منو
خانه / اطلاع رسانی / گزارش تفصیلی از همایش رونمایی کتاب «بررسی زوائد علم اصول»
حسینیه ارک قم، 8/ تیر/ 1396

گزارش تفصیلی از همایش رونمایی کتاب «بررسی زوائد علم اصول»

استاد اکبرنژاد در ابتدای این دیدار، با تبریک ایام عید سعید فطر و آرزوی قبولی تبلیغات طلاب در شرایط سخت، به بیان انگیزه ی خود از تألیف کتاب زوائد علم اصول پرداخت و گفت: انگیزه ی ما از روز اول در مؤسسه فقاهت بر اجتناب از سر و صدا بوده است. اگر برنامه های مؤسسه را پیگیری کنید، خواهید دید که سر و صدا از وقتی شروع شده است که توانستیم، یک آورده ی روشنی را ارائه کنیم، نه مانند تبل تو خالی که صدا دارد و از درون تهی است. بسیاری از شما در همایش های «نقد مکتب اصولی شیخ انصاری (ره)» حضور داشتید. وقتی مکتب اصولی شیخ را به صورت علنی نقد کردیم که بسته ی اجتهادی تکمیل شده بود، با اینکه یک حرکت علمی بسیار سنگین بود. بنده در جلسات زیادی به صورت شفاهی مطالب را توضیح دادم. دویست دوره از آن به اساتید و مسئولین حوزه تقدیم شد و از ایشان بازخورد خواستیم.

مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی با اشاره به برخی شایعات و بی اخلاقی ها در برخورد با بررسی زوائد اصول گفت: نقد مکتب شیخ، نقد روش شناسی اصول بود. اما جلسات زوائد اصول، ورود به مسائل اصول و بررسی ادله مخالفین و موافقین بود. همة شما یا از بزرگان شنیدید، یا در کتاب های ایشان خواندید که معتقدند بخش عمدة اصول، زوائد است. اما ایشان کمتر به صورت جزئی به این مساله پرداختند. پیش از این، در شش جلسه و یک مناظره به تفصیل دربارة زوائد سخن گفتیم. در طول همین یک سال، بازخوردها بررسی و کتاب بازبینی شد، تا نهایتاً امروز مراسم رونمایی از آن را برگزار کنیم. من متوجه این نکته هستم که در کدام حوزه ادعای زائد بودن دو سوم اصول را دارم. می دانم، اگر کسی غیر مستدل سخن بگوید، به چه مشکلاتی برخواهد خورد. اینکه مدعی هستم و به مناظره دعوت می کنم، به سبب پشتوانة علمی قوی است که سالها روی آنها کار شده است. ما منتظر بازخوردهای مثبت هستیم. یعنی به جای تحقیر، تمسخر و هو کردن، باب گفتگو را باز کنند. معنای دو سوم زائد بودن، یعنی دو سوم عمر طلبه ها زائل می شود. از مراجع گرفته تا طلاب مبتدی. این ادعای بزرگی است که من ملتفت به ادعا و لوازمش هستم. سزاوار نیست که برخی از پشت سر، به شایعات برسند. کسانی که در جلسه مناظره حضور داشتند، شاهد بودند که جلسه در کمال احترام و ادب و طلبگی برگزار شد.

وی در ادامه سخنان خود به مشکلات حوزه پرداخت و خاطر نشان کرد: بر خلاف آنچه انتظار دارید، من در این جلسه قصد ندارم درباره زوائد حرف بزنم، بلکه درباره ی مصائب حوزه قم سخن می گویم. امیدوارم امروز، یکی از روزهای تاریخی برای قم باشد؛ چون قرار است صریح و بی پرده و البته دلسوزانه و مشفقانه با بزرگان حوزه صحبت کنیم. امروز، اکبرنژاد صدای طلاب است تا بغض های گلوی ایشان آزاد شود. حرف ها، دردها و ناله هایی که طلاب در خلوت های خودشان دارند، بناست که صریح و مطالبه گرانه و با صدای بلند مطرح شود، نه با حجب و حیا. من خدا را گواه می گیرم که نه من و نه هیچکدام از شما، قصد استخفاف حوزه را نداریم. قلب ما مملو از عشق به همین حوزه است. ما نگران انقلاب و آینده حوزه هستیم. نیت ما خیرخواهانه است، هرچند به مذاق برخی خوش نیاید.

اکبرنژاد، با اشاره به اهداف حوزه علمیه در برآوردن نیازهای جامعه گفت: ما معتقدیم که طبق آیه «لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم»، حوزه برای جامعه است، نه برای خودش. حوزه مرداب نیست، بلکه پایگاهی است برای اینکه عده ای وارد آن شوند، یاد بگیرند و از مسیری خارج شوند. پس هدف قوم است و حوزه را باید با این قوم بسنجیم. روی این حساب، اولویت ها و مشکل جامعه ی دینداری ما چیست؟ مشکل نظام اسلامی ما چیست؟ اگر قبول داریم که نظام اسلامی است و مورد توجه حضرت ولی عصر (عج) است، پس نسبت به حضرت باید پاسخگو باشیم.

