منو
خانه / گفتمانی / ویژه تحول / بررسی عملکرد سیاسی اجتماعی حوزه ها
به بهانه کاهش چشمگیر روحانیون در مجلس دهم

بررسی عملکرد سیاسی اجتماعی حوزه ها

 

با نگاهي به ادوار مختلف مجلس شوراي اسلامي، شاهد کم رنگ شدن حضور محسوس روحانيون در اين نهاد مهم هستيم.

تعداد روحانيون در مجلس اول ۱۶۴ نفر بوده است، که از اين تعداد ۱۳ نفر منتخب تهران و رئيس و ۳ نفر از نواب رئيس، روحاني بودند. اين حضور در مجلس دوم به تعداد ۱۵۳ نفر رسيد، که ۱۱ نفر منتخب تهران و رئيس و نواب رئيس روحاني بودند. در مجلس سوم حضور روحانيون به تعداد ۸۵ نفر رسيد، که ۱۲ نفر منتخب تهران  و رئيس و نواب رئيس روحاني بودند. در مجلس چهارم به تعداد ۶۷ نفر رسيد که ۱۲ نفر منتخب تهران بودند که رئيس و ۳ نفر از نواب رئيس هم از روحانيون انتخاب شدند. در مجلس پنجم به تعداد ۵۳ نفر رسيد، که ۱۳ نفر منتخب تهران و رئيس و نواب رئيس روحاني بودند. در مجلس ششم به تعداد ۳۵ نفر رسيد که ۵ نفر منتخب تهران و فقط رئيس مجلس روحاني بود. در مجلس هفتم به تعداد ۴۳ نفر رسيد که تنها ۴ نفر منتخب تهران بودند و ديگر تا پايان مجلس دهم رييس مجلس روحاني نبوده است. در مجلس هشتم به تعداد ۴۴ نفر رسيد که ۵ نفر منتخب تهران بودند. در مجلس نهم به تعداد ۲۷ نفر رسيد که ۵ نفر منتخب تهران بودند و در مجلس دهم به تعداد ۱۶ نفر رسيد که فقط ۲ نفر منتخب تهران بودند.

همان طور که مشاهده مي شود تعداد روحانيون از ۱۶۴ نفر در مجلس اول، به تعداد ۱۶ نفر در مجلس دهم رسيده و تعداد روحانيون در شهر تهران از ۱۳ نفر در مجلس اول، به تعداد ۲ نفر در مجلس دهم رسيده است…

جالب اينجاست در شهر قم که در انتخابات مجلس نهم، آقاي لاريجاني با حمايت روحانيون بزرگ شهر، رتبه ي اول را کسب کرده بود، در انتخابات مجلس دهم آقاي اميرآبادي نفر اول شد که حمايت بزرگان روحانيت را با خود به همراه نداشت.

بايد به اين سوال پاسخ داد که چرا از يک طرف، در سال هاي اخير، جريانات سياسي(چه طيف اصولگرا و چه طيف اصلاح طلب) علاقه ي چنداني براي در ليست قرار دادن روحانيون ندارند و اگر چند روحاني اندک را در ليست انتخابات قرار مي دهند، يا براي زينت بخشيدن به ليست، از آنها استفاده مي کنند يا به نحوي از شيخوخيت آنها بهره مي برند نه تخصص و ويژگي هاي آن ها؟

و از طرف ديگر چرا مردم نسبت به دوره هاي آغازين مجلس، رغبتي براي رأي دادن به روحانيون از خود نشان نمي دهند؟

کافي است نگاهي اجمالي به اين اسامي بيندازيد:

