منو
خانه / اطلاع رسانی / اخبار / تاملی بر پاسخ مدیر موسسه فقاهت به بیان استاد علیدوست
نقد ارسالی به مؤسسه

تاملی بر پاسخ مدیر موسسه فقاهت به بیان استاد علیدوست

بی پیرایه چند نکته را به شیوه حاشیه زنی سنتی، متذکر می شوم:
یکم: چرا فکر کرده اید تا کنون باب گفتگو باز نبوده و اکنون که آقای علیدوست به نظرات شما تعریض کرده اند باب گفتگوی علمی در حوزه باز شده؟ آیا فکر می کنید ملاک باز بودن باب گفتگوی علمی در حوزه، پاسخ دادن اساتید به حضرتعالی است؟ یعنی تا کنون که به دیگران پاسخ می داده اند، بحثهایشان علمی نبوده و قرار است با ظهور شما باب بحث علمی باز شود؟ این لوازم سخنان شما، چه پیامی را به صورت ضمنی و ناخودآگاه به مخاطب تلقین می کند؟
دوم: خاستگاه سنی اصول فقه، به تنهایی دلیل پیوندناپذیری اصول فقه با دستگاه فقاهت شیعی نیست ( مگر مطابق نظر امثال جناب امین استرآبادی ر ک : الفوائد المدنیة ص ۶۲-۶۱) چرا باید سنی بودن طراحان اصول موجب زائد بودن برخی از مباحث آن در دستگاه فقه شیعی شود( جز در حیطه حجج که این امر طبیعی است)
سوم: کبرای مطلب سوم شما را قبول دارم. نمی شود گفت بحثی از ثمره عملی زاده شده ولی جستجوی ثمره عملی نیاز به فحص داشته باشد . لکن برخی از مباحث بر اثر طرح شبهه وارد اصول شده اند و اساسا ثمره عملی و تطبیقی نداشته اند. در این موارد نه باید گفت مساله از اساس بی ثمر است و نه باید گفت ثمره تطبیقی دارد . بلکه ثمره ای تحلیلی دارد و باید به مبادی اصول منتقل شود نه خود اصول . مقدمه واجب را می توان مثالی برای این مورد دانست . اما عجالتا در مورد این مثال هایی که زده اید تاملاتی تقدیم محضرتان می گردد :
مساله استصحاب شرایع سابقه مطلبی بود که از بعض از یهود (گویا ابن کمونه در تنقیح الابحاثش اشاره ای به این مساله کرده است) طرح شده بود و بزرگان به آن واکنش نشان دادند. در این میان بر خلاف آنچه که شیخ و آخوند در صدد اثبات آن هستند، جناب وحید بهبهانی در فوائد حائریه، استصحاب مسائل شرعی موجود در تلمود را پذیرفته اند. آیا این ثمره نیست. امروزه نیز شنیده ام که برخی از نوابغ درس خارج حوزه، چنین مساله ای را در غالب احکام ایشان احتمال داده اند. بله ، به نظر حقیر این مساله با اینکه ثمره دارد، اما جایگاه اصولی ندارد و باید به عنوان یکی از تطبیقات کلان فقهی قاعده استصحاب در متن فقه مورد بحث قرار بگیرد نه در اصول.
مساله مشتق را فرموده بودید. اگر با اقتضای بحث مشتق آشنایی داشته باشید میدانید که این بحث در هر جایی که در سلب موضوع یا بقای آن شک داشته باشیم ( و موضوع از قبیل مشتق اصولی باشد)به کار می آید . آیا این فائده کمی است؟ نمونه بگویم؟ در مورد صلاحیت کلب صیود و حائط و زرع ( پس از گذشت زمانی زیاد که این سگ ها دیگر به وظیفه خود اشتغال ندارند) برای بیع، می گویند مساله دائر مدار بقاء و سلب این عناوین است.( برای مثال به ابتدای کتاب المتاجر لمعه مراجعه شود) پرواضح است که هم تحدید مورد و هم پذیرش کبری منوط به پذیرش نتیجه بحث مشتق و نیز مبانی آن است . نمونه دیگر آن در بحث بقاء موضوع یا موضوعیت باقی در مساله استصحاب است(برای نمونه : رسائل ج ۳ ص ۲۹۵) در آنجا برای تخیص موضوع از لسان دلیل شرعی کمک گرفته شده و میان « الماء المتغیر نحس» و الماء ینجس اذا تغیر» فرق گذاشته شده است . بدیهی است که اگر مشتق را در فیما انقضی عنه المبدأ مجاز ندانیم این فرق زائل می گردد . و هکذا یظهر للمتتبع .
چهارم: در مورد برخورد آقای علیدوست و اینکه به خاطر جاهل دانستن ، افراد را شایسته طرح نظر و یا پاسخ به نظر نداسته اند ، باید عرض کنم که منظور جهل کوچه بازاری نیست بلکه تخصص نداشتن مراد است. این که کسی اگر صلاحیت طرح یک نظریه را ندارد نمی بایست به طرح آن بپردازد حرف درستی است. نگویید که شاید بر حسب تصادف همین آدم غیر متخصص حرف درستی را بزند . چون می دانیم که این قضیه در علوم انسانی مصداق ندارد. چون زدن حرف درست نیاز به تصور موضوع و حکم دارد. پیچیدگی موضوعات علوم انسانی مانع درست حرف زدن آدم غیر متخصص می شود . اینها مثل ریاضی نیست که عدد را یک نفر تصادفی بگوید و درست از آب دربیاید. اما اینکه غیر متخصص حرفش کاشفیت و امکان اصابه ندارد خب مطلب درستی است . مرحوم امام حتی در مورد برخی از بزرگان می گوید که فلان حرفشان ارزش یک بار شنیدن را هم ندارد ( مناهج الوصول ج ۱ صص ۵۴ و ۱۰۱) اما در مورد صغری یعنی جناب مدیر محترم موسسه ، این دیگر نظر شخصی استاد عیدوست است. بنابراین شما به جای نفی رویه کبروی ایشان می بایست اثبات فضل خود را می نمودید.