وی اسلامی سازی علوم انسانی را وظیفه ی حوزه دانست و افزود: علوم انسانی در هر کشور، یعنی مدل مدیریت در آن جامعه. در علوم انسانی، برای ساز و کار اقتصادی تصمیم گرفته می شود. وقتی انتقادات سیاسی را می بینید، عقبه ی آن مبانی علم سیاست است که در دانشگاه ترویج می شود. امروز در دانشگاه های ما، کتاب سیاسی تدریس می شود که حکومت مذهبی را فاشیست می داند. یعنی حکومتی که مشروعیتش را از غیر مردم بگیرد. وقتی روان شناسی غربی خوانده می شود، معنایش این است که مردم خود قم هم به روانشناس مراجعه می کنند، نه به روحانیت. در مسائل ازدواج و خانواده به روان شناسی مراجعه می کند که بر مبنای لیبرالیزم است. تفکر لیبرال، نقطه مقابل توحید و بندگی است. تمدن توحید، یعنی همه چیز بر اساس بندگی خدا سنجیده می شود. لیبرال می گوید، با ارزش ترین مسأله برای انسان آزادی اوست. حتی اگر با عدالت تضاد پیدا کند، عدالت را می شکند. هیچ عاملی نباید انسان را محدود کند، حتی خداوند. دو مدل تفکر، تربیت و تمدن است. اما جای حوزه در این میان کجاست؟ یا قبول کنیم که دین به این عرصه ها کاری ندارد. همان طور که بسیاری از روان شناسان و متحجرین که می گویند حوزه نباید به این عرصه ها ورود کند. دیگر گلایه هم از بانک ها نکنیم. یا اگر می پذیریم که دین آمده تا تمام ابعاد وجودی انسان را مدیریت کند، پس انسان در همة ابعاد زندگی باید عبد باشد؛ چه در اقتصاد و بازار، و چه در میدان نظامی و محراب. پس اینجا جای حضور حوزه است و همان مطالبه ی رهبری است که بارها گفتند، علوم انسانی باید بر اساس مبانی دینی بازخوانی شوند.

اکبرنژاد با اشاره به تضاد رفتاری حوزه گفت: ثمره ی این تضاد، در انتخابات اخیر است. با اینکه حوزه بسیار تلاش کرد، اما مردم احساس می کنند که ما گرفتار تناقض هستیم. ادعاهای بزرگی را می بینند که نمی توانیم به آنها عمل کنیم. وقتی با یک طلبه مواجه می شوند، حس نمی کنند با اندیشمندی مواجه اند که مشکلات جامعه را می شناسد و می تواند برنامه دهد. ما برنامه دادن بلد نیستیم. ما فقط حکم می دهیم و امر و نهی می کنیم. در صورتی که تمدن و نظام سازی با ارائه برنامه است، نه با حکم. سیستم اقتصادی کشور را ببینید که چه می کند. فساد مالی و جنسی را بنگرید که با جامعه چه کرده است. ازدواج های سفید که بدون هیچ عقد شرعی سالها زندگی می کنند، در جامعه رواج پیدا کرده اند. آیا مردم حق ندارند بپرسند، در حکومت آخوندی، چرا این همه فساد میلیاردی وجود دارد؟!

وی گرفتاری اصلی حوزه را در عدم مراجعه به جامعه ی هدف دانست و افزود: سؤال من این است که چرا به اینجا رسیدیم؟ این مسائل مربوط به این است که ما اولویت ها را گم کردیم. جامعه را از دست دادیم. ما مراجعه به اقوام نداشتیم و به آیه قرآن عمل نکردیم. وقتی نگاه به جامعه نداشته باشیم، علم هم منحرف می شود. دلیل اصلی گرفتاری های علمی ما در حوزه، چه در نظام آموزشی، چه در محتوا و چه در روش، این است که حوزه به جامعة هدف خودش مراجعه نمی کند. مشکل ما با بزرگان این است که ضرورتی را که ما درک می کنیم، ایشان درک نمی کنند. مسائل جامعه را به خود می گیریم و احساس سرافکندگی می کنیم وقتی می بینیم، دین در حال سلاخی شدن در متن جامعه است.

مدیر موسسه فقاهت، با بیان شاهد مثال هایی دال بر بریدگی حوزه از متن جامعه گفت: اگر حوزة ما به جامعة هدف مراجعه داشت، آیا به ذهن فقیهش خطور می کرد که شش ماه و گاهی یک سال دربارة مشتق و مقدمه الواجب بحث کند، با اینکه در انتهای بحث تصریح می کند، ثمره ندارد. مرحوم نایینی در ابتدای بحث مقدمۀ الواجب تصریح می کند، این مسأله اصلاً ثمره عملی ندارد، ولی پیچیده ترین مطالب را در آن طرح می کند. در زمان مرحوم شیخ، مباحث زائد ما متورم می شود. نه تنها زائد بود، بلکه در زائد بودن خودش هم متورم می شود. به عنوان مثال، مقدمه الواجب تا قبل از شیخ، در چند صفحه بوده، ولی شیخ سیصد صفحه آن را به طول می رساند. شیخ در ابتدای بحث، تمام ثمرات مذکور را رد می کند، ولی سیصد صفحه از مسائل مربوط به آن سخن می گوید. این در حالی است که در زمان شیخ، عراق گرفتار استعمار است. شمال ایران، گرفتار روس ها و جنوبش گرفتار انگلیس است. همچنین بابیت در همین زمان پا می گیرد. اگر ذهن انسان گرفتار اولویت ها و جامعة هدف باشد، آیا به ذهنش خطور می کند که از این مسائل بحث کند؟ مانند اینکه طلبه ای که بچه اش لباس مناسب ندارد، به سفر خارجه فکر نمی کند.