آيت الله سيدعلي خامنه اي، اکبر هاشمي رفسنجاني، محمدجواد حجتي کرماني، هادي غفاري، علي گلزاده غفوري، محمد موسوي خوئيني ها، علي اکبر ناطق نوري، محسن مجتهد شبستري، عبدالمجيد معاديخواه، مهدي شاه آبادي، احمد مولايي، محمود دعايي، مهدي کروبي، محمدمهدي رباني املشي، محمدعلي موحدي کرماني، محمود دعايي، محمد يزدي، حسن روحاني، محمدباقر محي الدين انواري، محمدعلي صدوقي، عباسعلي عميدزنجاني، عبدالواحد موسوي لاري، عيسي ولائي، علي اکبر محتشمي پور، علي اکبر موسوي حسيني، علي اکبر ابوترابي فرد، محمدعلي موحدي کرماني، عباسعلي عميدزنجاني، قربانعلي دري نجف آبادي، سيدعلي غيوري نجف آبادي، سيدرضا تقوي، علي موحدي ساوجي، عبدالله نوري، علي اکبر موسوي حسيني، سيدرضا اکرمي، مجيد انصاري، هادي خامنه اي، مرتضي آقاتهراني، سيد محمود نبويان، غلامرضا مصباحي، روح الله حسينيان و حميد رسايي.

با دقت در اسامي بالا، کاملا به تناسب موجود بين تعداد، تخصص و کارآمدي روحانيون انتخاب شده؛ با نيازهاي آن موقع کشور پي مي بريم و مي بينيم با اقبال جريان هاي سياسي و عموم مردم مواجه شده اند.

مثلا در سال هاي اوليه انقلاب به علت شور انقلابي حاکم بر کشور، مردم به ياران امام خميني(که رهبري انقلاب مردمي را بر عهده داشتند) تمايل نشان داده اند، که در آن مقطع زماني، روحانيونِ راه يافته به مجلس، در نوک پيکان جريانات سياسي و اجتماعي کشور و کاملا از نزديک با مسائل و مشکلات جامعه آشنا بوده اند.

متاسفانه با فاصله گرفتن از سالهاي ابتدايي انقلاب، روحانيون مبارز(ياران امام خميني)و آگاه به مسائل مردم و کشور يا توسط دشمنان نظام اسلامي به شهادت رسيدند(مانند بهشتي و مطهري و باهنر و شاه آبادي و شهداي محراب و …) و يا در جايگاه کلان سياسي و در لايه هاي پيچيده امنيتي قرار گرفتند و حضور در مناصب قدرت را، به حضور در ميان توده هاي مردم ترجيح دادند و بيش از مردم داري، علاقه مند کشور داري شدند. به مرور اين شيوه، باعث دوري از بدنه عمومي جامعه و عدم شناخت واقعي مشکلات و مسائل آن ها از نزديک شد. حتي بعضي از آقايان براي خود و فرزندانشان مصونيت قضايي هم قائل شده اند و با اندک بررسي قوه قضائيه چنان بر آشفته مي شوند که دستگاه قضايي اندک اندک عقب نشيني مي کند.

اما سوال اينجاست چرا با عبور و فاصله گرفتن از سال هاي اوليه انقلاب، به نسبت آن سال ها، ديگر شاهد حضور روحانيت در مسائل اجتماعي و سياسي و فرهنگي در سطح حاکميتي نبوده ايم؟ چرا ديگر خبري از حضور پر شور و منسجم روحانيت در مسائل کلان اجتماعي و سياسي در بدنه ي مديريتي کشور نيستيم؟

به نظر مي رسد علت را بايد درنظام مديريتي و آموزشي حوزه علميه جستجو کنيم. جايي که از سال اول طلبگي تقريبا هيچ برنامه اي براي رشد و ارتقاي فکري طلبه هاي جوان در زمينه هاي اجتماعي و سياسي جامعه ديده نمي شود.

طلبه هاي جواني که تا سال گذشته، در دبيرستان يا پيش دانشگاهي در وسط معرکه جريان هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه بوده اند يا حداقل در محيط مدرسه با هم کلاسي هايي از قشر هاي مختلف جامعه ارتباط و فهمی نسبي از محيط پيراموني خود و تحولات سبک زندگي داشته اند، هم اکنون وارد محيطي می شوند که حتي تماشاي تلويزيون در آن مکروه تلقی می گردد و از ابزار ارتباط جمعي چندان خبري نيست و به آنها گفته می شود راه رسيدن به قرب الهي و زمينه سازي ظهور و ايجاد تمدن اسلامي، رعايت تقواي الهي است و فقط صبح تا شب به آن ها گفته مي شود که تا آنجا که مي توانيد و از دستتان بر مي آيد تقواي الهي را رعايت کنيد، که راه رسيدن به سعادت دنيا و آخرت است. يا گفته مي شود علم و تقوا دو بال يک طلبه موفق هستند که با اين دو مي توان به سر منزل مقصود رسيد. و در همين راستا اساتيد اخلاق و مديران ارشد حوزه، دائما مثال هايي از تقواي علماي بزرگ و مردان خدا مي زنند که مثلا فلان عالم بزرگ در رعايت حق الناس چقدر تقوا پيشه مي کرده است يا فلان مرد خدا، چقدر در نظم زبانزد عام و خاص بوده است.

