منو

پربيننده ترين مطالب
    • No Post To Show
    • No Post To Show
    • No Post To Show
خانه / علمی / گزارش و مستندات نشست ها / مشروح نشست۳: نقد مکتب اصولی شیخ انصاری(ره)-۱

مشروح نشست۳: نقد مکتب اصولی شیخ انصاری(ره)-۱

بر کسی پوشیده نیست که شیخ انصاری(ره) از نقاط عطف تاریخ حوزه شیعه است ، به گونه ای که بعد از ایشان تا به امروز همچنان اسلوب ایشان در حوزه های علمیه دنبال می شود ، و از این حیث وضعیت بعد از شیخ شباهتی ملموس به دوره بعد از شیخ طوسی(ره) پیدا کرده است، هرچند گاهی توسط تنی چند از علما، تغییرهایی ارزشمند در این ساختار صورت گرفته است؛ اما دوباره این قطار به ریل قبلی خود بازگشته است، و همچنان این روش شیخ انصاری(ره)  است که خطوط اصلی علم آموزی فضلای حوزه را معین می کند. در چنین فضایی نقدهای روشی و اساسی به مکتب شیخ انصاری(ره) و نه نقدهای درون ساختاری، بسیار ارزشمند است.

همایش نقد مکتب اصولی شیخ انصاری(ره) با نظریه پردازی استاد حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی اکبر نژاد، از این حیث که علاوه بر نقد روشی مشهورترین مکتب موجود، طرحی نو ارائه می کنند و ساختاری جدید و کارآمد را پیشنهاد می کند؛ همایشی برجسته است که در سلسله جلساتی(سه جلسه) در حال برگذاری است. صوت و فیلم کامل سلسله همایش ها را می توانید از همین سایت دانلود کنید.

ایشان نقدهایشان به مکتب اصولی شیخ انصاری(ره) را در چند محور بیان نمودند:

یکم: شیخ انصاری فیلسوف فقه!

شیخ(ره) با متون دینی همچون یک فیلسوف برخورد می کند، البته نه به این معنا که از گزاره های درست فلسفی در اصول و فقه بهره ببرند! نه! بلکه روشی را که مناسب علم فلسفه است را در تفسیر متن دینی به کار می برند، در حالی که جنس متون دینی، عقلایی و عرفی است و برخورد فلسفی با چنین متونی غالبا نتیجه ای اشتباه در پی خواهد داشت. 


شیخ(ره) با متون دینی همچون یک فیلسوف برخورد می کند، البته نه به این معنا که از گزاره های درست فلسفی در اصول و فقه بهره ببرند! نه! بلکه روشی را که مناسب علم فلسفه است را در تفسیر متن دینی به کار می برند، در حالی که جنس متون دینی، عقلایی و عرفی است و برخورد فلسفی با چنین متونی غالبا نتیجه ای اشتباه در پی خواهد داشت.[

استاد اکبرنژاد در ادامه با ذکر نظر تنی چند از علما که نسبت به این خطر هشدار داده بودند ، نمونه ای از این برخورد اشتباه شیخ(ره) را توضیح می دهند:

شیخ(ره) در برخورد با آیه نبا بدون این که به قرائن توجه کند، از همان ابتدا به احتمال سازی برای آیه در یک فضای انتزاعی روی می آورد، و در نهایت مفهوم وصف آن را زیر  سوال می برد؛ ایشان توجه نکرده اند که آیه اصل ضرورت و رواج عمل کردن به خبر واحد در بین مردم را مفروض گرفته است، و شارع با این پیش فرض به دنبال یادآور شدن این نکته است که خبر واحد فاسق را بدون تبین نپذیرید، زیرا ممکن است دچار اشتباه و آسیب شوید؛ وقتی پیش فرض همه مردم این است که عمل کردن به خبر واحد ضرورت دارد، و در این آیه صرفا از عمل به خبر واحد فاسق نهی شده است، نتیجه اش باقی ماندن  مابقی مستثی منه در اصل اولیه حجیت است که مابقی همان خبر عادل است، با این توجه مفهوم وصف داشتن آیه واضح است.