وی با اشکال از نظام آموزشی حوزه گفت: بنده از تبعات این حرف ها نمی ترسم و قبل از آمدن به جلسه غسل شهادت کردم. سؤال من این است که شما با کدام منطق علمی و با کدام برداشت از متن دین، یک نظام آموزشی و یک محتوا و یک کتاب را بر همة استعدادها و علاقه ها تحمیل می کنید؟ کدام آیه و روایت چنین دلالتی دارد؟ آیا طلبه را به خاطر سؤالش محاکمه می کنید؟ آیا جامعة ما فقط فقه و اصولی می خواهد، آن هم با تعریفی که شما از آن می کنید؟ جامعه ما تبلیغ نمی خواهد؟ گروه های تبلیغی را نگاه کنید که برخی با روزه های استیجاری مؤسسه خود را سرپا نگه می دارند و با دستان خالی کار می کنند.

استاد سطح خارج حوزه با اشاره به سخنان رهبری مبنی بر اینکه حوزه باید از جامعه خودش آمار بگیرد و نیاز سنجی کند، گفت: حوزه باید بداند که چه تعداد مبلغ برای دانشگاه، برای پادگان، برای مدرسه در همة پایه ها و تنوع ها، برای قضاوت و… نیاز دارد. چرا بزرگان حوزه این کار را نکردند؟ چرا اولویت سنجی نمی شود، تا بر اساس آن رشته ایجاد کنیم؟ وهابیت، در دو سال طلبه ای تربیت می کند که توان مناظره با عالمی را دارد که سی سال در حوزه است. ولی ما افتخار می کنیم که ده سال را، دوازده سال کردیم. این در حالی است که حضرت آقا فرمودند، دورة نه ساله را پنج-شش سال کنید. ما ابتدا ده سال و بعد دوازده سال کردیم. آیا عظمت فقه به این است، یا به کارآیی آن و مشکل گشایی آن است؟ در این سال ها، این همه سیلی خوردیم، اما نمی خواهیم به خودمان بیاییم.

وی با خطاب قرار دادن آیة الله بوشهری گفت: آقای بوشهری در اولین خطبه ای که در سال ۹۵ در حرم خواندند، به دولتمردان گفتند که چه کردید که رهبری دوباره شعار سال قبل را تکرار کردند. من می خواهم بگویم، آیا شما بهتر از دولتمردان عمل کردید؟ اگر لیستی از مطالبات رهبری، از حوزه و دولت در بیاوریم، آیا حوزه کارنامه اش بهتر از دولت هاست؟ اگر آقا بخواهند برای حوزه دستورالعمل تازه ای بدهند، بیانات تازه ای خواهند داشتند، یا همان قید اقدام و عمل را اضافه می کنند؟ آقای بوشهری، شما از امر به معروف و نهی از منکر سخن می گویید و همة نهادها را مسئول می دانید، حال آنکه حتی یک بار اسم از حوزه قم نمی آورید. معنایش این است که به ناتوانی و انزوای خودتون اقرار می کنید. اگر کسی برای خودش نقشی و مسئولیتی قبول داشته باشد، چنین نخواهد بود. این همان انزوایی است که رهبری گفته بودند. شما می دانید که در امر به معروف و نهی از منکر، نباید ملاحظه کار بود و ترسید. این نکته ها را شما خودتان می گویید. من شهادت می دهم که شما بهتر از من، مصائب حوزه را می دانید. پس چرا پیگیری نمی کنید؟ چرا ملاحظه کاری می کنید؟ چرا فکر می کنید، اگر این حرف را بزنم، به فلان آقا برمی خورد. یا اگر فلان حرف زده شود، به گوشة عبای دیگری برمی خورد؟ آیة «لم تقولون ما لا تفعلون» مربوط به چه کسانی است؟

وی افزود: چه می شود که دختری برای چند تارِ مویش، گناهکار است، که البته گناه بزرگی هم است، اما عالم دین در مقام تکریم، امناء الرسول و افضل من انبیاء بنی اسرائیل است، اما وقتی به مسئولیت می رسد، هیچ چیزی نیست؟ روایتی که می گوید: «إذا مات العالم، ثلم فی الاسلام ثلمۀ لا یسدها شئ.» این تعریف عالم است نه تمجید آن. عالم یعنی کسی که اگر بمیرد، شکافی در جامعه ایجاد می شود که هیچ چیز جای آن را نمی گیرد. حال آنکه بسیاری از ما اگر بمیریم یا باشیم، فرقی برای اسلام نمی کند.

