منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / گفتمانی / ویژه تحول / جامعیت و گستردگی فقه از منظر بازنگری در حوزه های خاکستری فقه
بررسی شاخصه های فقه مطلوب-3

جامعیت و گستردگی فقه از منظر بازنگری در حوزه های خاکستری فقه

اشاره

سلسله یادداشتهایی را تا کنون پیرامون فقه مطلوب و فقه موجود بررسی کردیم. در نوشته ی قبلی وارد جامعیت و گستردگی فقه شدیم و آن را در سه بعد معرفی کردیم. بعد اول، بازنگری و دقت در فروعاتی بود که پیشینیان طرح کردند. اینبار بُعد دوم را مطرح می کنیم و یادداشت آینده را به بعد سوم اختصاص می دهیم.

دومین بعد جامعیت فقه

مسائلی که نوظهور نیستند، اما هنوز برخی ابعاد آنها در هاله ای از ابهام به سر می برند. این فروع چند دسته اند:

  1. برخی فروع در بین کتب قدماء وجود دارند، اما در بین متأخرین کمتر از آنها سخن به میان می آید. حضرت آقا، مسائلی مثل دیات و حدود و جهاد را در این دسته جای می دهند. فرض هایی در کتب پیشینیان مانند شیخ طوسی (ره) از آنها سخن به میان آمده، اما در دوره های بعدی فقه کمتر یادی از آنها می شود. قدیمی بودن یا کم استفاده بودن فرعی، دلیل بر بحث نکردن از آن نخواهد بود. شاید-احتمال زیاد-آنچه را ایشان بی فایده پنداشتند، امروز فایده های دیگری داشته باشد. وقتی جنس و نوع مسائل امروزی عوض شده، هیچ بعید نیست حدیث هایی جواب آنها باشد که متأخرین تاریخ انقضاء گذشته، تلقی کرده اند.
  2. فروعی که در قرآن و روایات وجود دارند، اما اصلا به آنها از زاویه ی فقه نگاه نشده است، مثلاً بسیاری از مسائل اقتصادی و اجتماعی هستند که اسلام در مورد آنها نظر دارد ولی امروز کمتر رَدِ پایی از آنها در فقه می یابیم. زیادند فروع تربیتی و اخلاقی که به طور واضح منقح نشدند. فرضیه هایی فرهنگی و تربیتی وجود دارند که یا فقه تاکنون حد و مرزی برایشان معین نکرده و یا هنوز فقهاء و صاحب نظران، آنها را به طور جامع بررسی نکرده اند.
در قرآن، هم امر به نماز و زکات شده است و هم امر به صبر و کنترل خشم. از اینرو احکام اداء نماز و پرداخت زکات در روایات آمده و در رساله ها در صف های نخستین حاضرند، ولی درمان بی صبری و خشم و غضب با اینکه در روایات حضور چشمگیری دارند، در رساله ها غایب اند. به راستی مسأله های اخلاقی در قرآن پُررنگ ترند یا فروع فردی-عبادی؟

کتابهایی مثل معراج السعادة دانش اخلاق را چراغ اند، اما نمی توان آنها را به عنوان یک کتاب تمام اجتهادی در اخلاق به حساب آورد. انتظار می رفت دانش اخلاق، کتابهایی مثل جواهرالکلام مرحوم نجفی در فقه عبادی به خود دیده باشد، اما به هر علتی، کمبود چنین گنجینه ای در اخلاق به وضوح نمایان است. شاید علماء سلف آنها را واضح و بدیهی تلقی می کردند، اما حقیقت این است که وضوح آنها برای مکلفین مثل وضوح نماز و زکات بدون مراجعه به رساله است. در قرآن هم امر به نماز و زکات شده و هم امر به صبر و کنترل خشم. از اینرو احکام اداء نماز و پرداخت زکات در روایات آمده و در رساله ها در صف های نخستین حاضرند، ولی درمان بی صبری و خشم و غضب با اینکه در روایات حضور چشمگیری دارند، اما در رساله ها غایب اند. به راستی مسأله های اخلاقی در قرآن پُررنگ ترند یا فروع فردی-عبادی؟ مثلا صبر که از آن به سَر ایمان یاد می شود، واجب و حرام ندارد؟ مرز مدارا و مروت با دوست و دشمن کجاست؟ این فرضیه ها هم مثل بسیاری از فروض دیگر، دارای بیانات متنوع هستند که عالمِ دین باید جایگاه هر کدام را مشخص و به زبان امروزی بیان کند. برخی را پایه ی فهم و استدلال خود قرار دهد و برخی را تأویل برد.

