امروزه سه جريان دين پژوهي در عرصه مطالعات ديني به طور مشخص قابل تعريف است:
۱. جريان و نوع اول دين پژوهي، جريان سنتي دين پژوهي است. برداشتها و ذخاير کساني که شاخصه تلاش و روش مطالعه آنان سنتي و عمدتا متصلب است، باز مانده از پيشينيان است. اين گروه از نوآوري استقبال نمي کنند و از آن نگرانند.
۲. جريان دوم جرياني است که در مقابل اين دسته با ادعاي تجدد وارد عرصه مطالعات ديني شده است. اگر جريان نخست را(متصلب) بناميم، اين گروه را مي توان(متجدد) خواند.
۳. جريان سوم نه متصلب است و نه متجدد، نه مقلد است و نه مردد. شاخصه دو جريان پيشين اين است که هر دو به نحوي مقلدانه برخورد مي کنند. اولي مقلد سنت است و ميراث ارزنده اي را که در دست دارد، حق مطلق مي داند، و دومي مقلد است به تقليدي مدرن .
جريان سوم مي کوشد در عين اين که به گذشته و ذخائر پيشين نظر دارد، دچار آفات (اصالت تجدد) نشود; يعني مي کوشد مجدد باشد نه متجدد به معناي مصطلح آن. در اين جريان بازپژوهي و بازيابي گذشتهها و داشتهها وجود دارد و سعي بر نوآوري و در کنار آن تحقيق وحفظ استقلال فکري مي شود، تا در نتيجه با آنچه داريم و با آنچه از وراي مرزها وارد کشور مي شود، با بصيرات مواجه شويم.
(آسيب شناسي( )پوتولوژي) يک اصطلاح پزشکي است. آسيب شناسي به آن نوع مطالعه اطلاق مي شود که عوارض بيماريها را مشاهده مي کند و سعي دارد ريشهها ي آن را بکاود و پيدا کند که در نهايت به تشخيص بيماري مي انجامد و راه درمان را آسان مي کند… طبعا آسيب شناسي به معناي برخورد علمي با مسئله است و باطرد و رد متفاوت است.[۱]
[۱] حجت الاسلام صادقي رشاد, آسيب شناسي دين پژوهي (روزنامه رسالت۶/۸/۸۶)