استاد اکبرنژاد با اشاره به ساز و کار علم اصول گفت: افتخار حوزه ی ما این است که استاد درس خارج به من می گوید، هفت سال است، درس می گویم و هنوز در وسط اجتماع امر و نهی هستیم. آیا این افتخار دارد؟ مگر غیر از این است که به فرمایش بزرگان علم اصول، این علم تعدادی از قواعد عقلائی هستند. به راستی، حل و فصل کردن چند قاعده عقلائی به بیست سال زمان نیاز دارد؟

وی با نقد کتاب «فلسفه ی علم اصول»، نوشته ی آیة الله آملی لاریجانی، گفت: من دردمندانه عرض می کنم. بنده، آقای لاریجانی را جزء مفاخر و نوابغ حوزه می دانم. اشکالی که می گیرم، مسألة شخصی نیست؛ چون شخصا به ایشان ارادت دارم. ببینید که عمر و وقت نوابغ حوزه کجا خرج می شود. افتخار ایشان آن است که ده سال درس خارج ایشان، مربوط به فلسفة علم اصول بوده که ۳۳ جلد کتاب شده است. طبیعتا فلسفة علم، باریکتر از علم است؛ چون نگاه کلان و دستوری دارد. سؤال من این است که مسائل طرح شده در این ۳۳ جلد، آیا جزء مقدمات اجتهاد هستند یا نه؟ اگر هستند، پس باید با اجتهاد وداع کنیم. چنانچه امروز، همینطور شده که طلبه ها از اجتهاد مأیوس هستند. من اگر ندیده بودم، باورم نمی شد. کتابی که در دست من است، در مورد حقیقت و اعتبار است که یک مسألة فلسفی است. علامه طباطبایی فقط چند صفحه درباره حقیقت و مجاز می نویسد. اما ایشان یک جلد کتاب، فقط دربارة حقیقت و اعتبار نوشتند، آن هم، فقط فلسفة اصول است نه فلسفة فلسفه. ایشان فقط یک جلد به موضوع له می پردازد. هر کدام عناوین زیر، یک جلد به خود اختصاص می دهد. «علم اصول و علوم دیگر»، «علم اصول و نظریه اعتبار»، «نظریه حق الطاعۀ»، «مباحث حجت»، «معنا و وضع»، «دلالت»، «استعمال لفظ در معنا»، «حقیقت شرعیه و صحیح و اعم»، «حقیقت و مجاز»، «واجب مشروط»، «واجب معلق». «تقسیمات امر، تعبدی و توصلی ۲ جلد». اگر آقای لاریجانی با این ذهن و پشتکار، وقتی که صرف آماده سازی این کتاب کردند، به جای این بحث ها به مسائل تمدنی پرداخته بود، اوضاع بهتری داشتیم.

وی افزود: مردم می گویند، بعد از ۳۸ سال که قوه قضائیه در اختیار ماست، چه گُلی به سر مردم زدیم. هر کدام از شما که یک بار به قوه قضائیه رفته باشید، خواهید دید که چه اوضاعی است. این معلوم است که یک جای کار می لنگد. علت آن است که اولویت ها را گم کردیم. برای رئیس قوه قضائیه، تقسیم امر به تعبدی و توصلی، آنقدر ارزش دارد که دو جلد بنویسد. برای من واقعا سؤال است که چطور می توان، دو جلد کتاب را از این موضوع پُر کرد؟ اگر از زمان شیخ مفید تا کنون، هرچه درباره این موضوع گفته شده را جمع کنید، نصف یک جلد هم نخواهد شد. آقای رئیسی که معاون وقت بود، می گفت، بیست هزار سؤال فقهی در قوه قضائیه است که جواب نداریم. البته هرجا دیگر هم برویم، اوضاع همینطور است.

استاد اکبرنژاد در ادامه با اشکال از اساتید حوزه برای بحث از مباحث زائد، گفت: من ناراحتم از گفتن این مسائل، ولی چاره ای نیست. بنده آقای علیدوست را شخصا دوست دارم و ایشان در حق من، لطف های زیادی داشتند. ایشان جزء معدود نوابغ حوزه است. کسی است که برای اولین بار، برای عقل و عرف و مصلحت مفصل نوشت. اما آنچه انسان را اذیت می کند، آن است که چنین استعدادی، یک سال صرف تنبیهات استصحاب شود و از این بحث کند که آیا می توانیم احکام شرایع سابقه را در اسلام استصحاب کنیم. این یک طنز علمی است. مسیحیت و یهودیت، احکامی دارند که از طرق معتبر که برای ما حجت باشد، به ما رسیده است، اما از دین خودمان درباره ی آن مسأله چیزی نداریم. حتی یک مثال نداریم که بیانی در دین اسلام نداشته باشیم. هر موردی که مثال زدند، از آیات و روایات برای آن بیان های زیادی داریم. من گلایه دارم از اینکه آفای علیدوست از استصحاب امور اعتقادی بحث کند.

وی افزود: آقای فاضل لنکرانی، دو سه ماه درباره ی مسأله استصحاب شرایع سابقه بحث می کند. یعنی یک فقیه شیعی که مؤسسه ای به این بزرگی دارد، چند ماه مشغول چنین بحثی است. یا فلان بزرگوار، درباره مشتق بحث می کند. وقتی درباره فوائدش اشکال می کنیم که آنچه شما به عنوان ثمره ذکر کردید، ثمره نیستند، بلکه غفلت هستند. اتفاقا توجه به بحث مشتق، شما را در حل این مسائل، به غلط انداخته است. اما از بنده دلخور می شود که بی ادبی کردی. حال آنکه فقط یک بررسی علمی است.