در اینجا باید گفت که همین کم دقتی هایی که در متن این یادداشت به مصادیق آن اشاره شد موجب تردید اساتید حوزه به صلاحیت علمی مدیر محترم موسسه می گردد. از این جهت امیدوار است ایشان با سعه صدر بیشتری به اساتید حق دهند که در مقام علمی شان تردید کرده و به جای مخالفت و مقابله ، سعی در اثبات خود و یا اثبات نظریاتشان نمایند نه تکرار صد باره ادعا… و السلام علی من اتبع الهدی

ارسالی از عضو محترم کانال فقاهت، آقای باقر آزاد بخت

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

6 دیدگاه در “تاملی بر پاسخ مدیر موسسه فقاهت به بیان استاد علیدوست

  1. یوسف گفت:

    آقای آزاد بخت" آزاد اندیش هم باشید! تعصب چه قدر!

    ۲۲
    1. ابوالقاسم گفت:

      یادداشت ایشان فوق‌العاده متین بود. اما در مقابل مدیر و تابعین این موسسه به جز رمی به کوته نگری و تکرار ادعا ها کاری نمیکنند. دقیقا نقیض آنچه سعی دارند از خود بروز دهند

      ۱۰
  2. امین گفت:

    اگر جناب آقای علیدوست غصه ی دین را می خورند چرا خود جوابی در رابطه با پاسخ آقای اکبرنژاد ندادند. به قول معروف مصنف خود زنده است و نیازی به شرح دیگران ندارد. مگر این که شأن خود را اجل از صحبت با کسی بداند که سنش کمتر است( البته باید پرسید : پس چرا یک بار جواب داد؟!!!)

    ۲۱
    1. سید حسین گفت:

      آقای امین. قرار نیست اقای علیدوست با دخالت مستقیم خود، منجر به شهرت این شبهات و اقای اکبر نژاد بشود. شاگرد های اقای علیدوست باید به مناظره به اقای اکبر نژاد بنشینند. اگر چه من برخی از کلمات اقای اکبر نژاد را نزدیک تر به حق میدانم.

      ۰۰
  3. حامد دلاوری گفت:

