منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / گفتمانی / ویژه تحول / دو حکایت از مانع شدن تحول در حوزه

دو حکایت از مانع شدن تحول در حوزه

تحول در حوزه فکر نو و جدیدی نیست که گذشتگان به آن تنبه نداشته باشند؛ علمای گذشته نیز به این مسئله معتقد بوده و برنامه هایی هم برای تحققش داشته اند.

اما همیشه جریاناتی در مقابل بوده اند که یا به خاطر عدم بصیرت کافی و یا تعصب وجمود بر روش موجود حوزه سر به مخالفت میگذاشتند و مانع کار می شدند. مرحوم شهید مطهری که حقیقتا در این عرصه گام برداشت و آثاری هم از خود در این زمینه بر جای گذاشت، میگوید:

  • مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى – اعلى الله مقامه – مؤسس حوزه علميه قم , به فكر افتادند يك  عده از طلاب  را به زبان خارجى و بعضى علوم مقدماتى مجهز كنند تا بتوانند اسلام را در محيطهاى تحصيل كرده جديد بلكه در كشورهاى خارج تبليغ نمايند . وقتى كه اين خبر منتشر شد , گروهى از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم و اولتيماتوم دادند كه اين پولى كه مردم به عنوان سهم امام مى دهند براى اين نيست  كه طلاب زبان كفار را ياد بگيرند , اگر اين وضع ادامه پيدا كند ما چنين و چنان خواهيم كرد ! آن مرحوم هم ديد كه ادامه اين كار موجب  انحلال حوزه علميه و خراب  شدن اساس كار است, موقّتاً از منظور عالى خود صرف  نظر كرد[۱]
  • در چند سال پيش در زمان زعامت  و رياست  مرحوم آية الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى – اعلى الله مقامه – عده معتنابهى از علماء و فضلاء مبرز نجف  كه در زمان حاضر بعضى از آنها مرجع تقليدند جلسه كردند و پس از تبادل نظر اتفاق كردند كه در برنامه دروس طلاب  تجديد نظرى نمايند و احتياجات  روز مسلمين را در نظر بگيرند , مخصوصا مسائلى را كه جزء اصول عقايد مسلمين است  جزء برنامه درسى طلاب  قرار دهند , و خلاصه حوزه نجف را از انحصار فقاهت  و رساله عمليه نويسى خارج كنند . جريان به اطلاع معظم‌له رسيد . معظم له كه قبلا درس خود را از جريانى كه براى مرحوم آية الله حائرى پيش آمده بود و از نظاير آن ياد گرفته بودند پيغام دادند كه تا من زنده هستم كسى حق ندارد دست  به تركيب  اين حوزه بزند , اضافه كردند سهم امام كه به طلاب  داده مى شود فقط براى فقه و اصول است  نه چيز ديگر بديهى است  كه عمل ايشان درس آموزنده اى بود براى آن آقايان كه زعماء فعلى حوزه نجف  هستند. با اين توضيح معلوم شد كه چرا شخصيتهاى برجسته ما همينكه روى كار مى آيند از انجام منويات  خود عاجزند ؟ و با اينكه خون دل مى خورند و انديشه اصلاح را همواره در دل مى پرورانند در عمل قدرت  اجرا ندارند ؟ چرا حوزه هاى علميه ما از صورت  دانشگاه دينى به صورت (دانشكده فقه) درآمده ؟ چرا علماء و فضلاء ما همينكه معروف  و مشهور شدند اگر معلومات ديگرى غير از فقه و اصول دارند روى آنها را مى پوشانند و منكر آنها مى شوند ؟ چرا بيكاره و علف  هرزه در محيط مقدس روحانى ما زياد است.[۲]

[۱] ده گفتار، شهید مطهری، ص۳۰۲

[۲] ده گفتار، شهید مطهری، ص۳۰۳

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)