محقق حوزه علمیه، ضمن اشاره به برخوردهای نامناسب در راستای نظریه پردازی گفت: همة ما به تقوای آقای شب زنده دار اذعان داریم و بنده دستشان را می بوسم. ایشان در جلسه خصوصی به من می گفت، زوائد داشتن اصول، توهین به علماست. یعنی علما، عمر خود و طلاب را صرف امور بیهوده کردند. ما واقعا انتظار داریم که چنین برخورد شود؟ آیا نقد نظرات دیگران توهین است؟ اگر اینطور باشد که شیخ انصاری بیشترین توهین را به فقهای شیعه کرده است. با این لازم گیری ها، همه کافر و مشرک می شوند. وقتی بحث نقد مکتب شیخ انصاری را شروع کردیم، گفته بودند که اکبرنژاد و امثال او جوانمرگ می شوند؛ چون به علما توهین می کنند. این برخورد یعنی گِل گرفتن دهان نظریه پردازان. طلبه ای که مخلصانه نقد می کند، بناست جوانمرگ شود؟ این چه منطقی است؟

وی افزود: آقای علیدوست که از نظریه پردازان حوزه ی ماست، عمرش بر این صرف می شود که استصحاب شرایع سابقه ممکن است یا نه. آقای شب زنده دار که از ممتازین حوزه است، اینطور فکر می کند. این حوزه، با چنین وضعتی متحول نمی شود. مشکل این است که بزرگان ما همیشه در یک فضا زندگی کردند و تصوری از تغییرات ندارند. فکر می کنند که اگر برنامه ی کنونی حوزه تغییر کند، همه چیز به هم می خورد.

مدیر موسسه فقاهت، با خطاب قرار دادن آیة الله یزدی گفت: آقای یزدی از افراد مخلص انقلاب و بسیار خدوم هستند. شما در اهداف و وظایف جامعة مدرسین، از روز اول، قصد تلاش برای اصلاح و اکمال حوزه از طریق شورای عالی را داشتید. اصلا یکی از اهداف جامعه مدرسین قبل از انقلاب، دغدغه ی تحول در حوزه بود. اما از ایشان سؤال می کنم، آیا واقعا مصائب حوزه را نمی بینید؟ آیا نمی بینید که طلبه ها در این درس ها افسرده می شوند؛ چون جواب سؤالات شان را جواب نمی گیرند. مکاسب، کتاب امروز نیست. فروش سگ، و دهن متنجس از سؤالات طلبه امروزی نیست. کتاب درسی باید متضمن مطالبی باشد که امروز طلبه درگیر آنهاست. آیا بناست ملائکه نازل شوند تا حوزه متحول شوند، یا به دست شما تحول اتفاق می افتد؟ شما که ما را انقلابی تربیت کردید، ما حق داریم از شما انتظار داشته باشیم. اگر بنا بر این باشد که هرگاه اعتراض کنیم، فلان بیت اعتراض می کند. دیگری هم بگوید که اگر اعتراض کنم، فلان کس دیگر اعتراض می کند. با چنین اوضاعی حوزه تغییر نخواهد کرد.

وی افزود: ذره ای قصد جسارت نداریم. به خدا سوگند، طلبه ها خسته شدند. بیایید بین طلبه ها و افسردگی بسیاری از طلبه ها را ببینید. ایشان، آیندة روشنی را نمی بینید. آیا شما روز قیامت مسئول نیستید، اما آن دختر جوان برای چند تار مو، مسئول است؟ چرا اعتراض نمی کنید؟ چرا برنامه نمی دهید و پیگیری نمی کنید؟ وضعیت معیشت شان مشکلات جدی دارد و با این اوضاع، از این طلبه انتظار درس داریم؟ اگر در زمانی فقر شدید در حوزه جریان داشت، حکومت اسلامی در رأس نبوده است. آیا طلبه هم در حکومت اسلامی و هم در حکومت طاغوت، باید در خفت و خواری زندگی کند؟ حوزه، کم از ارگانهای دولتی بودجه نگرفته است، اما بسیاری از این مشکلات، مربوط به بی برنامگی است.

نویسنده کتاب زوائد، با انتقاد به نظام آموزشی گفت: اکنون فرار مغزها در حوزه بیش از دانشگاه است. بهترین طلبه ها اکثراً به درس خارج نمی رسند. سریع جذب مؤسسات و دانشگاه ها می شوند؛ زیرا نسخه ای نداریم. از دانشگاه شریف، استعدادهای خاص را گزینش می کنید و همان برنامه ای که برای طلبة سیکلی دارید، برای او هم اجرا می کنید. یعنی با طلبة پزشک فوق لیسانس و طلبه ی سیکلی یک برخورد می شود. دوازده سال برنامه گذاشتید و تازه بعد از دوازده سال، هنوز او را بی سواد می دانید که باید بیست سال دیگر درس بخواند. واقعا این عملکرد، در پیشگاه خداوند مسئولیت ندارد؟

