منو
خانه / گفتمانی / ویژه تحول / ️ثمرات فقهی مشتق، در بوته نقد! (بخش ۲)
یادداشت اختصاصی استاد اکبرنژاد

️ثمرات فقهی مشتق، در بوته نقد! (بخش ۲)

?جناب استاد محمدرضا نائینی در بحث مشتق، مثالهایی را به عنوان ثمره فقهی این بحث ذکر کردند که به توفیق الهی در سه بخش به بررسی و پاسخ آنها می پردازیم.
? اما دومین مثال:
?مردی که سه زن دارد. دو تا کبیره و یکی صغیره رضیعه. اگر یکی از آن دو به صغیره شیر دهد، علی الفرض نکاح هر دو باطل می‌گردد. حال اگر زن کبیره دوم هم بعد از شیردهی زن کبیره اول، به صغیره مرضعه شیر دهد، آیا نکاح او هم باطل می‌شود یا نه؟ برخی گفته‌اند، این هم به بحث مشتق بستگی دارد. یعنی اگر به این مرضعه(که زمانی زوجه بوده و الان قطعا دختر است)، حقیقتا زوجه صدق کند، کبیره دوم هم به زوجه شیره داده و ام الزوجه شده است. اما اگر مشتق حقیقت در ما انقضی عنه المبدا نباشد، ام الزوجه صدق نمی‌کند. بلکه او به دختر شوهرش شیر داده است.
?پاسخ:
?مرحوم علامه حلی و ابن ادریس(رحمهما الله) نظرشان بر این است که مرضعه دوم نیز بر مرد حرام می شود، چرا که او نیز به واسطه شیر دادن در حکم مادر زن آن مرد به شمار می آید، زیرا در صدق مشتق بقای معنای مشتق شرط نیست و به اصطلاح در ما انقضی عنه التلبس نیز صادق است و لذا مرضعه دوم نیز تحت عموم آیه شریفه «و امهات نسائکم» قرار می گیرد. اما کسانی که مشتق را صرفاً در متبلس به مبدا حقیقت می دانند طبیعتاً چنین نظری ندارند، زیرا زوجه صغیره پس از شیر خوردن از مرضعه نخست، از صدق زوجه بودن خارج می گردد و لذا کسی که به او شیر بدهد ام الزوجه مرد نخواهد شد.[۱] در پاسخ از این ثمره ادعایی نیز باید بگوییم:
یک و دو. ذکر این مساله به عنوان ثمره بحث مشتق در حالی است که حل آن و یافتن پاسخش هیچ نیازی به بحث مشتق و اتخاذ مبنا در این مساله ندارد؛ چرا که هم طبق قواعد روشن فقهی در باب رضاع می توان به پاسخ رسید، هم روایت صریحی از اهل بیت (ع) در این زمینه وارد شده و تکلیف آن را روشن ساخته است.
?اما طبق قواعد (یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب) باید گفت وقتی زوجه کبیره اول به زوجه صغیره شیر می دهد، با این شیر دادن (البته با مقدار معین در شرع مقدس) هر دو بر مرد حرام می شوند، چرا که کبیره در حکم ام الزوجه و صغیره در حکم دختر او خواهد بود. در هر صورت وقتی کبیره دوم نیز به این صغیره شیر بدهد، در حقیقت به دختر او شیر داده است و طبق قاعده، شیر دادن به دختر سبب بطلان نکاح نمی گردد. درست مانند این که مردی از زن سابقش دختری داشته باشد و اکنون همسر جدیدی بگیرد که آن همسر به همین دختر شیر بدهد. هیچ دلیلی بر بطلان نکاح همسر جدید وجود ندارد. اما حتی اگر از بحث فقهی هم صرف نظر کنیم، همین مساله با همه جزئیاتش در روایتی از امام باقر(ع) سوال شده و حضرت به روشنی طبق همین قاعده به آن پاسخ داده اند.
?عنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ رَوَاهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)‏ قَالَ: قِيلَ لَهُ إِنَّ رَجُلًا تَزَوَّجَ بِجَارِيَةٍ صَغِيرَةٍ فَأَرْضَعَتْهَا امْرَأَتُهُ ثُمَّ أَرْضَعَتْهَا امْرَأَةٌ لَهُ أُخْرَى فَقَالَ ابْنُ شُبْرُمَةَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْجَارِيَةُ وَ امْرَأَتَاهُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَخْطَأَ ابْنُ‏ شُبْرُمَةَ حَرُمَتْ عَلَيْهِ الْجَارِيَةُ وَ امْرَأَتُهُ الَّتِي أَرْضَعَتْهَا أَوَّلًا فَأَمَّا الْأَخِيرَةُ فَلَمْ تَحْرُمْ عَلَيْهِ كَأَنَّهَا أَرْضَعَتِ ابْنَتَهَا.[۲]
?یعنی امام(ع) نیز دست روی این نکته می گذارد که وقتی زن اول شیر داد، مرضعه دختر آن مرد شد و تمام آثار دختر بودن را یافت. دیگر چه معنا دارد که شیر دادن به او، زوجیت کبیره دوم را فاسد کند!
سه. در اینجا لازم است نکته مهمی را بیان کنیم. این مثال نه تنها کمکی به مساله مشتق نکرد، بلکه درست در نقطه مقابل، نشان داد که قاعده سازی های کاذب و ذهنی تا چه اندازه می تواند سلامت ذهن فقیه را به مخاطره بیندازد! زیرا اگر کسی با ذهن سالم عرفی عقلایی که ملاک تفسیر متن و فهم کلام شارع است، به مساله نظر بیندازد، برایش روشن است که زوجه مرضعه با شیر خوردن از زوجه کبیره اولی، واقعا از زوجه بودن خارج و واقعا دختر مرد شد.
?این تبدل زوجه به صبیه نه ذهنی است و نه یک تغییر در تسمیه. بلکه واقعا این تغییر رخ داد و تمام احکام شرعی نیز عوض شد. یعنی این مرد دیگر حق ندارد حتی نگاه شهوی به زوجه سابق داشته باشد. زیرا الان واقعا دختر اوست. با این فرض، چه معنا دارد که ما حتی احتمال این را بدهیم که شیر دادن به او، زوجه کبیره دوم را هم ام الزوجه کند!! آیا این چیزی جز ظاهری گری است؟ یعنی در روز روشن از کنار یک حقیقت واضح و تبدل واقعی بگذریم و به یک تسمیه صرف تن دهیم؟! اگر این است اصولی گری، اخباری گری صدبار شرف دارد بر آن!!
?البته این مشکل طراحان این مثال نیست. بلکه جناب شیخ انصاری(ره) به کرات و مرات گرفتار همین مشکل می شود و قواعد خشک او را از پرداختن به قرائن واضح غافل می سازد.
?مثلا ایشان در تفسیر آیه نباء کمترین توجهی به عقلایی بودن مساله نمی کند و به صرف اینکه در اصول گفته شده، وصف مفهوم ندارد، یا شرط محقق موضوع، مفهوم ندارد، از کنار عقلایی بودن مساله می گذرد. در حالی که عقلایی بودن آن یک قرینه بسیار مهم است که تفسیر آیه را دگرگون می سازد و ما در کتاب “منطق تفسیر متن” به تفصیل به آن پرداخته و اختلاف روشی علامه وحید بهبهانی(ره) را با شیخ انصاری(ره) توضیح داده ایم.
[۱] إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد؛ ج‌۳، ص: ۵۲ و إرشاد العقول الى مباحث الأصول ؛ ج‏۱ ؛ ص۲۰۵ و أجود التقريرات ؛ ج‏۱ ؛ ص۵۴
[۲] الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج‏۵ ؛ ص۴۴۶، ح۱۳.

▪️منتظر بررسی مثال بعدی استاد نائینی در یادداشت آتی استاد اکبرنژاد باشید.

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)