ایشان در ادامه یکی دیگر از آسیب های فلسفی کردن فقه را احتمال سازی های ناروا در تفسیر متن دانستند، و متذکر شدند که انگار احتمال سازی در نزد شیخ و علمایی که از روش ایشان دنباله روی کردند، یک ارزش شده است، به گونه ای که گاهی در همان برخورد اول با متن روایت، بدون این که به قرائن صدور و سیاق آن بپردازند، احتمال سازی می کنند، چنان که مرحوم شیخ(ره) از تعبیر کوتاه “لا سهو فی السهو” هجده احتمال بیرون می کشد، در حالی که اگر فقط به سیاق قبل از این تعبیر و روایات دیگر این باب توجه می کرد ، اکثر احتمالات منتفی می شد.

دوم: زیاده روی در نقل اقوال!

ایشان محور دوم آسیب مکتب شیخ انصاری(ره) را زیاده روی در نقل اقوال می دانند، و بیان می دارند: هرچند که خود امر مشورت و استفاده از نظرات دیگر کاری مطلوب و از ضرورت های کار علمی است، همچنان که حضرت امیر علیه السلام می فرماید: “من‏ شاور الرّجال‏ شاركها في عقولها” و لکن زیادی روی در این امر باعث سردرگمی انسان و تردید در فتوا دادن و معطل ماندن امور مسلمین خواهد شد، همچنان که باز حضرت امیر علیه السلام می فرماید: «إِذَا ازْدَحَمَ‏ الْجَوَابُ‏ خَفِيَ الصَّوَاب‏»؛ وقتی شیخ انصاری در یک مطلب ۵۰ قول ذکر می کند نتیجه اش تولد اجتهاد احتیاطی است، به این معنا که مجتهد در موارد زیادی از فتوا دادن پرهیز می کند، در حالی که قرار بود احتیاط عدل اجتهاد باشد و نه نتیجه اجتهاد! برخی فتوا ندادن و احتیاط شیخ را نشانه تقوای بالای شیخ می دانند، در حالی که باید از ایشان پرسید: آیا گذشتگان قبل از شیخ همچون شیخ طوسی، محقق حلی ، علامه حلی،علامه وحید بهبهانی،مرحوم کاشف الغطاءو… تقوا نداشتند که فتوا می دادند؟!

سوم: توسعه مباحث زائد!

محور دیگری که می توان به عنوان آسیب مکتب شیخ انصاری ذکر کرد، توسعه مباحث زائد است، زوائد علم بر اساس تعریف علم روشن می‌شود، اما تعریف اصول:

علم أصول الفقه هو: «علم يبحث فيه عن قواعد تقع نتيجتها في طريق استنباط الحكم الشرعيّ».

بنابراین هر بحثی که نتیجه آن استنباط حکم شرعی نباشد، لغو و زائد است.

تعبیری داریم که فلان بحث ورم کرده است، منظور این است که حجم مباحث یک علم افزایش پیدا کرده است، ولی وزنی پیدا نکرده است، متاسفانه شیخ بسیاری از مباحث بی فایده ای که قبل از ایشان نهایتا چند صفحه بحث می شد را متورم کردند به گونه ای که مثلا ۳۰۰ صفحه در مطارح درباره مقدمه الواجب بحث می کنند.

تعبیری داریم که فلان بحث ورم کرده است، منظور این است که حجم مباحث یک علم افزایش پیدا کرده است، ولی وزنی پیدا نکرده است، متاسفانه شیخ بسیاری از مباحث بی فایده ای که قبل از ایشان نهایتا چند صفحه بحث می شد را متورم کردند به گونه ای که مثلا ۳۰۰ صفحه در مطارح درباره مقدمه الواجب بحث می کنند.

در پاسخ به این انتقاد ما برخی می گویند این طبیعت علم است که رشد کند و نمی شود جلوی آن را گرفت، این افراد برای طرح سوال به خودی خود یک تقدسی قائل هستند، و گویی هر سوالی را که در علم اصول مطرح می شود را دارای ارزش پژوهش می دانند، بدون این که فایده ای در عملیات استنباط احکام برای آن متصور باشد، از این افراد می پرسم مگر شما هرغذایی را حتی اگر فاسد باشد، چون گرسنه هستید می خورید؟

مگر نشنیده اید قضیه ابوبصیر را که “از امام(ع) سوال پرسید: که آیا جنس حورالعین دنیایی است یا بهشتی؟ امام در پاسخ به او فرمودند: که این مطلب چه ربطی به تو و چه فایده ای برای تو دارد؟ برو نمازت را درست کن.” یعنی دنبال سوال های لغو نباش!