وی در ادامه افزود: واحد زمان در حوزه، ده سال است. این همه طلبه مگر قرار است چندبار جوانی را تجربه کنند. عمر طلبه ها بازیچه نیست. من در تعجم که بعضی از آقایان اگر یک چوب کبریت جا به جا کنند، شب خوابشان نمی برد، اما سرنوشت طلبه ها به اندازة یک چوب کبریت ارزش ندارد؟ آقایان یزدی و جامعه مدرسین، آنقدر که برای مقدمه واجب فکر کردید، به مشکالت حوزه اندیشیدید؟ با همان دقت نظر که زوایای اقسام واجب را بررسی کردید، مسائل حوزه را بررسی کردید؟ آنقدر که برای اجتماع امر و نهی وقت گذاشتید، برای خود طلبه ها وقت گذاشتید که با ایشان از نزدیک صحبت کنید، یا اینکه طلاب نمی توانند با بزرگان حرف بزنند؟ جوان شیعی نزد امام صادق (ع) می آید و از امام درخواست می کند که برایش زن پیدا کند. به این راحتی و آسانی. چرا طلبه نمی تواند این راحتی را با شما و مراجع داشته باشد؟ طلبه اصلا شما را نمی بیند. اگر هم ببیند، فقط پشت سر شما نماز می خواند و عبای شما را می بوسد. چه کسی باید این مسائل را جواب گوید؟

مدرس سطح خارج حوزه، با انتقاد از نشست دوره ای اساتید، عنوان کرد: نشست دوره ای اساتید، امسال تحت عنوان «تأثیر تراث در حوزه» جلسه گرفتند. تمام کسانی که در این جلسه سخنرانی کردند، طوری از حوزه تعریف کردند که گویا حوزه از اول برنامه داشته و هیچ خطایی ندارد. حتی استادی گفت، من تحول را از کفایه یاد گرفتم. یعنی جلسه می گیرند تا ثابت کنند، آنچه اکنون وجود دارد، همان حوزه ی تحول یافته است.

وی خطاب به مجمع نمایندگان طلاب گفت: من از مسئولین مجمع نمایندگان طلاب، سؤال می کنم که چرا این مسائل را نمی گویید؟ فلسفة وجودی شما، آن بود که این حرف ها را بزنید، نه اینکه برگة وام را بدون هیچ شناختی امضا کنید. چنین چیزی اصلا نیاز نیست. مگر نماینده چه معرفتی بیشتر از کارمند دارد که برگه را امضا کند؟ مجمع نمایندگان، باید مطالبات طلاب را به صورت جدی از مسئولین حوزه طلب کند. اما جامعه مدرسین آن را مصادره کرد و نهادی زیر نظر خود قرار داد. مسئولش را هم خودش مشخص می کند. برای همین، در این سالها هیچ حرکت موثری از این مجمع ندیدیم.

استاد اکبرنژاد افزود: سال گذشته نزد رهبری بودید و حضرت آقا اظهار نگرانی کردند. یکی از آقایان می گفت، ما وقتی پیش آقا بودیم، ایشان حال خوبی نداشتند. اکنون بیش از یک سال گذشته است. شما چه کردید جز چندتا همایش؟ همایش، یعنی تشییع جنازة نظرات. نظر آقا درباره انقلابی گری حوزه را تشییع جنازه کردند. همین چند وقت پیش، همایش ملی حوزه انقلابی برگزار کردند. سخنرانی مدعو، آقای سید احمد خاتمی بود. ایشان در آن جلسه طلبکارانه درباره ی تحول حرف می زند. کسی نیست بگوید، طلاب باید از شما طلب کنند، و شما گزارش دهید، نه اینکه شما دردمندانه از تحول حرف بزنید. تشییع جنازه، یعنی برای آنچه که باید مسئولین حوزه را مخاطب قرار دهیم، سنگر درست کردیم برای اینکه بیایند و از تحول صحبت کنند. خیلی جالب است. این یعنی تشییع کردن حوزه ی انقلابی. این یعنی کسی که در این همایش صحبت می کند، خود را مخاطبِ تند مطالبه های طلاب نمی داند که فردا همایش می گیرند و می پرسند که آقای خاتمی و آقای استادی، برای حوزه انقلابی چه کردید؟ ما طلبه ها را زینه المجالس کردیم. این واقعیت مجمع نمایندگان است.

محقق حوزه علمیه در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به وظیفه طلبه ها گفت: نهادهای رسمی حوزه، نزدیک به چهل سال است که فرصت اصلاح داشتند. اما برای وظیفه ی امروزه طلبه ها دو نظریه وجود دارد. برخی روش نرم نرمک پیش رفتن را پیشنهاد می کنند. معتقدند که نباید با نهادهای حوزوی وارد مناقشه شویم، بلکه باید به صورت آهسته حرکت کنیم. مؤسسات فقهی و تبلیغی راه اندازی کنیم و قدمی در راستای نیازهای جامعه برداریم. اما برخی دیگر معتقدند که در کنار کارهای علمی و تبلیغی، باید فعالیت گفتمانی در زمینة تحول داشته باشیم. به باور ایشان، دیگر روش اول، نتیجه بخش نخواهد بود؛ چون نزدیک به چهل سال، روش اول انجام شده، اما ثمره نداده است. سؤال من از بزرگوارانی که چنین عمل می کنند، این است که شما بعد از چهل سال، در این حرکت چقدر موفق بودید؟ این مدت زمان، برای قضاوت کردن کافیست.

