اسارت فکری!
حق گویی و حق خواهی، تجربه ی موانع زیادی را در تاریخ دارد، اما در این بین هیچ استدلالی به اندازه استدلال بر اندیشه و قول و رفتار آباء و اجداد گذشته، توان قد علم کردن در برابر آن را نداشت. شخصیت زدگی و تکیه بر درک گذشتگان، بزرگ ترین و کهنه ترین استدلال تاریخ است. تولدش آن هنگام بود که انسان توانست بر فهم پدران خود تکیه کند و نامی از آنها به میان آورد. از آن زمان تا به حال، این برهان تاریخ انقضائش تمام نشده. نفس می کشد و نفس حق را می گیرد تا جایی که گلایه و آهِ قرآن نیز، دامن این منطق را گرفته است.
رسولان حق که حریص ترین انسان ها بر هدایت امت ها بودند، تمام همت خود را در این راه گذاشتند، اما جوابی جز هتاکی و تهمت نشنیدند. مردم هیچ ناسزایی را از قلم نینداختند. از سفاهت و دیوانگی گرفته تا خواب نما شدن و جن زدگی. در برابر نوح و ابراهیم و هود و صالح و موسی و عیسی و محمد (صلوات الله علیهم)، آخرین دلیلی که قد علم می کرد، نبود این دیانت جدید در بین پدران و اجدادشان بود بر این منطق که:
آنها چیزی از تو (پیامبر) کم نداشتند در حالیکه لازمه ی سخنانت، نفهمی آنها و فهم توست. اگر سخنانت دین حقی است، چرا بر گذشتگان ما نازل نشد؟ یعنی تو بهتر از آنها هستی که خدا دینش را بر تو عرضه کرد، ولی آنها لیاقت نداشتند؟ تو می گویی آیین آنها را رها کنیم و سخنان تو را گوش سپاریم؟[۱]
البته شخصیت زدگی در تبعیت از پدران و اجداد گذشته تمام نمی شود و بیماری واگیرداری بود که به تبعیت بی جا از عالمان گذشته سرایت کرد. این بیماری از هرکسی و در هر موضوعی ناپسند و قبیح است، زیرا انصاف را زیر پا می گذارد و عین بی تقوایی است. و صد افسوس که گاهی این استدلال در فضای علمی و تحقیقی حوزه ها شنیده می شود در حالیکه شایسته نیست فضای علم و حقیقت، آلوده به این منطق بی اساس شود.
شهید مطهری(ره) در بحثی تحت عنوان سنت گرایی و گذشته نگری، به همین موضوع اشاره می کنند:
«انسان به حكم طبع اوّلى خود هنگامى كه مى بيند يك فكر و عقيده خاص مورد قبول نسل هاى گذشته بوده است خود به خود بدون آنكه مجالى به انديشه خود بدهد آن را مى پذيرد. قرآن يادآورى مى كند كه پذيرفتهها و باورهاى گذشتگان را مادام كه با معيار عقل نسنجيده ايد نپذيريد؛ در مقابل باورهاى گذشتگان استقلال فكرى داشته باشيد. در سوره بقره آيه ۱۷۰ مى گويد:
وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ.
اگر به آنها گفته شود كه از آنچه خدا به وسيله وحى فرود آورده پيروى كنيد، مى گويند: خير، ما همان روشها و سنتها را پيروى مى كنيم كه پدران گذشته خود را بر آن يافته ايم. آيا اگر پدرانشان هيچ چيزى را فهم نمى كرده اند و راهى را نمى يافته اند باز هم از آنها پيروى مى كنند؟!»
ایشان این چنین ادامه می دهند:
«يكى ديگر از موجبات لغزش انديشه، گرايش به شخصيتهاست. شخصيتهاى بزرگ تاريخى يا معاصر از نظر عظمتى كه در نفوس دارند بر روى فكر و انديشه و تصميم و اراده ديگران اثر مى گذارند و در حقيقت، هم فكر و هم اراده ديگران را تسخير مى كنند. ديگران آنچنان مى انديشند كه آنها مى انديشند و آنچنان تصميم مى گيرند كه آنها مى گيرند؛ ديگران در مقابل آنها استقلال فكر و اراده خود را از دست مى دهند.
قرآن كريم ما را دعوت به استقلال فكرى مى كند و پيرويهاى كوركورانه از اكابر و شخصيتها را موجب شقاوت ابدى مى داند…»(مجموعه آثار مطهری،ج۲،ص۶۹)
پس یادمان باشد که تحول در حوزه، نیاز به فرهنگ دارد و این فرهنگ پیرو حق است که هیچگاه با شخصیت زدگی همنوا نخواهد شد.
[۱] قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنينَ. (يونس، ۷۸)؛ قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُريدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبينٍ (۱۰) قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (ابراهیم، ۱۱)؛ و نیز: الأنعام، ۱۴۸؛ الأعراف، ۷۰؛ الشعراء، ۷۴-۷۶؛ لقمان، ۲۱؛ سبأ، ۴۳؛ هود، ۶۲؛ الأنبياء، ۴۴؛ المؤمنون، ۲۴؛ الجاثیة، ۲۵.