    با سلام خدمت دوستان عزیز! خواستم چند نکته در خصوص یاداشت یکی از بردارن عرض کنم. مقدمتاً باید عرض کنیم: یکی از مشکلات ما طلبه ها این هست که عمقی با مسائل بر خورد نمی کنیم. با نگاهی سطحی و بدون دقت مسأله ای را بررسی کرده و آنگونه که خود می پنداریم نتیجه گیری کرده و حتی برداشت های شخصی خود را به دیگران هم نسبت می دهیم. به بیان دیگر: مسأله را آنگونه که هست نمی بینیم بلکه آنگونه که می پنداریم! می بینیم. از جمله مصادیق این مدعا می توان به نقد استاد اکبر نژاد و همچنین نقد دوست عزیزمان آقای آزاد بخت به ایشان اشاره نمود. به عقیده بنده و اساساً بر اساس قاعده عقلائی، بررسی هر موضوعی ابتدا به شناخت آن موضوع و جوانب آن نیاز دارد. این که استصحاب تعلیقی آیا تطبیق فقهی دارد یا ندارد، ثمره دارد یا ندارد و... ابتدا به فهم صحیح خود این موضوع نیازمند است. به هر جهت چند نکته پیرامون نقد آقای آزاد بخت عرض می کنم: أولاً: ایشان مطلبی در رابطه با وجه تسمیه استصحاب تعلیقی آورده و گفته اند: آنچه تعلیقی است، مستصحب است نه خود استصحاب. این مطلب صحیح است ولی خورده گرفتن بر فقهاء بلاوجه است چراکه ایشان با فرض وضوح مطلب و اینکه هر متفقهی – فضلاً عن الفقیه – می داند که توصیف استصحاب به تعلیقی به اعتبار متعلق آن است، آن را استصحاب تعلیقی نامیده اند. ثانیاً: ایشان آورده است: "این استصحاب مانند همه انواع استصحاب نیازمند بقاء موضوع(اعم از موضوع و متعلق) است. اما در این مورد با توجه به اینکه نه در موضوع(طبق فرض) و نه در ثبوت مستصحب برای موضوع(بعد از تنقیح موضوع) پس از گذر زمان شکی وجود ندارد، بقاء حکم نیازمند استصحاب نیست." سپس گفته اند: " با توجه به این نکته فهمیده می شود که منشأ شک صاحب ریاض و صاحب مناهل، شک در بقاء موضوع ( یعنی با تبدل عنب به زبیب آیا موضوع واقعی ادله نجاست باقی مانده یا نه) است و در اینجا می بایست استصحاب سببی در ناحیه موضوع اجراء می شد نه استصحاب مسببی در حکم . تا نوبت به این تهافت ها نرسد." در این باره باید بگوییم: اینکه اگر ثبوت موضوع و نیز ثبوت حکم برای آن موضوع یقینی باشد، جای استصحاب نیست صحیح است. اما اینکه از کجای این مطلب ایشان به دست آورده است که منشأ شک جناب صاحب ریاض، شک در موضوع بوده است، برای بنده قابل درک نیست و بسیار سخت است که در رابطه با شخصی مثل صاحب ریاض چنین فکر کنیم که شک موضوعی را تشخیص نداده است! ( اگر بنده بد متوجه شده ام راهنمایی کنید). اساساً در این مجال بحث شک سببی و مسببی مطرح نیست. برای اینکه این مطلب روشن شود، باید به دقت ببینیم مجرای استصحاب تعلیقی کجا است؟ اگر فرض کنیم سه خصوصیت وجود دارد که از بین آنها، دو خصوصیت قطعاً در حکم دخیل اند و یک خصوصیت مشکوک الدخالت باشد، با این فرض که خصوصیت اول، محقق و خصوصیت دوم، غیر محقق و خصوصیت سوم منتفی است، چنین حالتی مجرای استصحاب تعلیقی است. برای نمونه در مثال عنب، حکم عبارت از حرمت و نجاست است. و سه خصوصیت مذکور نیز عبارتند از: عنبیت و غلیان و رطوبت عنب. خصوصیت اول و دوم، قطعی الدخالت در حکم هستند و خصوصیت سوم، مشکوک الدخالة است. آنگاه در صورتی که فرضاً (عنبیت) محقق باشد و غلیان محقق نباشد و رطوبیت – که یکی از اوصاف و عوارض موضوع است – منتفی باشد، نتیجتاً ما شک خواهیم کرد که آیا حرمت و نجاست معلقه بر غلیان که در حالت قبل از جفاف و انتفاء رطوبت ثابت بوده است،‌ در حالت زبیبیت – یعنی بعد از جفاف و انتفاء رطوبت که خصوصیت سوم است – ثابت است یا خیر؟ روشن است که شک ما به جهت شک در موضوع نیست، - تا بحث از استصحاب موضوع به میان آید - بلکه شک در بقاء حکم، به جهت شک در دخالت و عدم دخالت وصف موضوع است که به حسب فرض منتفی است و حکمی که قرار است استصحاب شود، از آن جهت که معلق بر یک شرط – یعنی خصوصیت دوم – است که به حسب فرض محقق نبوده است، لذا بحث شده است که آیا چنین استصحابی جاری می شود یا خیر؟ و منشأ تردید در جریان استصحاب مذکور هم، عدم فعلیت حرمت و نجاست است. چون فرض این است که شرط فعلیت آنها – یعنی غلیان – محقق نبوده است. در پایان باید عرض کنم، اینکه استاد اکبر نژاد گفته اند: استصحاب تعلیقی تطبیق ندارد، جداً بعید است. با تورق مختصری در کتب فقهی نمونه های زیادی را می توان پیدا کرد البته با عنایت به این نکته که در بسیاری از موارد، استصحاب گرچه به ظاهر تنجیزی است، اما در واقع تعلیقی به شمار می رود. (دخل و تصرف بلامانع است) حامد دلاوری.

    ۰۱
  4. قاسمی گفت:

    در مقاله آمده است: «امیدوار است ایشان با سعه صدر بیشتری به اساتید حق دهند که در مقام علمی شان تردید کرده و به جای مخالفت و مقابله ، سعی در اثبات خود و یا اثبات نظریاتشان نمایند نه تکرار صد باره ادعا.» اصلا آقای اکبر نژاد پا پیش گذاشته اند که حوزه را از خمودگی دربیاورند و مجبور شوید استدلال نمایید حتی در مورد مقام علمی ایشان. ولی استدلال. برای همین است که ایشان ادعایشان را تکرار می کنند تا تعداد خفتگان کمتر و کرسیهای نظریه پردازی بیشتری ایجاد شود. قاسمی

    ۰۱

پاسخ دادن به ابوالقاسم لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)