ولي هيچگاه به اين سوال ها پاسخ داده نمی شود که معناي تقواي الهي و علم الهي که دو موتور محرکه طلبه هستند، دقيقا چيست؟ آن علمي که مي تواند دنيا و آخرت را باهم بسازد کدام علم است؟ آيا آن علم، همين فقه با سازوکارهاي فردي و غير اجتماعي ست؟ آيا همين علمِ فقهِ موجود که از زمان شيخ طوسي(ره)، متناسب با جوامع مختلف، ارتقاي بنيادي نداشته است، متولي سازماندهي مناسبات حاکميت است؟ آيا علم فقه همان علم دين است؟ آيا علم فقه دربردارنده ي مسائل بنيادين اعتقادي و اخلاقي است؟ اگر هست، چرا اثري از اين مسائل در فقه مشاهده نمي کنيم؟ رابطه ي علم دين با دنياي مدرن چيست؟ رابطه ي علم دين با مسائل نوظهور چيست؟ آيا علم دين با همين روش موجود توانايي مهندسي و ساختارسازي مساله هاي جامعه را دارد؟ اگر دارد با چه روشي؟

آيا تقواي الهي همان تقواي فردي مرتکز در ذهن عوام است؟ آيا رعايت تقواي الهي منافاتی با تعامل اجتماعيِ مناسب با مردم و حضور در بين انديشمندان و فعالين فرهنگي و سياسي و اقتصادي جامعه دارد؟ آيا رعايت تقواي الهي شامل رصد دقيق تغييرات تدريجي فرهنگي و جهت گيري هاي کلان نظام اسلامي نمي شود؟

متاسفانه بايد گفت که مديران و برنامه ریزان و به تبع آنها، برنامه هاي آموزشي حوزه هاي علميه در زمان حال تنفس نمي کنند، بلکه در خوشبينانه ترين حالت در چند دهه قبل تر ، روزگار سپري مي کنند.

شايد اشکال شود که شخصيت هايي که یاد و از آنها تمجيد شد، محصول همين حوزه هستند؛ که در پاسخ بايد گفت: به هيچ عنوان اين گونه نبوده است و اين بزرگان خود را محصول نظام آموزشي حوزه نمي دانستند و نمي دانند، بلکه بزرگترين و محکم ترين انتقاد ها را به سوي حوزه روانه کرده اند.

نه امام عظیم الشأن (منظور تفکرات انقلابي، اجتماعي و سياسي ايشان است) خود را محصول نظام آموزشي حوزه مي دانستند و نه بهشتي و مطهري و باهنر و مفتح و…

جالب است بدانيم که حوزه عليمه ي امروز، حتي دانش آموزان يا دانشجويان فعال سياسي و اجتماعي را که وارد اين نهاد مي شوند، به عناصري بي خاصيت، منفعل و منزوي تبدیل مي کند و آنها را به سوي مسجدي در فلان روستا يا فلان گوشه شهر روانه می سازد.(که البته اگر در يک نظام فرهنگي قرار بگيرد قطعا ضرورت دارد) و آنها را _ در قالب قوانينی نانوشته اما از پيش تعيين شده _ از حضور در نهادهاي تصميم گير جامعه بر حذر مي دارد.

به عبارت ديگر قالب و ساختار تربيتي _آموزشي حوزه علميه به گونه اي است که امکان رشد و به وجود آمدن طلبه هاي فعال در عرصه هاي کلان فرهنگي و اجتماعي و سياسي را منتفي مي کند.