با سلام آیا به نظر شما آزاد اندیشی و عدم اسارت فکری فقط تعبد به علمای گذشته است؟ یا می تواند شامل علمای معاصر هم بشود؟ آیا شما اسیر فکر امام و مقام معظم رهبری نیستید؟ آیا همین که می خواهید حوزه را بر اساس ارادتی که به این دو بزرگوار دارید متحول کنید، با آزاد اندیشی سازگار است؟ آیا نظرات ایشان در مورد حوز ه را هم نقد و بررسی می کنید؟ظاهرا این گونه است که شما کلا با این پیش فرض کار می کنید که هر چه امام و آقا گفته اند صحیح است و غیر قابل خدشه. ببخشید
با سلام خدمت شما برادر ارجمند و تشکر فراوان از مشارکت جنابعالی.
طبیعی است که بر همه ما لازم است نسبت به ساحت بنیان گذار جمهوری اسلامی و نیز ولی فقیه زمان، ارادت تام و خالصانه داشته باشیم. حقیقت هم این است که تبعیت از ولی فقیه در همه ی عرصه ها لازم است. اشکالی هم که بر برخی از ولایتمدارها وارد می شود همین است که در مسائل انقلاب کاملا تابع ولی فقیه هستند اما در مسائل جاری حوزه های علمیه هیچ کاری با نظرات بلکه اوامر رهبری معظم ندارند و عملا تابع همان فضای رخوت زده ی حوزه ها هستند و هیچ عزم جدی برای تحقق منویات رهبری معظم در باب تحول حوزه، در ایشان مشاهده نمی شود.
ما اعتقاد داریم هر کس خود را در فضای واقعیت امروز و حجم انبوه مطالبات و نیازهای به وجود آمده در دنیای جدید قرار دهد، به روشنی همین منویات مقام معظم رهبری را تایید می کند. هم چنان که امام عظیم الشان ما نیز در اوائل انقلاب فرموده بودند که تا روحانیت در همه ی عرصه ها حضور فعال نداشته باشد، ناکارامدی فقه موجود را احساس نمی کند. حرف ما هم همین است که این بزرگواران چون در راس هرم قدرت بوده اند و از زاویه ای صحیح و منطقی مسائل را تحلیل کرده اند، مطالباتش کاملا به حق و صحیح است و پشت تک تک مطالبات رهبری معظم در باب تحول حوزه، دلائل محکم و البته بدیهی وجود دارد.
به نظر شما این بدیهی نیست که یک کتاب درسی نباید بیش از ۱۰۰سال در یک نظام آموزشی تدریس شود؟! به نظر شما در این عصر، بدیهی نیست که یک کتاب آموزشی باید از استانداردهای اولیه ی کتب آموزشی بهره مند باشد؟! به نظر شما این بدیهی نیست که ما نباید کتابهایی در نظام آموزشی تعبیه کنیم که هم و غم اصلی طلبه و عمده ی وقت وی صرف فهم مطلب از متن بشود؟! به نظر شما این بدیهی نیست که نظام آموزشی حوزه نباید برای همه ی ورودی های خودش اعم از سیکل و دیپلمه و لیسانسه و دکترای معارف و ...، یک نظام آموزشی قرار بدهد؟! و ....
به نظر ما اگر کسی در فضای حوزه تنفس کرده باشد مثل روز برایش روشن خواهد بود که این حوزه اگر متحول نشود به زودی و برای همیشه منزوی خواهد شد. اصل پایه مطالبات رهبری هم همین مطلب مسلم است.
البته در فضای علمی و آزاد اندیشی، تعبد و تحجر معنا ندارد. لذا ما در بحثهای علمی، نظرات حضرت امام(ره) و رهبری معظم(دامت برکاته) را تبلیغ و ترویج نمی کنیم. بلکه بسته اجتهادی خاصی در مؤسسه تولید شده است و مبنای کلیه ی تولیدات مؤسسه هم همین نظام نوین فقاهت است. و اعتقاد هم نداریم که کار تمام شده است و این ایستگاه آخر است! فضای نواندیشی و حرف تازه، همیشه باید زنده و پویا باشد. تشکر
سلام بر فرزاد عزیز.
آزاد اندیشی علمی نه در تبعیت از رهبری است و نه از علماء، بلکه تابع حق است و انصاف. هر موضوعی که بر سر میز آزاد اندشی علمی مطرح شود، استدلال می پذیرد نه نقل قول. اگر استدلالی کامل بود و کسی همفکر و مدافع بود، چرا نباید به عنوان موید ذکر شود؟ در بعضی مسائل کارشناسان می توانند نظرات متفاوت داشته باشند ولی این ربطی به تبعیت بی جا ندارد. تشکر!