وی در ادامه با اشاره به تغییرات اتفاق افتاده در حوزه گفت: امروز، حوزه نسبت به اول انقلاب، تحول یافته است، اما نه تحولی که مناسب با تحولات جامعه باشد. نسبت جامعة انقلاب و سرعت آن روز را با سرعت تحولات امروز سرعت امروز حوزه مقایسه کنید. فاصله ها بیشتر شده است نه کمتر. سرعت تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فکری در جامعه، قابل مقایسه با سرعت تحول در حوزه نیست. شما مثل کسی هستید که زمانی پیاده بودید و اکنون سوار اسب هستید، اما رقیب شما سوار خودرو بوده و اکنون سوار جِت است. سرعت تحولات جامعه ی ما بسیار بسیار بیشتر از سرعت تحولات در حوزه است. این نشانگر آن است که این مدل تحول خواهی مدل درستی نیست.

وی افزود: در این چهار دهه، انقلاب در خدمت تحجر قرار گرفته است. بعد از انقلاب بود که حوزه دویست هزار طلبه جذب کرد. انقلاب مَرکبی شد برای اینکه همین کتاب ها و همین روش آموزشی توسعه پیدا کند. من نمی خواهم طلاب ناامید کنم، اما امیدواری بیش از حد هم خطرناک است. رهبری فرمودند، حوزه، یا منزوی خواهد شد یا خواهد مُرد. کارهایی که انجام شده، نسبت به کارهایی که باید انجام می شده، یک از صد است. فرمودند، من وقتی به مصائب حوزه فکر می کنم، هراسان می شوم.

استاد اکبر نژاد گفت: در این سال ها، یکی از موسسات پرکار علمی، مؤسسه فقاهت بوده است. یکی از کسانی که فعالیت فراوان علمی داشته، شخص بنده هستم که اینجا صحبت می کنم. این بسته جامع را نوشتم و شبها تا صبح نخوابیدم. می دانم که کار علمی نیاز است و باید فرهنگ سازی شود. اما این کافی نیست. شما باید مطالبه گر هم باشیم. راه درست، مطالبه گری است. ما طلبه ها یاد گرفتیم که در پستو انتقاد کنیم. چه زمانی قرار است یاد بگیریم که صریح باشیم؟ شهید بهشتی می گفت، رفقا از مراجع هم انتقاد کنید، اما توهین نکنید. حضرت امیر (ع) با اینکه معصوم است، می گوید که در پنهان و جلا از من انتقاد کنید. بله، توهین خط قرمز ماست. ما روش های دانشجویی را قبول ندرایم، اما با ادب انتقاد می کنیم. ادب رأس حرکت ماست. ما عادت کردیم، از مسئولانی که بانی همین حوزه هستند، فقط تمجید کنیم و عبایشان را ببوسیم، اما پشت سر انتقاد کنیم. چه ایرادی داریم که طلبه وقتی اعضای شورای عالی را می بیند، مؤدبانه و بدون ترس و واهمه حرفش را بزند و دردش را بگوید. حضرت امیر (ع) به مالک می گویند، باید طوری رفتار کنی که وقتی رعیت نزد تو می آید، بدون ترس و اضطراب حرفش را بزند.

وی خطاب به آیة الله استادی گفت: آقای استادی یکی از متواضع ترین و متقی ترین افراد است. از آقای استادی سؤال می کنیم که از حال و روز ما خبر دارید؟ یک شب زندگی و خانه ی ما را ببینید. چه اشکالی دارد که طلبه بگوید، من اگر مخاطب این درس و کتاب هستم، به خدا من این کتاب را نمی فهمم. جوابهایم را در آنها پیدا نمی کنم. اگر صدتا طلبه به آقای استادی اعتراض کنند، ایشان آنقدر با تقوا هستند که شب خوابش نبرد.

مدرس حوزه علمیه خاطر نشان کرد: چه اشکالی دارد که مجموعه های تبلیغی خود جوش، از دفاتر مراجع اجازه می گرفتند تا پانصد طلبه تبلیغی خدمت ایشان برسند و مثل اولادی که با پدرش صحبت می کند، مشکلات و دغدغه های خود را از وسط میدان بیان کنند. از فکر مردم و دانشگاه بگویند. بگویند که کفایه برای طلبه تبلیغی نیست و نیاز به نظام آموزشی جداگانه دارد. اکنون، شما از طلبه ی تبلیغی را هم می خواهید که در این درس ها، به اجبار شرکت کند و شهریه اش را حرام می دانید اگر شرکت نکند. ما نظام آموزشی داریم که طلبه ها را زمینگیر کردیم. همة خدمات، متمرکز در قم است. طلبه تبلیغ که می رود، شهریه اش قطع می شود.

وی در راستای مطالبه گری در حوزه گفت: حضرت آقا همین را می خواهند که مشکلات را به مراجع بگویید. خدا شاهد است، منظورم از گفتمان سازی این نیست که در خیابان راه بیفتیم و شعار دهیم. این در فکر من هم نیست. منظورم این است که طلبه راحت بتواند با بزرگان صحبت کند و مشکلش را بگوید. مؤسسات مختلف بگویند. مراجع ما کوه تقوا هستند. این فاصله ای که ایجاد شده، مربوط به این است که آنچه را طلاب در وسط میدان حس می کنند، ایشان حس نمی کنند.