متاسفانه بايد گفت که حتي اساتيد و طلاب تحول خواه هم به علت رشد در فضاي راکد و منزوی حوزه، الزامات فرهنگ اجتماعي را آن چنان که بايد و شايد، در جامعه رعايت نمي کنند. از نوع پوشش و نظافت و آداب شخصي گرفته تا چگونگي رفتار و تعامل با مردم و جوانان و رعايت آداب اجتماعي متناسب با هر دوره.

چنان که شاهد هستيم فلان استاد تحول خواه و به اصطلاح به روز، هنوز آن پختگي لازم در تشخيص اخبار و اطلاعات درست از نادرست را ندارد، يا با دمپايي و آن هم بدون جوراب در جامعه ی فرهیخته حاضر مي شود. يا با کفشي غير مناسب در بين مردم رفت و آمد مي کند و حتی از اوليات آداب گفت و شنود و تعامل با مردم محروم است. يا گاهی با خودرويي بسيار کثيف و نامرتب در شهر تردد مي کند و وقتي به او اعتراض مي شود، با اعتماد به نفسي مثال زدني پاسخ مي دهد: ما فکرمان درگير مسائل کلان جامعه است و ديگر نمي توانيم به اين مسائل خرد توجه کنيم! گاهی ملاحظه می کنیم که در جلسات رسمی و بزرگ، يا شوخ طبعي لازم را ندارد و يا چنان به آن طرف غش مي کند که باعث انزجار دیگران می شود.

نگارنده به اين نکته توجه دارد که حوزه و طلاب، بخشي از جامعه ي ايراني هستند و نمي توان به بررسي فرهنگ عمومي طلاب بدون توجه به فرهنگ عمومي جامعه ايراني پرداخت، ولي در مقابل اين نکته را هم بايد توجه داشت که اين مطالبه از کساني که خود را متولي فرهنگ جامعه مي دانند، فوق طاقت نیست.

اين همان نتيجه ي نظام آموزشي حوزه است. در اين حوزه ، ارزش و فضيلت طلبه ي ۴۰ ساله يا ۵۰ ساله اي که هر روز صبح ۲ کلاس فقه و اصول در  حوزه علميه قم شرکت می کند( که هر کلاس نيم ساعت يا حداکثر ۴۰ دقيقه است و نوعا به بررسي مسائل غير ضرور جامعه پرداخته مي شود) از طلبه اي که در پايتخت کشور اسلامي به قضاوت پرداخته يا در آموزش و پروش مشغول تدوين کتب درسي دانش آموزان است، به مراتب بيشتر است! چرا که آن طلبه مثلا مشغول علم آموزي در قم است!

کاملا واضح است که از چنين نظام آموزشي، طلبه اي پرورش مي یابد که نه پاسخگوي دينِ مردم است و نه پاسخگوي دنياي آنها. چرا که اولا نتوانسته است دين را متناسب با اين دوره تاريخي و شرايط محيطي زمان عرضه کند و ثانیا تخصص لازم را هم کسب نکرده است. حتي نمي تواند در زمينه هاي فکري و روحي و معنوي هم به مردم کمک کند و مشاوران و روانشناسان تازه کار، گوي سبقت را از طلبه ها ربوده اند.

فکر مي کنم با توضيحات داده شده تا حدودي مشخص شده باشد که چرا جريانات سياسي و مردم، ديگر آن چنان که بايد، به قرار گرفتن روحانیت در جایگاههای مهم و حساس کشور، از جمله مجلس، اقبال چندانی ندارند.

بحث بنده کاملا ناظر به جريان عمومي رشد طلاب در حوزه ها بوده و اين نوشتار در مقام تحليل روحانيوني که با تلاش شخصی، در مناصب بالاي اجتماعي و سياسي قرار گرفته اند، نیست.

نویسنده: سيدحسين هاشمي فرد

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

1 دیدگاه در “بررسی عملکرد سیاسی اجتماعی حوزه ها

  1. کمال گفت:

    وقتی حضور فعال در جامعه در نگاه حوزه یعنی بیسوادی و اتلاف وقت، نباید توقع زیادی داشت. بیاد منشور روحانیت امام ره صلوات

    ۰۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)