ایشان در ادامه اقوال چند تن از علما را در نقد مباحث زائد نقل می کنند:

از جمله امام خمینی (ره) که می فرمایند:

إني قد تركت البحث في هذه الدورة عن الأدلة العقلية مطلقا، لقلّة فائدتها، مع طول مباحثها. و المرجوّ من طلاّب العلم و علماء الأصول – أيدهم اللَّه – أن يضنّوا على أوقاتهم و أعمارهم الشريفة، و يتركوا ما لا فائدة فقهيّة فيه من المباحث، و يصرفوا همّهم العالي في المباحث المفيدة الناتجة.[۱]

آیت الله مکارم شیرازی(دامة برکاتة):

لكن مع الأسف! لكن مع الأسف … انا نرى اليوم مسائل كثيرة، لا تترتب عليها أية فائدة يعبأ بها، قد اختلطت بالمسائل النافعة، لا سيما في أصول الفقه، بل الفقه نفسه لم يخل منها.و من العجب ان هذه المسائل تتزايد كل يوم، تحت عنوان بسط العلم و تحقيق الحقيقة[۲]

ایشان همچنین طلاب را دعوت به خواندن مقدمه فقهیه آیت الله مکارم شیرازی کردند زیرا ایشان در مقدمه این کتاب درد ودل های بسیاری را در باب علم اصول مطرح می کنند.

ایشان در ادامه تصریح می کنند که بنده باور دارم بیش از نصف مباحث اصول در عملیات استنباط زائد هستند یا مباحث کم ثمری هستند که بیش از مقدار نیاز بحث شده اند، ایشان در ادامه برای رد نظر کسانی که این مباحث را دارای ثمره می دانند چند مثال از آنها را ذکر و بررسی کردند، از جمله بحث وضع، حقیقت شرعیه ومشتق.

در بحث مشتق مثال می آورند که زن و شوهری را فرض کنید که از هم طلاق رجعی گرفته اند و در حین عده یکی از آن دو فوت کرده اند، و شخص دیگری هم در آنجا حضور ندارد، در چنین حالتی آیا زوج یا زوجه می تواند امورات کفن و دفن همسر سابقش را انجام دهد؟ جواب این بحث را مترتب بر این مطلب دانسته اند که آیا مشتق بر من قضی عنه المبداء صدق می کند یا نه؟

استاد اکبرنژاد در نقد این افراد می گوید، این مثال کاملا فرضی است ، زیرا وقتی ما به آیات و روایات رجوع می کنیم ، پاسخ آن کاملا واضح است:

((يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْري لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً))[۳]

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ كَانَتْ تَحْتَهُ امْرَأَةٌ فَطَلَّقَهَا ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِيَ عِدَّتُهَا قَالَ تَعْتَدُّ أَبْعَدَ الْأَجَلَيْنِ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثُمَّ تُوُفِّيَ عَنْهَا وَ هِيَ فِي عِدَّتِهَا قَالَ تَرِثُهُ وَ إِنْ تُوُفِّيَتْ وَ هِيَ فِي عِدَّتِهَا فَإِنَّهُ يَرِثُهَا وَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا يَرِثُ مِنْ دِيَةِ صَاحِبِهِ مَا لَمْ يَقْتُلْ أَحَدُهُمَا الْآخَر

این آیات و روایات کاملا روشن می کند که زن و مرد در ایام طلاق رجعی در این سنخ از احکام،  حکم زن و شوهر را دارند و نظر همه علما همین است، و کسی در این مساله به بحث مشتق استناد نکرده است.

خلاصه آیات و روایات و مطالبی که به آنها استناد شد.

[۱] – أنوارالهداية، ج ۱، ص۳۱۷؛

[۲] -(القواعد الفقهية، ج‏۱، ص۱۴)

[۳] -طلاق،۱

موسسه تحقیقاتی فقاهت و تمدن سازی اسلامی

درباره نویسنده

مدیر سایت
وبلاگ

نظرات

asd


Username
Create an Account!
Password
Forgot Password? (close)

adf


Username
Email
Password
Confirm Password
Want to Login? (close)

asdf


Username or Email
(close)