مدیر مؤسسه فقاهت خطاب به شورای عالی عنوان کرد: من خطابی صریح به شورای عالی دارم و از ایشان سؤالی را داریم. آقایان استادی، خاتمی، مقتدای، بوشهری، اعرافی و آقایان شورای عالی، اگر دل شما برای این طلبه ها می سوزد و برای ایشان برنامه ریزی می کنید، چقدر از برنامه ها بازخورد می گیرید؟ چندبار از طلبه ها دربارة برنامه هایتان نظر سنجی کردید؟ این مطلب را دقیقا مشخص کنید که طلبه در منظومة فکری شما کجا قرار دارد؟ آیا طلبه یک مستضعف فکری هست که هیچ چیز از مصلحت خودش را نمی فهمد و فقط باید اطاعت کند؟ اگر این است که صریح بگویید. و اگر طلبه می فهمد، هرچند اندازه ی شما نفهمد، پس چرا بازخورد نمی گیرید؟ آقایان، اگر این طلبه بخواهد اعتراض کند، شما چه مجرایی گذاشتید که طلبه اعتراض کند. طلبه اگر بخواهد بگوید که من سیستم را قبول ندارم، چه کند؟ شما، یا باید نصی داشته باشید که دقیقا همین برنامه را تایید کند. یا اگر نصی ندارید و ثمرة اندیشه های شماست، پس قابل نقد است. حال فرض کنید که بخش زیادی از طلاب اعتراض دارند که چرا برای همة طلبه ها، یک برنامه، یک نظام آموزشی و یک محتوا را قرار دادید؟ ایشان، چطور باید اعتراض خود را نشان دهند؟ آیامی خواهید آنقدر سخت بگیرید که علیه شما راهپیمایی کنند؟ بالاخره یک روزی این اتفاق خواهد افتاد. به خدا سوگند، طلبه ها فقط به حرمت دین و روحانیت اعتراض نمی کنند. ولی اگر فشار دهید، آخر به ستوه خواهند آمد.

وی در پیشنهاد به طلاب گفت: من توصیه ای دارم و متوجه لوازمش هستم. می دانم که ممکن است برای آن محاکمه شوم. ممکن است، بگویند، تو نظم حوزه را بهم ریختی. به همه ی طلبه های بزرگوار، چه آنها که حاضرند و چه غائبان، پیشنهاد می دهم، در حوزه ای که شما را مستضعف فکری حساب می کند و هیچوقت از شما بازخورد نمی گیرد؛ نظر خواهی نمی کند؛ افسردگی تو را می بیند و صورتش را برمی گرداند؛ بی نظمی کلاسها را می بیند؛ اما نتیجه نمی گیرد؛ وضع معیشتی را می بیند و تدبیری نمی اندیشد؛ من یک توصیه دارم و آن اعتصاب علمی است. یعنی طلبه آنقدر شهامت داشته باشد که اگر کتابی را به عنوان کتاب علمی قبول ندارد و برایش فایده ی محسوسی ندارد، نُه ماه عمر شما را می بلعد و به اندازة ده روز فایدة علمی ندارد، این کتاب را تحریم کند و در امتحانش شکرت نکند. اگر درسی را بی فایده می دانید، آنقدر شهامت داشته باشید که در آن شرکت نکنید. این حق قانونی شما است. هیچکس شما را مجبور نکرده که به حوزه بیایید، یا در حوزه بمانید. این حق قانونی طلبه است که وقتی می بیند درسی فایده ای ندارد، در آن درس شرکت نکند. من نه به کسی توهین می کنم، نه شیشه می شکنم. این کارها حرام است و گناه کبیره. اما می توانیم که اعتراض خود را بگوییم. ما کتاب ها را کتاب های مقدسی می دانیم و در جای خود آنها را احترام می کنیم. اما می توانیم آن را درس نگیریم و درس ندهیم. امتحان شرکت نکنیم. خلاصه عرض من این است که دوستان باید حرکت کنند و تحرک نشان دهند. اعتراضات خودشان را با روش های اسلامی و صحیح نشان دهند که بهترین روش است.

وی با انتقاد از تبدیل ده سال به دوازده سال در نظام آموزشی حوزه گفت: همینطوری ده سال را دوازده سال کردند.من شنیدم این آقایان شورای عالی برآوردشان این بود که حضرت آقا آنقدر گفتند، این کتابها عوض شوند که طلبه ها دلسرد شدند و این کتاب ها را خوب نمی خوانند. برای همین، آقایان به این نتیجه رسیدند که ده سال را، دوازده سال کنند تا طلبه ها خوب بخوانند. ببینید طرف حساب شما اینطور فکر می کند. آیا شما منتظر آن هستید که خودش به این نتیجه برسد که روزی کتابها را عوض کند؟

استاد اکبرنژاد در پایان این دیدار، خطاب به آیة الله اعرافی گفت: من آقای اعرافی را بسیار دوست دارم. توصیه ام به ایشان این است که اگر نمی توانید حوزه را متحول کنید، حداقل لطف کنید و طلبه ی جدید نگیرید. این حوزه، متحجر تربیت می کند. این حوزه طلبه ها را افسرده می کند. شما با طلبه هایی که داشتید، چه کردید که هَل مِن مَزید می گویید. این خودش عین تقواست. حجتی ندارید که طلبه بگیرید تا در این حوزه افسرده شود. سه سال ادبیات، سه سال لمعه. و شش سال مکاسب. نه آینده ای دارد و نه معیشتی.

والسلام.

حسینیه ارگ قم، ۸/ تیر/ ۱۳۹۶. ساعت ۱۱

گزارشگر و نویسنده: هادی چیت ساز

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)