خاندان به دست می آید. در مقابل مکتب اهل بیت به ما می آموزاند، تنها راه به دست آوردن عزت، حرکت کردن زیر سایه شرع  است. داشتن تقوا انسان را شرمنده و ذلیل نمی کند. عمل به دستورات شرع انسان را بزرگ و بزرگوار می کند. تن دادن به شرع مسیر را هموار می کند.

  • عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ‏ الْعَزِيزَ.[۱۴]
  • أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع يَا دَاوُدُ إِنِّي‏ وَضَعْتُ‏ خَمْسَةً فِي خَمْسَةٍ وَ النَّاسُ يَطْلُبُونَهَا فِي خَمْسَةٍ غَيْرِهَا فَلَا يَجِدُونَهَا وَضَعْتُ الْعِلْمَ فِي الْجُوعِ وَ الْجَهْدِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي الشِّبَعِ وَ الرَّاحَةِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَضَعْتُ الْعِزَّ فِي طَاعَتِي وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الْغِنَى فِي الْقَنَاعَةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي كَثْرَةِ الْمَالِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ رِضَايَ فِي سَخَطِ النَّفْسِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي رِضَا النَّفْسِ فَلَا يَجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الرَّاحَةَ فِي الْجَنَّةِ وَ هُمْ يَطْلُبُونَهَا فِي الدُّنْيَا فَلَا يَجِدُونَهَا.[۱۵]
  • قال علی علیه السلام: إِذَا طَلَبْتَ‏ الْعِزَّ فَاطْلُبْهُ بِالطَّاعَةِ.[۱۶]
  • قال الصادق علیه السلام: مَنْ‏ أَرَادَ عِزّاً بِلَا سُلْطَانٍ وَ كَثْرَةً بِلَا إِخْوَانٍ وَ هَيْبَةً بِلَا مَالٍ فَلْيَنْتَقِلْ مِنْ ذُلِّ مَعَاصِي اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِهِ‏[۱۷]

طبق روایات، اطاعت از خداوند عامل عزتمندی است و هر چه مقدار تقوا و پاکدامنی و اطاعت انسان از خداوند متعال افزون شود، عزتش در میان مردم بیشتر خواهد شد.722_386

طبق فرمایشاتی که از اهل بیت علیهم السلام بیان شد؛ عزیز شدن با منقطع بودن از بندگان و اطاعت اوامر الهی به دست می آید. از اینجا راز عزت حسینی روشن می شود و می توانیم به سوالهایی که در ابتدای نوشته مطرح کردیم پاسخ دهیم . امام حسین(ع) هر دو ویژگی انقطاع واطاعت را به معنای تام داشت. طبیعتا دست زن و بچه را گرفتن و فقط به خاطر اصلاح امت و احیای سنت پیغمبر(ص) قدم برداشتن، می تواند دلیل محکمی بر منقطع بودنشان از ما سوی الله باشد. با هر حساب و کتابی مشخص بود امام به شهادت می رسند، مردم کوفه مردم بد عهدی بودند،تعداد یاران امام کم بود، کاملا مشخص بود پایان این راه به کجا منتهی می شود. اما مقصود چیز دیگری بود،هدف از قیام و نثار کردن خون، احیا کردن دین و بیداری امتبود.

 اگر ایشان ملقب به ابا عبدالله(ع) هستند به این دلیل است که، با قیامش بار دیگر مردم را به بندگی خدا وادار کرد. بعد از کشته شدن امام و خطبه های حضرت زینب و امام زین العابدین علیهما السلام ، مردم بیدار شدند و فریاد زدند پسر پیامبر را کشتند. بعد از آن بود که عده ای از مردم برای شناختن خلیفه ی مسلمین به شام رفتند و صحنه هایی را به چشم دیدند که تا مدینه دعا می کردند آسمان بر سرشان خراب نشود. خلیفه مسلمین شراب می خورد! سگ بازی می کند!! با محارم خود نزدیکی می کند!!! پس از آن بود که از خواب غفلت بیدار شده و عده ای از بازماندگان قافله ی کربلا با نام توابین قیام کردند و ضربه های محکمی بر پیکره ی بنی امیه وارد نمودند و زمینه های نابودی این شجره ی خبیثه ملعونه را فراهم آوردند. اگر امام حسین(ع) عزت بی مانندی در میان همه ی مردم با هر نوع مذهب وآئینی دارد، به خاطر عظمت قیامش هست.اگر شاهد هستیم که هر ساله نزدیک به دو ماه مردم برای ایشان مشکی به تن می کنند و به سر و سینه می زنند، به خاطر اطاعت از فرمان الهی و به جای آوردن امر به معروف بود.

 ایشان عزیز شد چون حاضر نشد با دشمن سازش کند و با جان و مال و ناموس خود از اسلام دفاع کردند. کسانی که فکر می کنند با کنار آمدن با دشمن می توان عزت را به دست آورد خیالات برشان داشته است.«الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا»[۱۸]

[۱] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.

[۲] طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الإمامة (ط – الحديثة) – ايران ؛ قم، چاپ: اول، ۱۴۱۳ق.

[۳] فاطر.۱۰

[۴] آل عمران .۲۶

[۵] النجم ۳۹

[۶] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.

[۷] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.

[۸] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي) – قم، چاپ: اول، ۱۳۷۶ ش.

[۹] بحار الانوار ج۷۵ص۵۳

[۱۰] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۰ ق.

[۱۱] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۰ ق.

[۱۲] تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۰ ق.

[۱۳] ( ۲) أمالي الصدوق: ۲۳۷.

[۱۴] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.

[۱۵] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.

[۱۶] ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي) – قم، چاپ: اول، ۱۳۷۶ ش.

[۱۷] تحف العقول ص.۳۷۶

[۱۸] النسا.۱۳۹

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)