۳. مسائلی که بررسی فقهی شدند و نظریه های قدماء و معاصرین را با خود دارند، اما به صورت نظام وار و مرتبط با هم طرح نگشتند. مثلاً فرع های حقوقی در حوزه جلوه ای نسبتاً خوبی دارند اما تاکنون به صورت نظام وار عرض اندام نکرده اند طوریکه تقدم و تأخر و ربط بین آنها تبیین شود.

نظام وار مطرح کردن یک موضوع شاید آنقدر مهم به نظر نیاید، اما کل دین را در پیکر واحد دیدن، کار واجبی است. دانشمندان حوزه، تاکنون از رابطه بین دانش های حوزوی و تأثیر آنها بر یکدیگر، بسیار کم بحث کرده اند. مثلاً رابطه ی اخلاق با مسائل دیگر دینی شفاف نیست. امروز آنچه از دین به ذهن می آید، اقیانوسی را ماند که جزیره های بی ربط و دورِ از یکدیگر را در خود جای داده است. گزاره هایی که تنها اشتراکشان دینی بودن آنهاست اما نقشی بر یکدیگر ندارند. هر علمی بیگانه از علم دیگر به انسان می نگرد و برای او پیام هایی دارد؛ این در حالی است که دین مجموعه ی کاملی است که تمام اعضاء آن باهم در ارتباط اند و مکمل یکدیگر. علم اخلاق درباره بسیاری از مسائل فقهی نظر دارد و تاثیر می گذارد. روی چه اساسی فقه را با فرضیه های اخلاقی کار نباشد و آن را بیگانه پندارد؟

امروز آنچه از دین به ذهن می آید، اقیانوسی را ماند که جزیره های بی ربط و دورِ از یکدیگر را در خود جای داده است. گزاره هایی که تنها اشتراکشان دینی بودن آنهاست اما نقشی بر یکدیگر ندارند. هر علمی بیگانه از علم دیگر به انسان می نگرد و برای او پیام هایی دارد؛ این در حالی است که دین مجموعه ی کاملی است که تمام اعضاء آن باهم در ارتباط اند و مکمل یکدیگر. علم اخلاق درباره بسیاری از مسائل فقهی نظر دارد و تاثیر می گذارد. روی چه اساسی فقه را با فرضیه های اخلاقی کار نباشد و آن را بیگانه پندارد؟

جزیره ای نگریستن به دین خلأ دانش های حوزوی است. کم نیستند عالمانی که مثلا در کلام و تاریخ صاحب نظرند و کتاب نوشتند، اما مانند فقیهی به احکام الهی می نگرند که انگار هیچ حظی از این علوم نبردند. قدم به سمت جامعیت دین و درمان بیگانگی علوم انسانی، نگارش علوم بین رشته ای است که نیل به این نظام را ممکن می سازد.-نگارنده درباره ی علوم بین رشته ای و تاثیر آن در فقه و نظام جامع اسلامی، گفتنی ها دارد اما این وجیزه را نگنجد.-

۴. فروعی که در دین وجود دارد و فقهاء حق آن را اداء کرده اند، اما راه کارهای عملی این احکام برای افراد مختلف در شرایط متفاوت، کمتر استنباط شده است، مثلا از خشوع در نماز بحث می کنیم، اما کمتر  راه کار ایجاد آن را به مکلفین می گوییم. از بدی بُخل سخن می گوییم، ولی راه برون رفت از این رذیله را به صورت جزیی بیان نمی کنیم. اصل بلاء و امتحان در زندگی را یاد آور می شویم، اما راه کار پیروزی در آن به صورت مرحله ای بیان نمی شود. اگر معتادی برای ترک مواد مخدر به طلاب مراجعه کند، تنها جواب و درمانی که می شنود، مصرف نکردن مواد است،در حالی که صرف این جواب برای مشکل وی کافی نیست. درمان مطلوب در ارائه ی نسخه ای جزء به جزء و قابل اجراء با توجه به شخصیت های مختلف و شرایط متفاوت افراد است تا بیمار بتواند طی مراحلی، غلبه بر نفس و درمان بیماریش را آموزش بیند و به آن عمل کند. بیرون کردن تمام رذایل اخلاق از وجود انسان نیازمند چنین مراحلی است و کلی گویی تقریبا کاری از پیش نخواهد بود.

تا حال اندیشیدید چرا مردم استقبال بیشتری نسبت به کتابها و نظریه های دانشمندان غربی دارند؟ یکی از علت هایش راه کارهای جزئی و دقیقی است که ایشان ارائه می دهند. این راه کارها هرچند غلط هم باشند، اما مردم بیشتر می پسندند چون لقمه ای در جلوی دست آنهاست. دانشمندان غربی با اینکه در مبانی دستان خالی دارند و جهان بینی منسجم و قوی را خواهان اند، ولی در زمینه ی راه کارهای عملی از حوزه جلوترند، زیرا به ضرورت راه کارهای عملی برای جامعه پی بردند و به حسب تجربه راه کارهای جالبی برای بشر ارائه نمودند، اما فقه موجود که مبانی محکم و قدرتمند اعتقادی و اخلاقی دارد، نتوانسته از داشته های گوهربار خود به خوبی استفاده و آن را به تمام جهان صادر نماید. آنها غذای فاسد خود را رنگی نو می زنند و به خورد جهانیان می دهند، ولی ما غذای الهی خود را نپخته در دست گرفته و بدون هیچ تزیینی دنبال خواهان آن می گردیم.

دانشمندان غربی با اینکه در مبانی دستان خالی دارند و جهان بینی منسجم و قوی را خواهان اند، ولی در زمینه ی راه کارهای عملی از حوزه جلوترند، زیرا به ضرورت راه کارهای عملی برای جامعه پی بردند و به حسب تجربه راه کارهای جالبی برای بشر ارائه نمودند، اما فقه موجود که مبانی محکم و قدرتمند اعتقادی و اخلاقی دارد، نتوانسته از داشته های گوهربار خود به خوبی استفاده و آن را به تمام جهان صادر نماید.

رهبر معظم انقلاب حدود سه دهه است که جامعیت فقه را از حوزویان طلب می کنند و می فرمایند:

 بعد دیگر، سعه و فراگیری مسائل زندگی است؛ یعنی ما باید به بعضی از ابواب – آن هم ابواب دارای اهمیت فردی، نه اهمیت اجتماعی- اکتفا نکنیم؛ مثلاً ابواب طهارت. شما الان نگاه کنید ببینید، تعداد کتبی که در باب طهارت نوشته شده، چه‌قدر است؛ تعداد کتبی که در باب جهاد، یا در باب قضا، یا در باب حدود و دیات، یا در باب مسائل اقتصادی اسلام نوشته شده، چه‌قدر است. خواهید دید آن اولی بیش از این دومی است؛ از بعضیها که خیلی بیشتر است. بعضی از کتب دوره‌یی ما، حتّی کتاب جهاد را ندارد. مثلاً صاحب «حدائق» و بسیاری از فقهای دیگر، لازم ندانستند جهاد را که یکی از اصول اسلام و شریعت است، بحث کنند… خیلی های دیگر هم – مثل مرحوم نراقی- بحث نکردند؛ عده‌یی هم که بحث کردند، خیلی مختصر بحث کردند و مثلاً می بینید که آن پیچیدگیهای علمی را در بعضی از کتب به کار نبردند. ما باید به فقه وسعت بدهیم؛ یعنی فقه ما باید از لحاظ سعه‌ی سطح فقاهت پیشرفت کند و همه‌ی مسائل زندگی را شامل بشود.

امروز خیلی از مسائل هست که از لحاظ فقهی برای ما روشن نیست؛ حتّی می خواهم این را بگویم که در بعضی از ابواب فقه، برخی از فروع هست که قدمای ما به آنها رسیدگی کردند و احکام آن را بیان نمودند؛ اما متأخرین حتّی آنها را هم بحث نکردند. یعنی شما امروز اگر به «مبسوط» شیخ (رضوان‌اللَّه‌علیه) یا مثلاً به «تحریر» علامه(ره) مراجعه بفرمایید، فروع بیشتری خواهید یافت، تا به خیلی از کتب فقهایی که بعد از اینها آمدند؛ و بخصوص فقهایی که نزدیک به زمان ما هستند و به فروع اهمیت کمتری می دهند؛ در حالی که این فروع هر کدام نقشی در زندگی جامعه دارند. پس، فقه بایستی گسترش پیدا کند. (بيانات در آغاز درس خارج فقه، ۳۱/ ۰۶/ ۱۳۷۰)

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

1 دیدگاه در “جامعیت و گستردگی فقه از منظر بازنگری در حوزه های خاکستری فقه

  1. عبدالله گفت:

    سلام کتاب معراج السعادة بر اساس احادیث و روایات نوشته نشده است بلکه بر اساس نظریات اخلاق یونانی نگارش یافته است و آیات و روایات را بر اساس اخلاق یونانی آورده است یعنی آیات و روایات را با دیدگاه یونانی تطبیق داده اند

    ۰۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)